ای بی سببی ز بنده برگشته
واندر پی صحبتی دگر گشته
گم شد دلم آه تا کجا شد
آن سوخته غریب سرگشته
ای بس که دلم به جست و جوی او
ماننده باد در به در گشته
گر موج برآورد سرشک من
بینی مه و آفتاب سرگشته
بشکفت ز دیده لاله ها ما را
از بس که رخ تو در نظر گشته
خضر است هنوز خطّ تو او را
از آب حیات آبخور گشته
گر یار ز در درآیدم ناگه
باز آید باز بخت سرگشته
ای در غم لعل گوهرافشانت
رخساره سیم من چو زر گشته
گشته ست سیاه زلف هندویت
از بس که به آفتاب درگشته
هرچند حدیث ما دراز آمد
پیش دهن تو مختصر گشته
از آه جلال ناگهان بینی
نُه طاق سپهر جمله درگشته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.