لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
شاطر عباس صبوحی

آن‌که رخسار تو با زلف گره‌گیر کشید

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدّتی چند بپیچید بخود آخر کار

ماه را از فلک آورد بزنجیر کشید

خامه می‌خواست که مژگان ترا بردارد

راست بر سینهٔ عشاق تو صد تیر کشید

چون بیاراست بدان حُسن دلاویز تُرا

قلم اندر کف نقّاش تو تکبیر کشید

گردش خامه تقدیر غرض نقش تو بود

کز ازل تا به ابد این همه تأخیر کشید

دیده از تاب ، چه بسیار ز شب‌ها ، که گشود؟

کانتظار تو بسی این فلک پیر کشید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید

سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید

هرگز از سیل گرانسنگ، عمارت نکشد

آنچه ویرانه ام از منت تعمیر کشید

عشق خوش سهل برآورد مرا از دو جهان

[...]

شاطرعباس صبوحی

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید

قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید

خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار

[...]

ایرج میرزا

نصرت السلطنه دیوان عدالت را میر

صله شعر من از چیست به تأخیر کشید

از چه شه زاده حاکم صله شعر مرا

جزو اشرار قراداغ به زنجیر کشید

وعده وصل بد آیا که به تأخیر افتاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه