شکوه در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر:
همچون بازگشت و پژواک صدا در کوه اعمال و کارهایمان نیز در همین دنیا بازتاب دارند ..
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر:
محمد این یک syncretism است یعنی پذیرش نیکی دیگران ، تو بزرگواری ، درود به تو
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹:
باز باید بگویم از مهربانترین مردم ما شیرازی ها هستند که برای من بسیار عزیز و ارزشمند هستند.
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹:
والله حمید جان نشانی دقیقش را ندارم ذحیر مرا نیز مبتلا کرده است ، اما یقینا در کتابی خوانده ام ، و گر نه به ذهن من نمیرسید ، بهرسو برای نگارش ارزش فراوانی قائل نیستم نگارش فقط حجاب کلمات است تنها صدا است که می ماند .بعد از اموختن فرانسه دیگر نگارش را فراموش کردم ، اولین خط ما به یاری بابلی ها نگاشته شده است ، در حال حاضر هم فارسی زبانی ست با دو خط عربی و روسی( در تاجیکستان) . خوش نویسی را دوست دارم ولی اماده بهم ریختن هر ریختار( فرمول) نگارشی هستم .
رامین راقب در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
گویند که در شهر یکی میکده باز است
لیکن که کجا هست پس پرده و راز است
گویند که شربیست در این میکده کز آن
افزون نشود مستی و اندازه مجاز است
گویند که از اول شب تا به سحر گاه
هر کس شده در میکده در حال نیاز است
گویند که یک ساقی پیمانه نگهدار
می میدهد از جام صفا اهل حجاز است
گویند که گر ملتمس مستی جامی
رو باده از او گیر که پر غمزه و ناز است
گویند که مستان پس هر جرعه بگریند
زیرا که سبویش پر از سوز و گداز است
گویند که این سوزش دل لذت حال است
محصول تمنا و نشیب است و فراز است
گویند که شاهین ترازوی عدالت
در هر قدحش رخ به رخ و عین تراز است
گویند که آیینه مکن دل که در آن حال
تصویر رخ یار در آیینه مجاز است
گویند که خاک در این میکده داروست
منت کش این خاک منم نی که گراز است
گویند که در خلوت آن یک شب میمون
روبنده چو افتاد لب و چشم جهاز است
گویند که رازیست میان شب عشاق
وان راز همان کوتهی راه دراز است
گوید که ساقی بجز آن شیر خدا نیست
وان میکده سجاده و محراب نماز است
گویند که راقب هذیان گفت پس از نوش
اما هذیان نیست که این نغمه و ساز است
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:
و البته محمد جان تنها کسی که گفته من پاراکلیتوس هستم مانی بوده است !
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
تب سنتی هیچ نبوده خیالت راحت نوگرا باش ، حجامت ، بهمن پیچ و شکر سرخ ! هیچ نبوده الا نیایش یک مومن برای درمان بیماران که البته به رحمت پروردگار کارساز بوده است .
فریدون منتقمی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:
نکند دانا مستی، نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند، سوی پستی پی
tvdn,k lkjrld در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:
متن صحیح به صورت زیر است
نکند دانا مستی، نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند، سوی پستی پی
محمد بهمنی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
به نظر می رسد در بیت چهارم، چشم قناعت را در مقابل چشم طمع و حرص و افزونخواهی آورده، که موجب فرسایش روح و جسم آدمی می شود و آن را تشبیه به سرمه ای می کند که در نهایت باعث کوری و ندیدن زیباییهای جهان می شود.
فائزه در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۴ - حکایت آن سه ماهی:
این متن نثر است نه شعر
فائزه در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۴ - حکایت آن سه ماهی:
در کلمه جانب غلط تایپی وجود دارد و به صورت جحانب نوشته شده است
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
طب سنتی ما سه شاخه بوده: 1. مزاج شناسی (که مربوط به تعادل آن 4 مزاج می شود) 2. آزمایش ادرار که در ظرف هایی به نام قاروره انجام می شد 3. نبض شناسی (که طبیب روحانی با گرفتن نبض کنیز و بردن نام شهرها و افراد، معشوق او را شناسایی می کند)
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
می گوید که پادشاه عاشق کنیزی شد. وقتی که او را به دست آورد، کنیز مریض شد!
بودا می گوید "زندگی رنج است" و قرآن قسم می خورد که "ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم"(4 بلد). البته در ادبیات ملل به مواردی هم برمی خوریم که زندگی بدون رنج نه تنها ممکن نیست، بلکه مطلوب هم نیست.
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:
مسلمانان می گویند نام پیامبر در انجیل "پرکلیتوس/فارقلیط" به معنی تسلی دهنده یا مدافع یا کمک دهنده آمده است. درحالی که مسیحیان تسلی دهنده را "روح القدس" می دانند ( که همواره راهنمای مؤمنان است)
جالب است که مولانا می گوید:
نام احمد چون حصاری شد حصین
تا چه باشد ذات آن "روحالامین"
می دانید که "روحالامین" همان "روح القدس" است. ولی آیا ملای رومی اتفاقی این عبارت را آورده است؟
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۲ - مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو:
حکمت و پند اخلاقی را به پیراهن یوسف تشبیه می کند که برادران یوسف و دیگران بویی از آن نمی شنیدند ولی همین برادران (محروم از حقیقت) پیراهن و پیام را به دست یعقوب رساندند و یعقوب بوی یوسف را استشمام کرد و چشمانش بینا شد.
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس:
بد رفتاری روحانیون، اصل دین را بی اعتبار نمی کند. اگرچه صاحب شتر، عالم بی عمل بود اما آنچه جار می زد درست بود و مردمی که به آن هشدار عمل کردند، سود بردند. نمی توان گفت "به نیکی و تقوی توصیه می کنی و خودت عمل نمی کنی، در نتیجه نیکی و تقوی به درد نمی خورند" اگر آدم بدقولی، به وفای به عهد نصیحت کرد، ارزش اخلاقی وفای به عهد (که در همه ی فرهنگ ها محترم است) به ضد ارزش تبدیل نمی شود.
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرونشو و مخلص یافتن:
مولوی میگوید حق و حقیقتی وجود دارد که گروهی میتوانند باطل خود را به جای آن حق جلوه دهند. شتری وجود دارد که گم شده و طمعکاران نشانی های من-در-آوردی می دهند.
پیوند به وبگاه بیرونی
محمدش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۰ - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود میجست و میپرسید:
مولوی میگوید حق و حقیقتی وجود دارد که گروهی میتوانند باطل خود را به جای آن حق جلوه دهند. شتری وجود دارد که گم شده و طمعکاران نشانی های من-در-آوردی می دهند.
پیوند به وبگاه بیرونی
خموش در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵: