گنجور

 
۲۲۰۱

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۵

 

... دل سیاهی را که دارد جامه پاک از طعنه نیست

لاله را از ده زبانی کردن سوسن چه باک

عاشقان را هر دو عالم گرد خاطر گو مگرد ...

جلال عضد
 
۲۲۰۲

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۷

 

... باده که در گردش است و غلغله چنگ

لاله تو گویی ز شاخ سرو شکفته است

بر کف ساقی سرو قد می گلرنگ ...

... آتش جان من است بر دل جانان

لاله حمرا که سر برآورد از سنگ

ننگ بود کز جلال نام بر آید ...

جلال عضد
 
۲۲۰۳

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷۱

 

... موسم شادی ست چه خون می چکد

از سپر لاله و پیکان گل

جام جم از دست منه زانکه زود ...

جلال عضد
 
۲۲۰۴

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۱۲

 

... که من چو شمع به شب های تار می گریم

بسا که لاله خونین ز اشک من بشکفت

از آن سبب که چو ابر بهار می گریم ...

جلال عضد
 
۲۲۰۵

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۳۰

 

الا ای گل لاله رخسار من

مکن بیش ازین قصد آزار من ...

جلال عضد
 
۲۲۰۶

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۴۳

 

... بینی مه و آفتاب سرگشته

بشکفت ز دیده لاله ها ما را

از بس که رخ تو در نظر گشته ...

جلال عضد
 
۲۲۰۷

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۱

 

... ای سر زلف ترا سنبل رعنا خادم

وی رخ خوب ترا لاله احمر بنده ای

بسته در زلف دل خلقی و چشمت بیمار ...

جلال عضد
 
۲۲۰۸

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۲

 

... تو همنشین و همدم و یار که بوده ای

با رنگ لاله و قد شمشاد و بوی گل

ای نوبهار حسن بهار که بوده ای ...

جلال عضد
 
۲۲۰۹

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۵۴

 

... چشم خونبارم اگر بر کوه خون افشان کند

لاله خونین بروید از دل هر خاره ای

گر شکنج زلف عنبربار بگشایی ز هم ...

جلال عضد
 
۲۲۱۰

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۰

 

... نقش رویت نیست غایب یک زمان از پیش چشمم

لاله زین سان بر نروید بر کنار جویباری

گر دهی تشریف در پایت فشانم جان و دل ...

جلال عضد
 
۲۲۱۱

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۶۳

 

... روزگارش تیره گرداند به اندک روزگاری

لاله هر سال از چمن یک بار روید وین عجب بین

کز سرشک دیده ام هر دم بروید لاله زاری

شمع بر بالین من تا روز هر شب زنده دارد ...

جلال عضد
 
۲۲۱۲

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۳ - هفت رنگ

 

... و اطراف دشت گشت ز برگ سمن سپید

درجنب لطف ژاله و سرخی لاله هست

در عدن سیاه و عقیق یمن سپید ...

... طوطی گهر گرفت به منقار گوییا

یا لاله ژاله دارد و شد مرغزار سبز

بر برگ بید قطره فشان شد چو دید ابر ...

... باغ از طراوت است چو بزم خدایگان

وآنگه در اوست لاله چو جام نبید سرخ

بر نرگس ارغوان فتد از شاخ گوییا ...

... شد ناردان همه تن چون ناردان بنفش

درغنچگی ست لاله نورسته آنچنانک

خسرو کند به خون اعادی سنان بنفش ...

... دارم ز خون دیده و اندوه روزگار

چون لاله رخ شکفته ولیکن جگر سیاه

خصم آب روی داد و از آن یافت تیره بخت ...

جلال عضد
 
۲۲۱۳

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۴۲

 

... یا بر لب جویی به هوس بنشینم

مقصود من آنست که تو لاله و گل

می چینی و من درد تو بر می چینم

جلال عضد
 
۲۲۱۴

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

... بشنود بوی بهار از پیش بردارد نقاب

بوی عشرت در بهار از لاله می آید که اوست

در دلش سودای عشق و در سرش جام شراب ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۱۵

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

... همانا بر گل رویش چو من عاشق هزار افتد

بخندد غنچه بر لاله چو لعلش در کلام آید

بپیچد بر سمن سنبل چو زلفش بر عذار افتد

زرشک لاله رویش سمن بر خاک بنشیند

ز شرم سنبل زلفش بنفشه سوگوار افتد ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۱۶

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

... خودبین شود هر آینه آن به که ننگرد

گر لاله با عذار تو شوخی کند و را

معذور دار کز سبکی باد می برد ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۱۷

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲

 

... به گل بلبل همی گوید که نرگس می کند شوخی

مگر نرگس نمی داند که خون لاله می جوشد

زبانم می دهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد ...

... نگارا گر چنین زیبا میان باغ بخرامی

کلاهت لاله برگیرد قبایت سرو در پوشد

وگر سلمان میان باغ بوی زلف تو یابد ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۱۸

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

... نافه را چندان دهد دم تا جگر پر خون کند

لاله نعمان نشان جام کیخسرو دهد

نرگس رعنا خیال تاج افریدون کند

لاله همچون من دلی در اندرون دارد سیه

آن چه بینی کو به ظاهر گونه را گلگون کند ...

... ای بهار عالم جان جلوه ای کن تا رخت

ارغوان و لاله بر حسن خود مفتون کند

در هوای عارضت عنبر همی ساید نسیم ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۱۹

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲

 

... آنچنان نازکی ای گل که اگر با تو نسیم

دم زند روی تو چون لاله شود خون آلود

دیده ما به خیال لب عنابی تو ...

سلمان ساوجی
 
۲۲۲۰

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶

 

... بر زبان جان جواب لن ترانی می دهد

جز سرشک لاله رنگم در نمی آید به چشم

کو نشانی زان عذار ارغوانی می دهد ...

سلمان ساوجی
 
 
۱
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
۳۶۲