امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد:
شرق خورای و غرب خوربر است خاور و باختر را هم داریم .
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد:
کارافزا بسیار زیباست یعنی کسی که کار برای ادم درست می کند و مایه دردسر است و مزاحم .
نوذر الیاس در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۸:
مصراع نخستِ بیت چهارم این غزل، به گونۀ زیر درست شود:
چو (برگردد) اقبال علم و عمل /
ورق چیست، خط هم چلیپا شود
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۵ - نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لم تقولون ما لا تفعلون کی این سخنها اگرچه راستست این مقام توکل ترا نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معاملهٔ خود زیان دارد و کبر مقتا عند الله باشد:
از فریب لغت فریفتار را نیز داریم افزون بر فریبا
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۵ - نصحیت کردن زن مر شوی را کی سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لم تقولون ما لا تفعلون کی این سخنها اگرچه راستست این مقام توکل ترا نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معاملهٔ خود زیان دارد و کبر مقتا عند الله باشد:
دغل گویا عربی است اما دغا فارسی است هردو معنی نیرنگ و حقه می دهند . رودکی لغت دلام را برای حقه به کار می برده است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن:
یال معنی عیال می دهد و فارسی است .
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر:
از نماز لغت نمازگاه را داریم یعنی مصلی . به عربی مصلی نام اسب دوم در مسابقه اسب دوانی هم هست .اسب ها به عربی تا چند تای نخستین در مسابقه نام دارند
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۲ - مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته:
اعمش به معنی کسی است که از چشمش اب می اید و به فارسی ترچشم می شود .با این پیشوند تر و اندام های بدن چند لغت داریم که همه صفت های نیکی و چالاکی و مهارت داری هستند بجز همین یکی برای نمونه ترزبان یعنی چند زبانه و سخن ور و تردست یعنی ماهر در بازی های دستی و ترگمان یعنی کسی که گمان نیک می اورد و ترجمان عربی شده ان است . ولی تر چشم یعنی کسی که چشمش هماره خیس است . با تر لغت های زیبایی داریم از جمله تردامن یعنی نانجیب و ترانه یعنی انچه به نویی و تازگی برگویند و اورند ! به به از این شکرستان دری !
میلاد در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۱ - کل الصیدفی جوفالفرا:
بیت 13 به صورت زیر نادرست است:
انوری هرچند باشد اوستادی بیبدیل
کی زند با استاد ی چو من، لاف همسری؟
صورت صحیح بیت:
انوری هر چند باشد اوستادی بی بدیل
کی زند با اوستاد طوس لاف همسری
تاوتک در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان:
جناب کیخا بزرگوارید .من فکر میکنم پیشه ما تنها وسیله ایست برای امرار معاش و البته خدمت رسانی اما شما برای ما استاد بوده و هستید
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان:
یک چیز به نزد من فاش و پیداست و ان این است که پارسی ایینه دار اسمان است .
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان:
تاوتک بزرگوار من با این رسن به چاه نمی شوم من استاد نیستم تنها یک پاسدار فارسی هستم . کودکان می دانم و همان را هم که اموخته ام هر بار که نسخه می نویسم می گویم ای جهاندار تو درمانگر باش که من کهترکم ! اما فارسی می نویسم که دیگران را خوش اید و نرمدلی می کنم که سخنم در گوش بگیرند . اخر من میدانم که انچه فرای خرد است زبان نمی خواهد .
تاوتک در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان:
جناب کیخای عزیز من واژآگین را بر گزیده بودم اما پس از اندکی اندیشه ورزی دریافتم که درست است که آگین معنی انباشته میدهد ولی برای آلودگی بیشتر کاربرد دارد .این است جدایی(فرق)بین یک استاد و یک شاگرد!
هیوا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
زیباست انسان رو به خداوند نزدیک میکنه انشالله روحش شاد بشه
عباس در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
خدمت دوستان عرض سلام دارم
پیش از هر نوشتنی از گردانندگان سایت گنجور صمیمانه سپاسگزارم
بنده نظرات بسیاری از دوستان را خواندم اما واقعاً به نظرم داستان مبهم است در داستان طرف خوب نداریم موش در شرابخانه مستی میکند و گربه زیرکی میکند و به وقتش شکارش میکند یعنی آنکه بیهوده میگوید زود به گه خوری می افتد مثل موش.
گربه تائب می شود اما موش سخن چینی میکند و خبر را به موشها میرساند موشها تعجیل می کنند و به ظاهر باور میکنند و می روند پنج موش قربانی سخن چینی و خوش باوری می شوند.
گربه توبه می کند هیچ از راست و دروغش مشخص نیست چون گربه از کجا می دانست که موش در پس منبر نهان است؟! اما چون امتحان پیش می آید توبه می شکند.
عبید ظاهراً طرفدار گربه است چون گربه تسلیم نمی شود و چون به اسیری در آمد در اثر توهین موش چنان غیرتی شد که همه موشها را نابود کرد که در فرهنگ ما غیرتی شدن در مقابل اهانت بسی تحسین بر انگیزست.
چنور برهانی در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن:
این دو بیت را اصلاح فرمایید:
آتشم من گر ترا شکّست و ظن
آزمون کن دست را بر من بزن
آتشم من گر ترا شد مشتبه
روی خود بر روی من یکدم بنه
(مثنوی، دفتر دوّم، نسخۀ نیکلسون، ابیات 1351- 1352)
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:
خوش وزیدی نرمباد صبا
صبا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:
حافظ معتقد است دور و تسلسل برای عقلا باطل است اما اگر دور به عاشقان رسید باید همین طور ادامه دهد. کسی که به وحدت صرف برسد تقابل ها برداشته می شود، تقابل کفر و ایمان هم برداشته می شود و این را نمی توان تصور کرد. وحدت صرف را تا بیان کنی دچار ثنویت می شود. در وحدت صرف سکوت است و نمی توان حرف زد.
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۹:
نقطه لغتی است معرب ( عربی شده ) یعنی از لغت نوک درست شده است یعنی نوک خامه و قلم یعنی نقطه چون با گذاشتن یک نوک قلم روی صفحه نگاشته می شده است نوک نانگذاری شده است و تنها یک ه در عربی در پایانش افزوده اند . و پاک فارسی است . اما قلم لغتی یونانی است از calamus و فارسی ان کلک و خامه است و عربی ان مداد است از مد یعنی کشیدن و عربی ان هم بسیار زیاد است .
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش: