گنجور

 
وحشی بافقی

دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم

در گوشهٔ باغی می نابی نکشیدیم

چون سبزه قدم بر لب جویی ننهادیم

چون لاله قدح بر لب آبی نکشیدیم

بر چهره کشیدیم نقاب کفن افسوس

کز چهرهٔ مقصود نقابی نکشیدیم

بسیار عذابی که کشیدیم ولیکن

دشوارتر از هجر عذابی نکشیدیم

وحشی به رخ ما در فیضی نگشودند

تا پای طلب از همه بابی نکشیدیم

 
 
 
شمارهٔ ۳۰۹ به خوانش خوشدل سریزدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۰۹ به خوانش یوسف پیری
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قدسی مشهدی

در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم

لب خشک شد و منت آبی نکشیدیم

چون مور ضعیف از عقب شاهسواران

گامی ندویدیم و رکابی نکشیدیم

بر خلد گذشتیم و نکردیم نگاهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه