کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵
... حیف که بگذرد چنین عمر به فکر باطلم
بر سر خاک هر کسی لاله برویه از هوا
من چو روم درین هوس ناله برآمده از گلم ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۱
... بدان سودا که از باغ جمال او برم بونی
چو زلفش گاه در گلشن گهی در لاله زار افتم
سر و جان گرامی چون ندارد پیش او قربی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۵
... لاف زد گل بتن نازک تو زیر قبا
خواست عذر گنهش لاله و برداشت کله
ای خوش آن دم که ببوسیدن رخسار و لبت ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۰
... نه مهریست بر بسته دل را بروبست
که چون لاله داغیست از سینه رسته
کمال ار به آتش برد چون سپندت ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۲
... از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی
تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل
این زد به جامه چاکی وآن بر زمین کلاهی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۴
... زآنکه تو آب حیاتی دایما خوش می روی
گر قباپوشی چو غنچه ور کله هم لاله وار
با کله خوش می برآنی در قبا خوش می روی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶
... چون زحلق شیشه از هر سو برآمد قلقلی
گو کله بر آسمان افکن ز شادی لاله وار
هر که می گیرد به باده گلرخی جام ملی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۱
... چشم آن دارم که آب رفته باز آید بجوی
گو مثر شبنم عذار لاله و رخسار گل
تا به تو کمتر فروشد حسن هر ناشنه روی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۷
... گر زآنکه مگس از شکر ناب گذشتی
جز لاله که نمی رست کمال از ولیانکوه
گر سیل سرشک تو ز سرخاب گذشتی ...
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰
... بهاران بی گل رویت به داغ دل برون آریم
چو لاله گر برون آیم به کوهی یا به صحرایی
نخواندی این مثل جانا تماشا رایگان باشد ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ستایش احمد بهادرخان
... ای دوست تا نسیم تو بشنیدم از صبا
از چشمم اوفتاد گل و لاله و سمن
تا نکهت شمامه ی زلفت شنیده ام ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
... خلق گویند چو بلبل به چمن ناله مکن
چه کنم چون هوس لاله رخانست مرا
به سرو جان تو سوگند که باری شب و روز ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
... نمی کشد دلم الا به سوی بستان ها
بهار و لاله و گل چون دمید در بستان
جمال طلعت زیبای تو شکست آن ها ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا
دلبرا حور وشا لاله رخا گل بویا
شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
... فضای عالمی بی تو تو دانی بر دلم تنگست
دل من لاله و نسرین گل و سرو چمن باری
نخواهد در سرابستان اگر بویست وگر رنگست ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴
... یقین که صعب تر از صحبت گرانجان نیست
اگرچه لاله و گل در جهان بود بسیار
ولی چو بلبل طبعم به شاخساران نیست
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹
... تا چند ضعیفان را دیگر به شمار آرد
تا باغ امید که از لاله به بار آید
تا گلبن بخت که یکسر همه خار آرد ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳
... نظر به قدرت بیچون وی چگونه به جان
به چشم هوش در این لاله زار باید کرد
که گل ز خار برآورد و لاله را از خاک
نظر به صانع پروردگار باید کرد ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴
... تا روی او به گلشن مقصود جلوه داد
گلها و لاله ها به چمن جمله خوار کرد
از اعتدال قامت او سرو شد خجل ...
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵
... از شدت فراق تو ای نور دیده ام
در دیده بین که روی جهان لاله زار کرد
نگشود هیچ کار من از انتظار دوست ...