گنجور

 
کمال خجندی

عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم

نام و نشان مقبلی شد به غم تو حاصلم

پیش دو دیده قدر من بین که میان مردمان

غیر خیال روی نو کی ننهد مقابلم

نیست عذاب خواندهای نامزد بهشتیان

از نظرم مران چو شد خاک در تو منزلم

درد دلم طبیب گو زود مکن معالجت

پرسش دیر دیر تو به ز شفای عاجلم

دل ز رقیب میکند فکر به من چو بگذری

حیف که بگذرد چنین عمر به فکر باطلم

بر سر خاک هر کسی لاله برویه از هوا

من چو روم درین هوس ناله برآمده از گلم

گفت کمال عافیت در سر زلف ما رسی

هم برسم بشست چون عمر گذشت از چلم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم

بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی

بار دل است همچنان ور به هزار منزلم

ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
آشفتهٔ شیرازی

عکس جمال این و آن هر چه فتاد در دلم

میرود و نمیرود روی تو از مقابلم

پرتو شمع خاوری تافت زمشرق دلم

شمع برید یک نفس همنفسان زمحفلم

بانگ جرس زهر طرف میرسدم بگوش جان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
صفایی جندقی

آه کزین سفر نشد جز تب و تاب حاصلم

داد ز سعد روشنم وای ز بخت مقبلم

رخت کجا کشم کزین غایله خیز منزلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
جیحون یزدی

گفت سکینه با پدر نیست اگر چه قابلم

ماندن قتلگاه را بیش ز هر چه مایلم

لیک چه سود کز برت برد و بزد موکلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

حاجب شیرازی

تیر ملامتت به بین بسکه نشسته بر دلم

کیست که متصل کند ضربت شست قاتلم

خصم کند خراب اگر خلوت قدس یار را

باز شود عمارت این هیکل اعظم از گلم

من بسر ره افکند سایه همای همتم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه