از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می روم
محمل خود بسته ام از بال بلبل می روم
گلشنی بودم مرا باد خزان تاراج کرد
با دماغ خشک همچون نکهت گل می روم
استقامت نیست در یکجای با دیوانگان
رخت خود پیچیده زین گلشن چو سنبل می روم
کودکی گردد چو سنگ سرمه سد راه من
چون نگه افتاد از چشمم تغافل می روم
زادراه خاکساران از هوا پیدا شود
گردبادم در بیابان توکل می روم
شانه ام غیر از پریشانی مرا در بار نیست
تیره بختم در خیال زلف و کاکل می روم
جوش اشکم سیدا پامال سازد چرخ را
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پی آن دلبر شیرین شمایل می روم
دل پی او رفت و من هم از پی دل می روم
می روم نزدیک آن قصاب و گو: خونم بریز
من هلاک قتل خویشم، سوی قاتل می روم
گر زند تیغ، از سر کویش نخواهم رفت، لیک
[...]
از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل می روم
بی دماغم در سراغ نکهت گل می روم
در بساطم زاد راهی نیست جز سرگشتگی
گرد بادم در بیابان توکل می روم
می کنند آزادگان اول فلک را پایمال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.