گنجور

 
۳۳۶۱

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح خان احمد گیلانی

 

... که من ز بیم به سوی تو ننگرم تو ز ننگ

چو لاله دست برآورده کشته تو ز خاک

که دامن تو درین رنگ آورد در چنگ ...

میلی
 
۳۳۶۲

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح بهروز محمّد و تهنیت ولادت فرزند او

 

... هر سوخته را برق عتاب تو پس از مرگ

چون برگ گل و لاله آمد

بدخواه که مهمان دم تیغ تو گردید ...

میلی
 
۳۳۶۳

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت امام رضا علیه‌اسّلام

 

خوش آنکه جان شده قربان چشم غمزه زنش

لباس عیدی او گشته لاله گون کفنش

زهی سعادت قربانیی که عید وصال ...

میلی
 
۳۳۶۴

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

... چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز

بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است

اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی ...

وحشی بافقی
 
۳۳۶۵

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

... فتنه پاکوبان شود هنگام ابرش جستنت

لاله آتشناک رویاند ز آب و خاک دشت

ز آب خوی رخساره از گرد سواری شستنت ...

وحشی بافقی
 
۳۳۶۶

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

... تا چه کردیم که چون سبزه ز کویی ندمیم

گل به گلزار شد و لاله به صحرا آمد

پرتو طلعت یوسف مگرش خواهد عذر ...

وحشی بافقی
 
۳۳۶۷

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

... که در هر گوشه ای افسانه سودای من باشد

خوش آن کز خار خار داغ عشق لاله رخساری

جهانی لاله زار چشم خون پالای من باشد

مرا دیوانه سازد این هوس وحشی که از یاری ...

وحشی بافقی
 
۳۳۶۸

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

... چون سبزه رخت بر لب جوی تو می کشد

ای سبزه بخت سبز تو داری که لاله سان

هر سو کسی پیاله بر روی تو می کشد ...

وحشی بافقی
 
۳۳۶۹

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

... آتش ز سینه سر زد دود از درون برآمد

از لاله جگر خون احوال کوهکن پرس

کان داغدار با او در بیستون برآمد ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۰

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

... چون سبزه قدم بر لب جویی ننهادیم

چون لاله قدح بر لب آبی نکشیدیم

بر چهره کشیدیم نقاب کفن افسوس ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۱

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳

 

گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله

ز بسکه بی تو خورم خون دل پیاله پیاله

خوش است بزمگه یار و ناله نی مطرب

ز دست یار کشیدن میان لاله پیاله

صفای خاطر رندان ز چله خانه نیابی ...

... منه ز دست چو نرگس پیاله خاصه در این دم

که لاله می دهد و می خورد غزاله پیاله

چگونه توبه کند وحشی از پیاله کشیدن ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۲

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

لاله اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه

ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۳

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

... از این نورس گلی نازک نهالی

فروزان عارضی مانند لاله

ز مشکین هر طرف بر لاله خالی

شکرخا طوطیی دلکش حکایت ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۴

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در ستایش میرمیران

 

... گر شیر در زمان بهار عدالتش

بیند رخ غزاله که از لاله احمر است

از خوف تب کند که مبادا گمان برند ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۵

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - قصیده

 

... وان به شکلیست که معشوق نماید دیدار

لاله راغ که دارد خفقانش خسته

نرگس باغ که سازد یرقانش بیمار ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۶

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در ستایش حضرت علی«ع»

 

... پنجه تاک ز سرمای سحر می لرزد

لاله از بهر همین کرده فروزان منقل

از چه رو گشته چنین شاخ گل آغشته به خون

فحل نگشوده اگر نشتر خارش اکحل

لاله سر برزده از سنگ ز سرتاسر کوه

گل برون آمده از خاک ز پا تا سر تل ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۷

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در ستایش بکتاش بیک

 

... رسیده است به جایی عدالت تو که هست

عبور شیر از این پس به لاله زار محال

ز بیم آنکه بدین تهمتش نگیرد کس ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۸

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در ستایش میرمیران

 

... ساز قانون طرب در چه مقامی برخیز

لاله سان با قدحی بر لب جو ساز مقام

بسکه شد باد روانبخش به آن بی جانی ...

... یا ز خون شیشه خود کرده لبالب حجام

گشته در لاله ستان داغ دل لاله عیان

همچو هندو که در آتشکده گیرد آرام ...

وحشی بافقی
 
۳۳۷۹

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در ستایش علی (ع)

 

... ز احکام قضای آسمانی گشته زندانی

بهار و هرکسی با لاله رخساری به گلزاری

من و داغ دل و کنج فراق و سد پشیمانی

به روی لاله در صحرا غزالان در قدح نوشی

به بوی غنچه در گلشن هزاران در غزلخوانی ...

... ادیم خاک عطر آمیز گردید از سهیل گل

حریم و بوستان گشت از چراغ لاله نورانی

نفیر ناله بلبل بلند آوازه شد هر سو ...

وحشی بافقی
 
۳۳۸۰

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » در ستایش میرمیران

 

سال نو و اول بهار است

پای گل و لاله در نگار است

والای شقایق است دررنگ

پیراهن غنچه نیم کار است

آن شعله که لاله نام دارد

در سنگ هنوز چون شرار است ...

وحشی بافقی
 
 
۱
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۳۶۲