گنجور

 
۳۲۰۱

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۴

 

... کز سر نعش تو باید نگران درگذرم

اینک از کوی تو پیش آمده راه سفرم

می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم ...

... چون صفایی کیت از قید رها خواهم ماند

گر به دوری سفر از تو جدا خواهم ماند

تو چنان دان که همان سعدی کوته نظرم

صفایی جندقی
 
۳۲۰۲

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۱۲- سالوس مرز جی به سقر رفت و زین سفر

 

سالوس مرز جی به سقر رفت و زین سفر

کفران کید وکینه کاوش به خاک خفت ...

صفایی جندقی
 
۳۲۰۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۹۵- ماده تاریخ فوت حاجی ملاجلال کاشی

 

... بیگانه ز دین ز علم ناشی

بار سفر از زمانه بربست

سوی سقر از جهان کمر بست ...

صفایی جندقی
 
۳۲۰۴

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

... که شحنه اش بود اندر پی عسس پیش است

من و خیال سلامت از این سفر هیهات

که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است ...

وحدت کرمانشاهی
 
۳۲۰۵

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

... ترک سر و جان گیر پس آنگاه بیاسای

آری سفر عشق همین یک دو سه گام است

از اول این بادیه تا کعبه مقصود ...

... معلوم شود عاقبت از رنج ره عشق

کاین همسفران پخته کدام است و که خام است

هشدار که زاهد نزند راه تو ای دوست ...

وحدت کرمانشاهی
 
۳۲۰۶

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... گرچه ره دور و در این راه خطر بسیار است

به سویش با سر پرشور سفر خواهم کرد

گر بخواهد که به کویش برسد پای رقیب ...

وحدت کرمانشاهی
 
۳۲۰۷

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

... به نگاهی که کند دیده دل از دست مده

سفر وادی عشق است و خطرها در پیش

دل شد از هجر تو بیمار و نگفتم به طبیب ...

وحدت کرمانشاهی
 
۳۲۰۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

... ای دل اگر اقبال بلند است تو را باز

آن ترک سفر کرده بیاید ز سفر زود

بلند اقبال
 
۳۲۰۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

... عبیر وعنبر و مشک تتار را چکنم

شنیده ام که تو را بر سر است عزم سفر

توگر روی به سفر من دیار را چکنم

به ناله ها که زدل می کشد بلند اقبال ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۰

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - شکایت به میرزا تقی خان امیرکبیر

 

... بی خبر از این وآن زاین سرزمین بندیم بار

گفت از این اندیشه بگذر رو مکن سوی سفر

خاصه فصل نوبهاران خاصه حال اختیار ...

... راست است آری که از ایمان بود حب وطن

راست است آری که می باشد سفر قطعه ز نار

لیک درجایی که جز خواری نبخشد حاصلی ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷

 

... گفتم ای شوخ چه گویی رمضان آمد باز

خیز از جا که کنیم الآن آهنگ سفر

در حدیث است اگر چه زرسول مختار

که سفر نزد خرد قطعه ای آمد ز سقر

لیک صد ره ز حضر هست سفر کردن به

خارسان خوار شوی چون به نظرها به حضر ...

... شوشه سیم تو را گر که ببیند زرگر

وگر از رنج سفر هست تو را اندیشه

نیست غم دارم تدبیر دگر ز این بهتر ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۲

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۴ - داستان مادر و فرزندی که مادرش فرزندی او را انکار می‌نمود

 

... خون ز چشم او بریزد در کنار

شوهر او باب من چون در سفر

مرده است و دارد افزون مال و زر ...

... وز بنی زهره بود او را پدر

در سفر رفته است و اکنون مرده است

رخت از دنیا به عقبی برده است ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۲۸ - جواب گل به تاک

 

... به هر جا که گشتی بر خلق خوار

به عزم سفر خیز وبربندبار

درخت ار نمی داشت یک جا مقر ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۲۹ - پند دادن تاک گل را

 

... ولی چند پندی شنو از غلام

سفر قطعه ای گشته است از سقر

سقر هست یک نقطه بیش از سفر

براه سفر هر طرف رهزنی است

به هر گوشه در راه اهریمنی است

سفر زحمت و رنجها آورد

اگر چه ثمر گنجها آورد ...

... دل از گنج عزت ز همت برید

خطرهای بسیار دارد سفر

بباید نمودن حذر ازخطر ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۶

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۱۱ - در مرثیه حضرت شاهزاده علی اکبر

 

... که نوجوانی و کامی ندیده ای به جهان

خدای را بگذر ز این سفر مرو میدان

بیا و رحم به احوال ما غریبان کن ...

... بگویدم که بود این یک از حسین شهید

روم کنون به سفر ای پدر خداحافظ

اگر رخ تو ندیدم دگر خداحافظ ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۷

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۸ - فی التنبیه

 

... دگر جد وجهد تو از بهر چیست

بهناچار باید روی در سفر

به همراه خودتوشه ای هم ببر

رهی پرخطر هست ومنزل دراز

نیامد کس از این سفر هیچ باز

خوشا آنکه اندر جوانی بمرد ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح

 

... هیچ ندهند اطلاع از موت کس

در سفر تا راحتت گرددزیاد

کنمکاری را زخودخشنود وشاد ...

... هم مکن جز نیکویی تعلیم شاه

نان از آن سفره که خوردی بد مکن

بلکه بد تا خوب میباشد مکن ...

بلند اقبال
 
۳۲۱۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳ - تاریخ فوت

 

میرزا عبدالله معز الملک

رفت از این جهان چون سوی سفر

زد ضررها ز بسکه بر مردم ...

بلند اقبال
 
۳۲۲۰

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲۸ - در مدح حضرت رضا (ع) و تقاضای صله

 

... آخر مگر نه قصد تو کردم ز راه دور

یا محنت سفر نکشیدم به هر قدم

عمری مگر نه صرف نمودم به عشق تو ...

وفایی شوشتری
 
 
۱
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۸۰