Mehraz Mehraz در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به سمانه ، م دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
در این عالم همه زن هستند و تنها یک مرد وجود دارد و آن انسان کامل است...پس ننگ زنان یعنی ننگ عوام یعنی ننگ تمام مردم چه نر و چه ماده.....در این بیت منظور از زن تقسیم بندی جنسیت نیست
جهن یزداد در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴ - در مدح امیری صاحب طرف و اظهار گله و تقاضای صله:
چه اندازه بخیل بوده ممدوحش مانند همه سلجوقیان -طرف گفته بهت یک اسب میدهم چون زر ندارم و همان هم نداده -
جهن یزداد در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵:
گمانم این سروده از خاقانی باشد
محسن جهان در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:
شاعر و عارف شهیر سده پنجم هجری در این رباعی نغز میفرماید:
من انسان، از روز الست با خداوند خود عهدی داشتم که بایست بنده و مطیع امر او باشم که حال در گمراهی افتاده و از خود غافل شدم. و چنانچه بر گذشته ام افسوس خورده و غم بخورم سودی نخواهد داشت.
در بیت دوم شاعر خطاب به انسان تاکید دارد، که اگرچه چندین بار به جهت سرپیچی هایت از فرمان الهی رها شدی، ولی بدان که سرنوشت تو در زیر سلطه خدای یکتا قرار دارد و این خوشی ها و تألمات زندگی از برای آگاهی و هشدار تو میباشد. شاید بتوانی رضای خداوند را حاصل کنی.
آرین جسور در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
اگر خودت می نمیخوری به دیگران خرده نگیر که خرده گرفتن خود معصیت است، بنا معصیت را ترویج و نهادینه نساز.
همچنان این جای افتخار هم نیست که می نمیخورید، چون هر فردی طبیعی است که اعمال نا شایسته هم دارد بنا، بجز از می خواری هزاران گناهی دیگری را مرتکب استید که بزرگ تر از می خواری است ولی آنرا فراموش کرده و به می خواری دیگران خرده گیری میکنید.
«بنیاد مکن حیله و دستان را»
حیله؛ مکر، فریب و تزویر معنی میدهد، همچنان دستان نیز همین معنی را میرساند.
کوتاه اینکه حیله و مکر و تزویر را ترویج و اضافه نکن...
درود بر خیام بزرگ
یوسف شیردلپور در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۳ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
جناب ناشناس عزیزدرود برشما وهمه سروران گرامی گنجوری به نظرحقیرهم چنین است که شمافرمایش کردید چراکه همین الان هم هستند هم نوعانی که پول باده می که هیچ چه بسا پول ندارند موقع نهار خوری دوبطری نوشابه بخرند وغذایشان را تناول کنند برای خود ما هم زمانی پیش آمد که کارگری کار میکردیم یه نهار مختصرومحدود به قول معروف تخم مرغ واملت مهیا کردیم ودیگر پولی واس نوشابه یانوشیدنی نماند هریک بشوخی پیش نهاد میکردیم یه وسیله ای اشیاعی چیزی ببریم بدیم مغازه کالابه کالا ویه نوشیدنی بگیریم شاید مزاح بود وشوخی اما این تراژدی جدیست متاسفانه
درخیلی از شعرشعرا نه فقط حافظ منظور از می وباده ومیگساری همین مشروبات هست دقیقا چرا مااز بع
مانا باشید
ahmad m در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:
واقعا شاهکاره...
غمناک ابددوست در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:
در برنامه رادیویی گلهای تازه به شماره ۱۰۰
با صدای استاد شجریان و نی استاد کسایی و تار استاد شهناز و تنبک استاد جهانگیر ملک در دستگاه همایون اجرا شده که بسیار شنیدنی است.
Hadi Golestani در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۴:
خدایاااااا، خدایاااااااا، ممنون ممنون
حبیب شاکر در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۳۷ در پاسخ به داود دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:
به نام خدا و باسلام.خلاصه اینکه جناب خیام بما میگوید که این خاکی که به صور مختلف مابا آن مواجهه داریم.مثل زمین که زیر پای ما است یا دیوار خانه که مأمن و مسکن ماست و... همه اینها از اعضا و جوارح انسانهای قبل از ماست که روزگاری برای خودشان کسی بوده اند.پس ما هم نباید فراموش کنیم که این ،سرنوشت و سرانجام ما نیز خواهد بود.
ابوتراب. عبودی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:
با عرض سلام وادب محضر استادان فرهیخته و عزیزان جان.
تضمین غزل دوش در حلقه ی ما، تقدیم به محضر شما عزیزان ارجمند.
دل دیوانه ی من شیفته ی روی تو بود
عطر گلهای چمن دست خوشِ موی توبود
کشته ی دار أنَاالحق ذبیح ِ کوی تو بود
(دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسله ی موی تو بود))
از غم ِ عشق ِ تو ، آواره ی هامونم و دشت
به جـُـز اندوهِ غمت شامل ِ من هیچ نگشت
از کمانخانه ی ابرو به دلم تیر زدی نهصدو هشت
(دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق ِ کمانخانه ی ابروی تو بود))
آن عزیزی که به مجنون شدنم کار نداشت
بهـر خدمت بـه در ِ دیــــر ِ مغانـم بگماشت
عشق ِخود را به دل ِ عاشق ِ دیوانه نگاشت
(عالم از شور و شر ِ عشق ، خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود))
پیرو مکتب ِ حیدر شده ای چون بوذر
می زند عشق به جان تو (عبودی) آذر
عهد بستی ز وفـا از سـر ِ پیمان مگـذر
(به وفای تـو که بـر تـربتِ حافظ بگذر
کـز جهان می شد و در آرزوی روی تو بود))
با احترام، رقص آتش و خون ابوتراب عبودی
مبارکه عابدپور در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۲ در پاسخ به hooshang haghbin دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
زمان میگن وجود نداره و قاعده انسانهاست
یوسف شیردلپور در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
درودبی کران برتک تک عزیزان گنجوری وهمه زحمت کشان برنامه پربارسایت گنجور،
جناب آقای رهگذر عزیز استاد شجریان حداقل ازمن وشما وبیشتر عزیزان مخصوصاً در عرصه ازجمله شعر وادبیات استاد استاند شک نکن؟
ویکی ازدوستان که آدرس دبیرستانی که استاد شجریان درآن ادبیات خوانده اند را میخواد! خودت به حرف وپرسشت خنده ات نمیگیرد؟ که چه؟ واقعاً کسی که نه تنها موسیقی و آواز جهان راقبضه کرده ودنیایی از معرفت وادبیات مرام و مسلک شده چه جای برای این حرفهای!!؟؟
وامادر مورد جست یا جستن اول اینکه معناش دربعضی مناطق وگویشهایکی است بنا به تلفظ وزبان وگویش مردم
ونکته ای مهم اینکه دوست یا دوستانی
گفتند که استاد شجریان درزمینه ونظردادن شعر وادبیات صاحب نظر نیستند! باید گفت پس چه کسی این چه کسی مینواند نظر دهد؟ چه کسی بهتر از
استاد شجریان ها که از معلمی وآموزش وپرورش شروع کرده تماماً زندگی شخصی وهنری شان باشعر وادبیات بوده
بحق که بیشتر شاعران را امثال شجریان حالا نه بتنهایی اما بیش از نود درصد
این هنرمندان بودند که شاعران به ایران وجهان شناساندند چه زیبا وعالی هم این کار را کردند جالب است کسی که یک گروه یک تیم هنری را تشکیل میدهد یک آلبوم یک اجرای اصیل به نحوی شایسته به انجام میرساند مگر میشود نداند ونتواند صاحب نظر نباشد؟!
هرچند طرف داران استاد شجریان هم هرگز مدعی نیستند استاد یک قدیس بوده و بی اشتباه؟ ابدا!
