گنجور

 
سعدی

بخش ۱ - سر آغاز: سخن در صلاح است و تدبیر و خوی

بخش ۲ - گفتار اندر فضیلت خاموشی: اگر پای در دامن آری چو کوه

بخش ۳ - حکایت سلطان تکش و حفظ اسرار: تکش با غلامان یکی راز گفت

بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی: یکی خوب خلق خلق پوش بود

بخش ۵ - حکایت: یکی ناسزا گفت در وقت جنگ

بخش ۶ - حکایت عضد و مرغان خوش آواز: عضد را پسر سخت رنجور بود

بخش ۷ - حکایت: شنیدم که در بزم ترکان مست

بخش ۸ - حکایت: دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ

بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی: چنین گفت پیری پسندیده هوش

بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی: یکی پیش داود طائی نشست

بخش ۱۱ - گفتار اندر غیبت و خلل‌هایی که از وی صادر شود: بد اندر حق مردم نیک و بد

بخش ۱۲ - حکایت: مرا در نظامیه ادرار بود

بخش ۱۳ - حکایت: کسی گفت حجاج خون‌خواره‌ای است

بخش ۱۴ - حکایت: شنیدم که از پارسایان یکی

بخش ۱۵ - حکایت روزه در حال طفولیت: به طفلی درم رغبت روزه خاست

بخش ۱۶ - حکایت: طریقت شناسان ثابت قدم

بخش ۱۷ - گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد: سه کس را شنیدم که غیبت رواست

بخش ۱۸ - حکایت دزد و سیستانی: شنیدم که دزدی درآمد ز دشت

بخش ۱۹ - حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان: یکی گفت با صوفیی در صفا

بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز: فریدون وزیری پسندیده داشت

بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان: زن خوب فرمانبر پارسا

بخش ۲۲ - حکایت: جوانی ز ناسازگاری جفت

بخش ۲۳ - گفتار اندر پروردن فرزندان: پسر چون ز ده بر گذشتش سنین

بخش ۲۴ - حکایت: شبی دعوتی بود در کوی من

بخش ۲۵ - گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث: خرابت کند شاهد خانه کن

بخش ۲۶ - حکایت: در این شهر باری به سمعم رسید

بخش ۲۷ - حکایت درویش صاحب‌نظر و بقراط حکیم: یکی صورتی دید صاحب جمال

بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشه‌نشینی و صبر بر ایذاء خلق: اگر در جهان از جهان رسته‌ای است،

بخش ۲۹ - حکایت: جوانی هنرمند فرزانه بود

 
sunny dark_mode