ای بخت، شب تیرهٔ غم را سحر آمد
بردار سر از خواب که خورشید برآمد
باد سحر از صبح صفا مژده رسانید
آخر شب یلدای کدورت به سر آمد
ایّام که بر روی کسی در نگشادی
شرمنده شد و از در انصاف در آمد
خاری که دمیدی مگر از خاک پس از مرگ
از غنچهٔ دل تنگدلان را بدر آمد
نخلی که ز سرچشمهٔ کوثر شده سیراب
از میوهٔ مقصود چو طوبی به بر آمد
چون عیسی مریم به زمین نوبت دیگر
از مادر ایّام یکی خوشپسر آمد
زیبا پسری سلّمهاللّه که ز خوبی
بر تازه نهال چمن جان، ثمر آمد
طفلی که به خردی چو مه عید بزرگ است
خردی که به طفلی چو گهر معتبر آمد
ماهی که بلنداختر و پاکیزه گهرزاد
حوری که پری شکل و ملایک سیر آمد
شمعی که ز روشندلی و خانهفروزی
چون مردمک دیدهٔ اهل نظر آمد
درّیست گرانمایه که از مرتبه و قدر
گویی صدفش آینهٔ ماه و خور آمد
لعلیست گرامی که ز گنجینهٔ امّید
در دامن مقصود به خون جگر آمد
مهریست که در خاتم اقبال نگین است
نجمیست که بر افسر دولت گهر آمد
از شایبهٔ عیب مبراّ و چو عیسی
بیکسب ز انواع هنر بهرهور آمد
هرچند که در برج شرف یکشبه ماه است
رخسارهٔ او غیرت شمس و قمر آمد
چون آب و گل قالب او را بسرشتند
با آب وگل آمیخته شیر وشکر آمد
بر روی زمین هر که ببیند رخ او را
گوید ملک است اینکه به شکل بشر آمد
از شیرهٔ جان ماحضر اولی که جهان را
مهمان عزیزیست که نو از سفر آمد
در آمدنش هیچ نیامد به زمین پای
از بس که طلبکار وصال پدر آمد
چون مهر قدم کرده ز سر، از ره تعظیم
در خدمت کیخسرو جمشیدفر آمد
مه کوکبه بهروز محمّد، که چو مُهرش
در زیر نگین خشک و تر و بحر و بر آمد
پیش کف جودش که محیطیست گهربخش
صد قلزم و عمّان به شمار شمر آمد
بخشید جهانی به سوالیّ و خجل شد
از بس که جهان در نظرش مختصر آمد
زر بر در او گرچه به خاک است برابر
خاک در او لیک برابر به زر آمد
کرد آنکه ز خاک در او سرمهٔ بینش
چون مردمک دیده سراسر بصر آمد
صد حلّه فلک بافت ز تار زر خورشید
بر خلعت رایش ... آستر آمد
نسر فلک از بهر چه طایر شده واقع
گرنه ز نی ناوک او بر حذر آمد
ای آنکه شب تار اجل آتش تیغت
بدخواه تو را سوی عدم راهبر آمد
از شادی آن، تیر ترا مانده دهن باز
کز غیب به او مژدهٔ فتح وظفر آمد
هر سوخته را برق عتاب تو پس از مرگ
چون برگ گل و لاله ... آمد
بدخواه که مهمان دم تیغ تو گردید
پیمانهٔ زهر اجلش ما حضر آمد
آوازهٔ عدل تو در آفاق علم شد
افسانهٔ جود تو به عالم سمر آمد
ایّام (و) لیالی چو سفیدیّ وسیاهی
در دایرهٔ زیر نگین تو در آمد
قول تو پسندیده چو تحصیل کمال است
فعل تو خوشاینده چو کسب هنر آمد
صد گونه هنر در سر هر موی تو درج است
مانند معانی که نهان در صور آمد
در باغ ثنای تو دل آهنگ غزل کرد
در زمزمه بلبل به زبان دگر آمد
از غمزه زنی بر رگ جان نیشتر آمد
خونابه ازان اینهمه از چشم تر آمد
در تازه نهال تو خم وپیچ در آمد
تا دست خیال که ترا در کمر آمد
هر فتنه که برخیزد و از پا ننشیند
سر فتنهٔ آن صف، مژهٔ فتنهگر آمد
فریاد ازان شوخ که چون مضطربم دید
در خنده شد و یک دو قدم پیشتر آمد
تا باز به داغ دگرم جان بگدازد
از بهر فریب دلم آن صیدگر آمد
از آمدن او تپش دل خبرم داد
با آنکه به سویم چو بلا بیخبر آمد
میلی ندهد داد دگر بر در او سود
برخیز که باید به در دادگر آمد
عالی گهرا! ذات تو عالیتر ازان است
کر عهدهٔ اوصاف تو بتوان بدر آمد
گوییم دعای تو که قفل در مقصود
مفتوح به مفتاح دعای سحر آمد
تا فرض توان کرد که در گلشن ایّام
فرزند خلف، نخل پدر را ثمر آمد
بادا زنَمِ آب بقا خرّم و سرسبز
ذات تو که این تازه ثمر را شجر آمد
مقصود تو از لطف خدا جمله برآید
کز لطف تو مقصود همه خلق بر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ظهور و آمدن یک شخصیت خوشطلعت و نیکو خصال پرداخته است که به مثابه خورشید در روز تازهاش بر شب تار و غمزده میتابد. شاعر از ایام یلدا و کدورتها صحبت میکند که به پایان رسیده و با آمدن این شخصیت، شادی و خوشبختی جان تازهای میگیرد.
شخصیت مورد نظر، نماد زیبایی و خوبی است و در مقایسه با معصومیت و لطافت، به عیسی مریم تشبیه شده است. او دارای ویژگیهایی چون علم، هنر، و جود است و به توصیف ویژگیهای ظاهری و باطنی وی پرداخته میشود.
شاعر همچنین به تأثیرات خوب و مثبتی که حضور این شخصیت بر جامعه و آفاق میگذارد اشاره کرده و امید و دستاوردهای او را در دنیا بیان میکند. در نهایت، این شعر به درخواستی برای دعای خیر این شخصیت و ابراز امیدواری برای روزهای بهتر در آینده ختم میشود.
هوش مصنوعی: ای شانس، شب تار و غمگین به پایان رسید، بیدار شو و از خواب بیدار شو که صبح طلوع کرده است.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی بشارت داد که شب یلدا و ناامیدیها به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به کسی روی نیاوردی و او را شرمنده کردی، سرانجام به در انصاف آمدی.
هوش مصنوعی: خاری که پس از مرگ از خاک میروید، شاید شبیه به دل تنگی افراد باشد که از غنچههای بستهٔ دلشان به راه میافتد.
هوش مصنوعی: نخی که از چشمهٔ پرآب کوثر سیراب شده، مثل درخت طوبی میوهٔ دلخواهی را به بار آورده است.
هوش مصنوعی: مانند عیسی مریم که به زمین آمد، در زمانی دیگر نیز پسری خوب و نیکو از مادر ایام به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: پسر زیبایی وجود دارد که خدا او را حفظ کند؛ او به خاطر خوبیاش، میوهای بر درخت تازهای از چمن جان بخشیده است.
هوش مصنوعی: کودکی که در سنین کم به مانند ماه عید اهمیت دارد، در حالی که خردی که به سن کودکی میرسد، به مثابه گوهر ارزشمند است.
هوش مصنوعی: ماهی که به صورت زیبا و با خلوص و پاکی زاییده شده و حوری که شبیه پری است و به همراه فرشتگان آمده است.
هوش مصنوعی: شمعی که به خاطر روشنی و زیباییاش، مانند مردمک چشم افرادی با درک و بصیرت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: این جواهر بسیار با ارزش است که از نظر مقام و اهمیت، تصویر زیبایی از ماه و خورشید را در صدف خود دارد.