اما این رامدعی هستیم حق بزرگتر ازآنکه هرکس فکرش راهم بکند به گردن هنر وشعر وادبیات موسیقی دارد این حرف یک طرف داری نیست یک واقعیت است،
باتشکر به نظرات همه عزیزان مخصوصاً کسانی که درحق همچو استاد شجریان کم لطفی میکنند وخورده میگرند
زیرا مابزرگی را ازخود استاد یاد و وام گرفته ایم و کوچیک همه هستیم، با این احیاناً انتقادها مابیشتر وبیشتر مرید مرام استاد شجریان میشویم،
ودرمورد استاد شجریان وبزرگ منشی اش همین بس که خاک پای مردم ایران
شجریان،
همین سه چهار جمله دنیای ازداب وشعر
و تواضع وفروتنیست،
اندکی تفکر لطفاً 🙏🙏
درضمن بقول لسان الغیب :
زشعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع وسخن گفتن دری داند
واین را کمترکسی مانند شجرانها دانند،
سهیل قاسمی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۶ در پاسخ به رئوف موسوی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:
سپاسگزارم که گوش کردهاید. البته منظور من، شرابولا خرابولا و ... نبود. من هم همان شراب اولیٰ و خراب اولیٰ منظورم بود. منتها اینجا به ضرورت وزن، در تلفظ، همزه حذف میشود. مثل وقتی که بهجای در او، میگوییم دَرو. یعنی آوای انسدادی چاکنایی همزه را در تلفظ حذف میکنیم.
در بارهی تلفظ اولیٰ، گویا در فارسی با ضمه ارجح است. هرچند با فتحه هم میخواندم، باز ناگزیر همزه را حذف میکردم. و میشد خرابَوْلا! که هم زیبا در نمیآمد و هم ممکن بود شما یا عزیز دیگری ایراد کنند که شرابَولا دیگه چیه! باز سپاسگزارم که نظرتان را نوشتهاید.
مهدی فصیحی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص:
سلام به همه ی علاقه مندان به شعر
این شعر به هیچ عنوان از پروین نیست کلا زبان شعر بانوپروین این مدلی نیست
زبان شعر بیشتر به ایرج میرزا میخوره ولی قطعا و بی شک از پروین نیست
Samira Khedmati در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:
درود برشما لطفا غلط املایی بیت ۵ اصلاح بشه از حسن و جمالش گر رمزی *به دلم گوید
سپاس
امین در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۱ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
درود بر شما
یک نکته ای عرض کنم که اون شعری که آخر فرمودید اگر منظورتان همون شعر حکیم نظامی در اسکندرنامه ست ، بدین شکل است:
به مهر علی گرچه محکم پیم
ز عشق عمر نیز خالی نیم
ابوتراب. عبودی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
باسلام و عرض ادب محضر استادان فرهیخته وعزیزان جان،
لحظه ای بـر رخ زردم بنـِـگر هیچ مگو
آبم از سـر بـگـُـذشته بـگـُـذر هیچ مگو
عاشق فجرم و مشتاقِ طلوع ِ سحَرم
نـزد من جُز سخن ِ فجر و سحر هیچ مگو
شب ز نیمه بگـُذشته سحر نزدیک است
تا سحرگه به من ِ خون به جگر هیچ مگو
آه و فــربادِ من و مرغ ِ سحر مـُـدغم شد
کو ، کو ، می کند آن مرغ مگر هیچ مگو
ماجرای من و دل ، عشق چو بشنید بگفت
آمـــدم عاشق ِ محـزون بنــِگر هیچ مگو
گفتم: ای عشق، شب ِ هجر مگر بی سحر است؟
گفت: خاموش ! نـداری تو بصر هیچ مگو
گفتم:این جذبه ی عشق،از طرفِ معشوق است
گفت: یک رازِ نهان است حــذر هیچ مگو
گفتمش: انتظارِ سحر و فجر(عبودی) را کُشت
گفت:عاشق بشود کُشته معشوق،دگر هیچ مگو
با احترام ،چاپ دوم دیوان ابوتراب عبودی
ابوالفضل عفتی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۵:
منصور ز سر عشق میداد نشان
حلقش به طناب غیرت آویخته شد
کی پارسا رئیسی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به حسين دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۵ - کشته شدن گاو برمایه: