صبحدم می گفت نالان بلبلی بر شاخساری:
گل بخواهد رفت تا دیگر که بیند نوبهاری
هر که را روزی صفایی رو نماید در زمانه
روزگارش تیره گرداند به اندک روزگاری
لاله هر سال از چمن یک بار روید وین عجب بین
کز سرشک دیده ام هر دم بروید لاله زاری
شمع بر بالین من تا روز هر شب زنده دارد
بر من دل خسته می گرید زهی دلسوز یاری
بر من آن کس را بسوزد دل که همچون شمع باشد
شب نشینی تن گدازی زرد رویی اشکباری
ناصحم گوید به یکبار اختیار از دست مگذار
این نصیحت گو کسی را کن که دارد اختیاری
شیوه طوطی هوس دان عاشقی از بلبل آموز
کآن یکی با شهد الفت دارد این با نوک خاری
در میان بحر محنت غرقم از شوق میانش
با کنار افتادمی گر بودی امّید کناری
سالها بر خاک کویش زندگانی صرف کردم
عمر بگذشت و ازین در برنیامد هیچ کاری
ای جلال! اندر پی هر سختیی آسانی است
هر بهاری را خزانی هر خزانی را بهاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش بوَد یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان بر کناری
هر که را با دلستانی عیش میافتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری
راحت جان است رفتن با دلارامی به صحرا
[...]
دلبرا با ما سر پیوند داری یا نداری
راست برگو الله الله راست داری یا نداری
عیب نتوان کرد باید سر به مسکینی نهادن
گر به پیوند چو من شوریده ای سر در نیاری
با تو ما باری به یک دل در میان داریم صد جان
[...]
پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری
ساقیی سرمست و جامی، مطربی موزون و یاری
نوش کن جام صبوح و کوش کز شاخ گلتر
بلبلی هر دم بنالد، بلکه چون بلبل هزاری
چون به دستم باده دادی شیر گیرم کن به شادی
[...]
در زمستان بر امید آنکه باز آید بهاری
عاشق گل را بباید ساختن با نوک خاری
دوستان پرسند کآخر در چه کاری در چه کارم
می گذارم عمر خود را بر امید انتظاری
بارها بار فراقت بردهام بر گردن جان
[...]
چرب و شیرین، نغز و رنگین دل پذیری جان گواری
نوش زنبوری چه سود آوخ که بر من نیش ماری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.