در چشم ما خیال رخش تا گذار کرد
خورشید و ماه را بر ما شرمسار کرد
تا روی او به گلشن مقصود جلوه داد
گلها و لاله ها به چمن جمله خوار کرد
از اعتدال قامت او سرو شد خجل
تا قد سرکش تو به بستان گذار کرد
باری شکوفه بد ز در مها سفید و سرخ
از باد صبحدم همه بر وی نثار کرد
نرگس چو چشم شوخ تو مخمور و ناتوان
گویی به یاد لعل تو دفع خمار کرد
از من مدار مرهم الطاف خود دریغ
کز حد برون زمانه مرا دل فگار کرد
با آنکه عشق دوست مرا آبرو ببرد
خاک درت دلم ز جهان اعتبار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذبه محبوبی است که باعث شرمساری خورشید و ماه میشود. زیبایی او به گلها و لالهها را زیر سایه خود قرار میدهد و قد بلند او سروها را خجالتزده میکند. همچنین به توصیف شکوفههایی میپردازد که به رنگهای مختلف از باد صبحگاهی بر او نثار میشود. چشمهای نرگس، که نماد زیبایی هستند، در برابر چشمان معشوق ناتوان و مخمور به نظر میرسند. شاعر از محبوبش میخواهد که محبتش را از او دریغ نکند، چرا که عشق به او باعث شده است که دل او از دنیا دلسرد و خالی شود. در نهایت، با وجود اینکه عشق به دوست او را به خاک ذلت میکشاند، عشقش را با ارزشتر از هر چیز دیگری میداند.
هوش مصنوعی: وقتی که پرتو زیبای او را در چشمان خود دیدیم، خورشید و ماه هم از نور و زیبایی او خجالت زده شدند.
هوش مصنوعی: هنگامی که چهره زیبای او در باغی که مورد نظر است نمایان شد، گلها و لالهها را در چمن به طور کامل نادیده گرفت و بیاهمیت کرد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و قامت متناسب او، سروها احساس شرمندگی کردند، چون قد بلند و سرکش تو باعث شد که به باغ بیاید و خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه میتوان گفت: به تدریج، شکوفهها از درخت با رنگهای سفید و قرمز، در اثر بادی که در صبح زود وزید، بر روی او ریخته شد.
هوش مصنوعی: چشمهای مطرب و بازیگوش تو باعث میشود که نرگسها هم خوابآلود و بیرمق به نظر برسند، گویی که آنها برای به یادآوری زیبایی تو از خواب بیدار شدهاند.
هوش مصنوعی: از من دریغ کن که نعمتهایت را به من ندهی، زیرا زمانه به شدت دلم را زخم کرده است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عشق به دوستم باعث میشود که آبرویم برود، اما خاک دربار تو برای دلم به اندازهای ارزش دارد که از تمام دنیا معتبرتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
[...]
بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد
طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد
چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا
چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد
تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر
[...]
ای آنکه روزگار ترا اختیار کرد
وز اختیار او همه خلق افتخار کرد
سرسبز شد بزرگی چون سرو تا خدای
دست ترا گشاده چو دست چنار کرد
آنی که باره عزم تو از گرد باد ساخت
[...]
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
از کاینات ذات تو را اختیار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت
کایزد رسوم دولت تو آشکار کرد
اول تو را یگانه و بی مثل آفرید
[...]
بر هر زمین که مردم چشمم گذار کرد
آنرا ز آرزوی رخت لاله زار کرد
از اشک من بضاعت یا قوت و لعل برد
هر صبح دم که قافلۀ شام بار کرد
چشمم چو زنده دید مرا در فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.