هوش مصنوعی: علی فردی ارزشمند است که از دل امید و آرزو به وجود آمده و برای رسیدن به هدفی خاص، سختیها و دردهای زیادی را متحمل شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف دو نماد اشاره دارد. نخست، نشان از عشقی عمیق و ارزشمند دارد که در زندگی فرد وجود دارد و به نوعی درخشش و خوشبختی را به او میبخشد. دوم، ستارهای را توصیف میکند که بر روی تاجی قرار دارد و به نوعی به موفقیت و قدرت اشاره دارد. این تصویرسازی از زیبایی و شکوه در زندگی و دستاوردهای فرد حکایت دارد.
هوش مصنوعی: او از هر نوع عیب و نقص دور است و مانند عیسی بدون تلاش و زحمت به انواع هنرها دست یافته است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در برج شرف، ماه فقط یک شب درخشان است، چهره او نشاندهنده غیرت خورشید و ماه است.
هوش مصنوعی: انسان از ترکیب آب و گل ساخته شده است و به همین دلیل او همچون شیر و شکر، خصوصیات لطیف و شیرین دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بر روی زمین او را ببیند، میگوید که او یک فرشته است؛ اما این که به شکل انسان ظاهر شده، نشاندهنده ویژگی خاص اوست.
هوش مصنوعی: از عمق وجود ما، اولین موجودی که به جهان آمده، مثل مهمانی عزیز است که تازه از سفر برگشته.
هوش مصنوعی: در زمانی که او به دنیا آمد، به خاطر شدت آرزو و درخواست برای دیدن پدرش، نتوانست پا بر زمین بگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از سر به زمین فرود آمد، به نشانه احترام و بزرگی در خدمت کیخسرو، پادشاه جمشید، حاضر شد.
هوش مصنوعی: ماه زیبایی که درخشش آن، چون نشانهای از وجود محمد (ص)، به روزگار روشنایی میبخشد؛ به طوری که نور وی در زیر نگین (یعنی در عالم وجود) ظهور میکند و هم خشک و هم تر، دریا و زمین را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در برابر دست بخشش او که مانند دریاهایی پر از گوهر است، باید به شمار آورد که صدها دریا و اقیانوس هم تنها یک قطره از آن را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر یک سوال، از شرم و حیا در نظرش کوچکتر و ناچیز جلوه کرده است.
هوش مصنوعی: اگرچه در دَر او طلا وجود دارد و به نظر میرسد که با خاک برابر است، اما در واقع، وجود او ارزشمندتر از طلا است و در مقام، با طلا همارزش میباشد.
هوش مصنوعی: او کسی بود که از خاک، بینش و wisdom را مانند سرمهای در چشمش قرار داد؛ به طوری که تمام وجودش پر از بینایی و آگاهی شد.
هوش مصنوعی: در آسمان، طرحهایی زیبا و باشکوه از تارهای طلایی خورشید بافته شده است و این زیبایی همچون یک پوشش زینتی بر روی لباس پربرکت او مظاهر میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که در آسمان است، به چه دلیلی به زمین افتاده؟ اگر نه اینکه از تیرکمان نی، خود را حفظ کرده باشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در شب تار مرگ، بدخواه تو با تیغی آتشین به سوی نیهیلیسم و نیستی راهنماییات میکند.
هوش مصنوعی: از خوشحالی او، تیر تو در دهن باقی مانده که از غیب خبر پیروزی و موفقیت به او رسیده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از عشق تو رنجیده یا آسیب دیده باشد، پس از مرگش، یاد و اثر تو مانند گل و لاله، زیبا و جذاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: بدخواهی که به دام تیغ تو افتاده، پیمانهای پر از زهر مرگش را در حضور تو سیاه کرده است.
هوش مصنوعی: عدالت تو در جهان به عنوان یک نام نیک شناخته شده و داستان بخشش تو در دلها و مکالمات مردم نقش بسته است.
هوش مصنوعی: روزها و شبها مانند دو رنگ سفید و سیاه در دایرهای که زیر نگین تو قرار دارد، وارد شدهاند.
هوش مصنوعی: قول تو زیبا و پسندیده است مانند دستیابی به کمال، و عمل تو خوشایند است مانند یادگیری هنر.
هوش مصنوعی: هر تار موی تو نمایانگر صد نوع هنر است، همچنان که معانی پنهان در اشکال و صورتها نهفتهاند.
هوش مصنوعی: در باغ، دل به یاد تو شعر و نغمهای سرود و بلبل نیز با زبان دیگری به ستایش تو پرداخت.
هوش مصنوعی: از نگاه خنک و فریبندهات، زخمی بر دل من نشسته است و از آن زخم، خون غم میچکد و به خاطر این درد و اندوه، چشمانم پر از اشک شده است.
هوش مصنوعی: در نهال تازه تو، خم و پیچهایی به وجود آمده است، تا دست خیال به دور کمر تو بچرخد.
هوش مصنوعی: هر مشکلی که پیش آید و کسی نتواند آن را حل کند، آن مشکل ریشهدارتر و پیچیدهتر میشود.
هوش مصنوعی: وااای از آن دختر شوخ! وقتی که مرا در حالتی ناآرام و مضطرب دید، به خنده افتاد و یک قدم جلوتر آمد.
هوش مصنوعی: به زودی دوباره با رنجی تازه قلبم میسوزد، چرا که آن شکارچی به خاطر فریب دادن دل من برگشته است.
هوش مصنوعی: دل من با تپشهایش خبر از آمدن او میدهد، هرچند او به سمت من مثل بلایی ناگهانی و بیخبر وارد میشود.
هوش مصنوعی: اگر دیگر از کسی خواستهای نداری، از آن در برو و برخیز. چون باید حق و عدالت به آنجا وارد شود.
هوش مصنوعی: ای گوهری باارزش! ذات تو فراتر از آن است که بتوان به وصفهای تو دست یافت و به درستی آنها را بیان کرد.
هوش مصنوعی: میگوییم دعای تو مانند کلیدی است که در به روی آرزوها و مقاصد ما را باز میکند و این راه گشایی با دعای سحر به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: میتوان تصور کرد که در روزگار خوشگذرانی، فرزند شایسته، ثمره و حاصل نخل پدر را به بار نشاند.
هوش مصنوعی: بیابان آب و هوای خوش و خرم را برای وجود تو آرزو میکنم، چراکه این میوه تازه، نشانهی درختی است که بارور و سرزنده است.
هوش مصنوعی: خواستهی تو از رحمت الهی به طور کامل برآورده میشود، زیرا همهی آرزوهای مردم نیز از رحمت تو به نتیجه میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز آمدن دوست بر من خبر آمد
گوئی سرم از ناز بخورشید برآمد
چون شاخ گلی بودم پیوسته بی بار
بر من ز گل شادی پیوسته برآمد
روزی همه درد و غم مردم بسر آید
[...]
سلطان جهان در کف پیری شده عاجز
تدبیر شدن کن تو که چون شست درآمد
روزت بنماز دگر آمد بهمه حال
شب زود درآید که نماز دگر آمد
بیچاره تن من که ز غم جانش برآمد
از دست بشد کارش و از پای درآمد
هرگز به جهان دید کسی غم چو غم من
کز سر شودم تازه چو گویم به سر آمد
آن داد مرا گردش گردون که ز سختی
[...]
در راه مرادی صنمی در گذر آمد
رفتار چنان ماه مرا در نظر آمد
شوخی شکری سروقدی قحبککی چست
کز حسن ز خورشید بسی خوبتر آمد
در پیش وی استادم و راهش بگرفتم
[...]
بدرود شب دوش که چون ماه برآمد
ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد
زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست
مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد
نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.