... تبدیل کنند مردم دانا

در گردش ساغری چو ماه نو

از پنجه ترکی آفتاب آسا ...

... خیره مگرد در پی آزارم

بسیار آسیات کند گردش

کم سوده کن ز گردش بسیارم

ثابت نیی بسیرت خود کمتر ...

... در سیر مه از این مه کیانی

وز گردش این گنبد کیانم

بی آب ترست از سراب ظم آن ...

... بارش او آبیار مزرع کودن

گردش او بر مراد یکدوسه کشخان

شاه و امیر و وزیر و غرچه و غر زن ...

... فلک در جامه وضع کهن حبس

نبودی گردش گردون مسلم

نگردیدی اگر بر گرد آدم ...

... به کوه هماون ستاید همی

چو ترکان گرفتند گردش همه

چو گرگ اندر آمد میان رمه ...

... همان شهر سارو به سر آورید

که دارا به گردش حصاری کشید

یکی انجمن کرد دانش به نام ...

... نبودی در آن دشت جای سوار

گه پیچش و گردش کارزار

به پیش سپاه اندر آن جای تنگ ...

... زلف و رخ تو معنی لیل و نهار ماست

با بودن تو گردش لیل و نهار چیست

باز آ و پا به دیده خونبار ما گذار ...

... حادث مطلق وجود محترم را بازگو

تا که بد ذات قدم در گردش این نه طاق بود

آنکه سرو کاشمر را تیشه زد بر ریشه گفت ...

... عشق البته به بینیش مهاری بکند

دیگر از گردش گیتی چه تمنا دارد

عارف ار سیر خزانی و بهاری بکند ...

... باد شد عبیر افشان نرخ مشک ارزان شد

هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد

هم ز حلقه زلفش جمع ما پریشان شد ...

... قلم اندر کف نقاش تو تکبیر کشید

گردش خامه تقدیر غرض نقش تو بود

کز ازل تا به ابد این همه تأخیر کشید ...

... کاتب اسرار ایقانم یار کبریا

با سهیلم همعنان در گردش بالا و پست

با قریشم همسفر در رحله صیف و شتا ...

... هرگز کسی به گنبد وارون دید

سیر رحی و گردش طاحون را

ترکی است آسمان که دگرگونه ...

... یکی خمی است کز سم شد لبالب

یکی از گردش دوران مشوش

یکی از صحبت دونان معذب ...

... هر نفسش زخم های تازه به دل زد

تا کهنش کرد گردش دی و اسفند

جانش بدرود گفته با لب خندان ...

... ناگه بگوشم اندر از آن سو ندا رسید

کای بیخبر ز گردش اوضاع روزگار

حیرت من ز تیرگی باغ و بوستان ...

... وسمه ز نیل عزا و سرمه ز کوری

گردش بر حاجب و جفون مکدر

جای سپندش همی برابر رخسار ...

... سپهر ای بسا دیه نام آوران را

درین گردش دوره صبح و شامش

ولیکن نبوده است چون میر اعظم ...

... کجا مهر تابش کند جز بخاکش

کجا چرخ گردش کند جز بکامش

چو دولت فراهم شد از اقتدارش ...