گنجور

 
وحشی بافقی

ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد

زنجیر کرده بر سر کوی تو می‌کشد

ای باغ خوش بخند که خلقی ز هر طرف

چون سبزه رخت بر لب جوی تو می‌کشد

ای سبزه، بخت سبز تو داری که لاله سان

هر سو کسی پیاله بر روی تو می‌کشد

ای بوستان شکفته شو اکنون که خلق را

دل همچو غنچه باز به سوی تو می‌کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۸۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

بازم کمند شوق به سوی تو می‌کشد

خاطر به خدمت سگ کوی تو می‌کشد

دل کو دو اسپه از غم خوبان همی‌گریخت

عشقش عنان گرفته به سوی تو می‌کشد

بوی تو یافت از گل نورسته باغبان

[...]

هلالی جغتایی

زان دل به جانب سگ کوی تو می‌کشد

کو دامنم گرفته، به سوی تو می‌کشد

دانی چرا به دامنت آویخته دلم؟

خود را به این بهانه به کوی تو می‌کشد

صاحبدلی، که یافت سررشتهٔ مراد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه