آنکه هر دم زندم ناوک غم بر دل ریش
زود باشد که پشیمان شود از کرده خویش
بشنو این نکته که در مذهب رندان کفر است
رندی و عاشقی و آگهی از مذهب و کیش
جلوهگاه نظر شاهد غیبند همه
کعبه زاهد و کوی صنم و دیر کشیش
به نگاهی که کند دیده دل از دست مده
سفر وادی عشق است و خطرها در پیش
دل شد از هجر تو بیمار و نگفتم به طبیب
زانکه بیمار ره عشق ندارد تشویش
از کم و بیش ره عشق میندیش که نیست
عاشقان را به دل اندیشه ره از کم و بیش
ای دل این پند حکیمانه شنو از وحدت
خاطری ریش مکن تا نشوی زار و پریش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا
بر دلم گشت فزون از عدد ریشهش ریش
ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند
نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش
در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش
بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش
وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال
روشن و شاد به دیدار ولینعمت خویش
صدر اسلام عمادالدینْ بوبکر که هست
[...]
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
[...]
اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش
ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش
لذت آب ز سیراب نباید پرسید
این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش
ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.