مسکین دلم به کوی غمت تا گذار کرد
بسیار با خیال رخت کارزار کرد
تا دیده دید ماه جمال تو هر شبی
از دست جور عشق تو دستم نگار کرد
تا با گل رخ تو گرفتست انس دل
بس ناله در فراق رخت چون هزار کرد
حور و قصور بر دل ما عرضه کرده اند
از آن میانه کوی تو را اختیار کرد
از شدّت فراق تو ای نور دیده ام
در دیده بین که روی جهان لاله زار کرد
نگشود هیچ کار من از انتظار دوست
چون خاک راه دوست مرا خاکسار کرد
لاف از وفا و عهد تو بسیار می زنم
پیش رقیب باز مرا شرمسار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دلتنگی و عشق خود به معشوق سخن میگوید. او به کوی محبوبش میرود و با یاد او در دلهره و اضطراب به سر میبرد. هر شب با دیدن چهره معشوق، دچار شور و حال میشود و در فراق او نالههای بسیاری سر میدهد. عشق او به حدی است که تمام دنیا را برمیگزیند، اما همچنان در حسرت دیدار محبوبش باقی میماند. فراق معشوق کار او را به ضعف و خاکساری میکشاند و حتی با وجود ادعای وفا، در برابر رقیب شرمنده است. در نهایت، شعر نشاندهندهی درد و رنجی عمیق به خاطر عشق و انتظار است.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام وقتی که به کوی تو گذر کرد، بارها با خیال چهرهات جنگید و دعوا کرد.
هوش مصنوعی: هر شبی که چهره زیبا و دلربای تو را میبینم، به خاطر سختیهای عشق تو، دستم به سوی آن زیبایی دراز میشود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آشنایی با زیبایی صورت تو، در فراق تو چنان نالهای میکند که به شمار هزاران میرسد.
هوش مصنوعی: در میان زیباییها و نعمتهای بهشتی، قلب ما به عشق تو گرایش پیدا کرده و تو را برای انتخاب برگزیدهاست.
هوش مصنوعی: از شدت دلتنگی تو، ای روشنی چشمانم، در چشم من عالم زیبا به مانند گلزارِ لاله شده است.
هوش مصنوعی: هیچکدام از کارهایم با انتظار دوست به سرانجام نرسید، چون راه دوستی مرا همچون خاک در پای او humble و خاکی کرد.
هوش مصنوعی: من به وفا و عهد تو افتخار میکنم و دربارهاش بسیار صحبت میکنم، اما دوباره رقیب مرا به خاطر این موضوع شرمنده میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
[...]
بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد
طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد
چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا
چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد
تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر
[...]
ای آنکه روزگار ترا اختیار کرد
وز اختیار او همه خلق افتخار کرد
سرسبز شد بزرگی چون سرو تا خدای
دست ترا گشاده چو دست چنار کرد
آنی که باره عزم تو از گرد باد ساخت
[...]
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
از کاینات ذات تو را اختیار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت
کایزد رسوم دولت تو آشکار کرد
اول تو را یگانه و بی مثل آفرید
[...]
بر هر زمین که مردم چشمم گذار کرد
آنرا ز آرزوی رخت لاله زار کرد
از اشک من بضاعت یا قوت و لعل برد
هر صبح دم که قافلۀ شام بار کرد
چشمم چو زنده دید مرا در فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.