امیرحسین در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادنِ کتاب:
درود بر دوستانِ شاهنامهپژوه.
به دیدِ شما منظور از :
مگر خود درنگم نباشد کسی / بباید سپردن به دیگر کسی
دقیقا چه میتواند باشد؟
آیا «درنگ بسی نبودن» کنایهایست از «کوتاه بودنِ عمر» و «مگر» هم همان «شاید» است؟(از آنجا که عمرْ کوتاهست باید عجله کنم و برایِ خودم وکیل و وصی برگزینم)
یا «درنگ» در اینجا همان یعنی معطلی و اتلافِ وقت؟(برایِ جلوگیری از اتلافِ وقتْ باید این کارها را به کسِ دیگری بسپارم و خودْ یکسره به نظمِ کتاب مشغول شوم)
امکاناش نیست که «مگر» بصورتِ «و گر» بوده باشد؟
کسی به نسخهبدلها دسترسی دارد؟
اکبر معینی در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۸:
ابیاتی از این غزل ذکر نشده که در ذیل غزل را به صورت کامل اورده ایم
پـیرانه سـر همـای سـعـادت بـه مـن رسـید
وقــت زوال ســایـه دولــت بــه مـن رســیـد
فـردی نـمـانـده بــود ز مـجــمـوعــه حــواس
در فرصتـی که نوبـت عشرت بـه من رسـید
پـیمـانه ام ز رعـشـه پـیری بـه خـاک ریخـت
بـعـد از هـزار دور کـه نـوبـت بـه مـن رسـیـد
بــی آســیـا ز دانـه چــه لـذت بــرد کـسـی
دندان نمانده بـود چـو نعـمت بـه من رسـید
شـد مـهـربــان سـپـهـر بـه مـن آخـر حـیـات
در وقت صـبـح خـواب فراغـت بـه من رسـید
صـافـی کـه بـود قـسـمـت یاران رفـتـه شـد
درد شـرابــخـانـه قـسـمـت بــه مـن رسـیـد
شد سینه چاک همچو صدف استـخوان من
تــا قـطـره ای ز ابــر مـروت بــه مـن رســیـد
زان خــنـده ای کــه بــر رخ مـن کــرد روزگـار پـنداشـتـم که صـبـح قـیامت بـه من رسـید
صـیاد بـی کـمـین بـه شـکـاری نمـی رسـد
این فـیضـها ز گـوشـه عـزلـت بـه من رسـید
چون چشم یار از نفسم گرد سرمه خاست
تـا گوشه ای ز عالم وحـشت بـه من رسید
مـجـنـون غـبــار دامـن صـحـرای غـیـب بــود
روزی کـه درد وداغ مـحـبـت بـه مـن رسـیـد
از زهـر سـبــز شـد پـروبــالـم چـو طـوطـیـان
تــا گــرد کــاروان حــلــاوت بــه مـن رســیـد
هر نشأه ای که در جـگرخـم ذخـیره داشـت
یک کاسه کرد عشق چونوبت به من رسید
این خـوشه های گوهر سـیراب همچـو تـاک صـائب ز فـیض اشـک ندامت بـه من رسـید
سجاد در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
این غزل از غرر غزلیات دیوان شمس هستش ... به این سادگی بهش نیگا نکنید >>> اون قدر معنای بالایی داره که به این راحتی ها به ذهن خطور نمی کنه ! انشاالله همه بتونیم متوجه ـش بشیم.
ناشناس در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲:
ای جانم
samane در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲:
سلام 3 بیت قصیده شماره 52 رو خوندم ولی هیچی از مفهوم شعر نفهمیدم معنیشو هم بنویسید.
