گنجور

 
۳۳۸۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

سرو را شمشاد قدش محو چون تصویر کرد

آب را موج خرامش پای در زنجیر کرد

ای دم صبح قیامت این همه تأخیر چیست ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

... به دست خوشه چینم دانه حاصل نمی باشد

حباب از دست برد موج بی پروا چه غم دارد

کدورت از کسی در طبع دریا دل نمی باشد ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

... زنجیر قفل نیست به دیوار سد راه

موج حباب مانع دریا نمی شود

احرام کعبه را به تصور مکن تمام ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

... در محیط سودایش کشتی دل افگندم

شد حباب او گرداب موج او نهنگ آمد

خط نامسلمانش داد عقل و دین بر باد ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

... در چمن ای غنچه ها دل پرستی بلبل کنید

قامت پیران بود سد ره موج خطر

خواب آسایش به زیر سایه این پل کنید ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ز موج اشک آخر پای در زنجیر خواهم شد

اگر اینست دوران در جوانی پیر خواهم شد ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

... سد راهم آن سر کو گر نگردد سیدا

موج اشکم می رساند تیغ چون توفان به ابر

سیدای نسفی
 
۳۳۸۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

... می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز

موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد

در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز ...

سیدای نسفی
 
۳۳۸۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

... دیدن روی بزرگان جهان ما را بس

کمر و تاج بود را تبه موج و حباب

کلهی بر سرو مویی به میان ما را بس ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

... دسته گل بسته ام از لاله صحرای خویش

اضطرابم در بیابان ها بود موج سراب

می روم بهر تماشا بر لب دریای خویش ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

... دست شناور کی کند از شورش دریا حذر

دارد خطرها در کمین زنجیر موج از پای بط

گر رو به صحرا آورم از لاله زار آتش دمد ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم

چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

... می کنند آزادگان اول فلک را پایمال

موج سیل نوبهارم از سر پل می روم

از جنون پیچیده ام دامن به زنجیر کمر ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

... سیدا گوهر اگر در بحر تکلیفم کند

بوسه ها چون موج از لبهای ساحل می کنم

سیدای نسفی
 
۳۳۹۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

... در کنار آشیان خرم بهاری داشتم

موج می زد داغ خون در کربلای سینه ام

تا نظر می کرد چشمم لاله زاری داشتم ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

... جوش اشکم سیدا پامال سازد چرخ را

موج سیل نوبهارم از سر پل می روم

سیدای نسفی
 
۳۳۹۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

... جوش اشکم سینه بر غم می نهد افلاک را

موج سیل نوبهارم سیلیی روی پلم

ارغوان زاریست از خون سیدا مژگان من ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵

 

... پیکرم می جست همچون نبض بیماران ز جا

تا سحر چون موج سیماب اضطرابی داشتم

آتشم افسرده روی و در چراغم نم نبود ...

سیدای نسفی
 
۳۳۹۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

... شعله ام و آتش است پا و سر من

غنچه گل شد قفس ز موج سرشکم

کیست به صیاد من برد خبر من ...

سیدای نسفی
 
۳۴۰۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷

 

... مرنج از گفته سیماوران این سیمبر از من

صدف بر موج آب این نقش گرد و داد بر گوهر

فراموشم کن هر کس شود صاحب هنر از من ...

سیدای نسفی
 
 
۱
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۲۶۳