پرهام در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
زنده باشی محسن چاوشی که اشک منو با این جمله در اوردی
و صد رحمت به روحت استاد شهریار
پرهام در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
زنده باشی محسن چاوشی که اشک منو با این جمله در اوردی
و صد رحمت به روحت استاد شهریار
امید کارگر در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
سلام درود بر بزرگ شاعر سرزمینم
فکر می کنم بریشان جهان تنگ و تار آوریم درست است و نه به ریشان
هرمز رضائیان در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
سلام در بیت دوم مصرع دوم مشکل معنی وجود دارد به این صورت که اگر همه روزگار جوانی شاعر درغم یار گذشته است یار هم همراه شاعر روزگار جوانی اش گذشته است ودیگر خطاب ای جوان به او بی مورد است .
sajad در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:
همه گفتن که چاووشی خونده اش..اماکسی نگفت معنیش چیه و منظورش چیه و درباب چی جناب مولوی گفته!!!و در آخر محسن چرا خوندتش!!!
واقعا دیدگاهاتون رو حال کردم………….
sajad در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:
همه گفتن که چاووشی خونده اش..اماکسی نگفت معنیش چیه و منظورش چیه و درباب چی جناب مولانا گفته!!!و در آخر محسن چرا خوندتش!!!
واقعا دیدگاهاتون رو حال کردم.............
nima در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:
آللا هیندان سن اگر قورخماییب اولسات ترسا
قورخورام منده .........
غلامحسین مراقبی در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:
با درود به گنجوری های پر تلاش و حاشیه نویسان گرامی
نخست این که نسخه ای که فیتزجرالد سروده هایش را از آن برگرفته، معتبر نیست، که این نا معتبری آن مجموعه، از ارزش والای سروده های فیتزجرالد نمی کاهد.
نسخه بودلیان( 158 رباعی، کاتب شیخ محمود یربوداغی،865 هجری قمری،کتابخانه اکسفورد، شماه 595 مجموعه اوزلی) که کهن ترین مجموعه رباعیات خیام است، و سرشار از رباعیات جعلی است، پاره دوم را چنین آورده:
سرخوش بودم که کردم این اوباشی
سخن آقای علی در باره غنی درست است که پژوهش های غنی کم خطا نیستند، گرچه کار هدایت نیز ناسرگی های بسیار دارد و نسخه هدایت معتبرترین نیست.
غلامحسین مراقبی در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹:
با درود به کوشندگان گنجور و حاشیه نویسان
در حاشیه پیش، همانندی این چهارپاره زیبای خیام و بیتی از ایوان مدائن خاقانی را یادآور شدم.
می افزایم که خاقانی در منشآت اش، خیام را می ستاید و جایگاه بلند او را باز می گوید.
نیز خاقانی در سوگ سرودی از عمویش، از خیام به نیکی یاد می کند.
حسین در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
درمتنی که من دارم این طور آمده است : گربه گفتا که « شــاه » گُه خورده ** گه فراوان خورند « شاهانا»
سعید نیک زاد در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹:
واژه ی «شکستست» در مصرع دوم بیت اول ایراد تایپی دارد. لطفا تصحیح فرمایید:
آن نقش بین که فتنه کند نقشبنـــــد را
و آن لعل لب که نرخ شکستست قند را
توحید در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۷:
یکی از نمونه های تیپیک غزل به سبک مولانا، که به جرات می توان گفت که یه هنگام سرایش آن ذره ای از روحش در قید جهان معنی نبوده است. ابیات پرالتهاب پشت سرهم، با وزنی ویرانگر، که در چنین وضع حالی تنها فقدان واژه و ادبیات است می تواند او را از خروج از حیطه درک انسانی(حیطه ای که نه تنها با چشم بلکه با دل نیز قابل فهم نباشد) باز دارد.
خون ببین در نظم شعرم شعر منگر بهر آنک
دیده و دل را به عشقش هست خون پالاییی
امین در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
با سلام بر همه دوست داران شعر و ادب
جناب شهریار در بیت نهم چه زیبا به این شعر خواجه شیراز اشاره میکنه:
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری/ بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
هیچ در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » داغ محرومی:
بر جگر هر شعله آهی شراری شد مرا
بهتر است
بر جگر هر شعله ی آهی شراری شد مرا
زیرا ی کوچک وقتی نوشته نمی شود سبب نا خوانایی شعر می شود
keyvan در ۱۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - نامه به نوشیروان: