ناشناس در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
لطفا وزن شعر را تصحیح بفرمایی.وزن این است
فعلات فاعلاتن فعلات فعلن
---
پاسخ: اشتباه میکنید، وزن ثبت شده به نظر من صحیح است.
علی هاشمی زنوز در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
کله بست سحاب: ابر در آسمان گسترده شده و پرده انداخته.
الصبوح: باده صبحگاهی
المدام المدام یا احباب: همیشه و پیوسته باشد ای یاران (این شراب)
افتتح ...: بگشا ای گشاینده درها
بیت 7: میتوان به دو صورت خواند:
... که ببندند میکده به شتاب
یا
... که ببندند میکده بشتاب (عجله کن)
"Bahman Sharif "Morid در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۵:
با دورود
غزل شماره 1405 بیت دو که میفرماید از دل و جان شکسته ام اشتباه هست و در اصل از دل و جان سِکُسته ام درست میباشد بمعنای گسسته -- جدا شده- بریده شده تمنا میکنم اصلاح فرمائید با احترام .مُـرید
رسته در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۷ - جده:
متاسفانه نسخهٔ سفرنامه درگنجور اشکالات فراوانی دارد. هم افتادگی دارد هم تکرار عبارت ها.
Hossein Mansouripour در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
با سلام: بیت آخر غزل (بیت تخلص)در صورتی معنا خواهد داشت که در مصراع دوم آن،بجای (اندکی) "از یکی"نوشته شود. " سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کاول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت"در آن صورت معنی بیت چنین خواهد بود.{در مسیردریای عشق گام نهادن،با مشکلات مواجه شدن است.که اگر با صبوری و دقت بسنجی،از ابتدا تا انتها،تنها یک پایاب و گذرگاه دارد.یا قدم گذاردن و غرق شدن یا بر کنار ماندن و در امان زیستن}.نظر شما چیست؟
MokhLess در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۷ - جده:
و اگر سوی شمال روند به شهر جار رسند که از حجاز است و بدین شهر جده نه درخت است و زرع، هرچه به کار آید از رستا آرند و از آن جا تا مکه دوازده فرسنگ است و اگر سوی شمال روند به شهر جار رسند که از حجاز است و بدین شهر جده نه درخت است و زرع، هر چه به کار آید از رستا آرند و از آن جا تا مکه دوازده فرسنگ است is a;so repeated again
انوش ضرغامی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:
با تشکر
MokhLess در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۵۷ - جده:
در مقدمه او را ابوعبدالله محمدبن فلیج در مقدمه او را ابوعبدالله محمدبن فلیج is redundant
انوش ضرغامی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:
باسلام.دربیت سوم-مصراع اول اگرکلمه ی(بی)راحذف وبجای آن کلمه ی(از)بیاوریم ارتباط معنایی کلمات باهم بهتروروانترخواهدشد.بازدرهمان بیت سوم مصراع دوم باید به کلمه ی صبر یک(صاد)افزوده شود.دربیت پنجم کلمه ی اول(مممی)یکی ازمیم هایش رابایدحذف کنیم ودرهمان مصراع کلمه ی(ممشتی)رابایدیک(میم)اضافه کنیم.بیت هفتم دوکلمه ی آخر(خلاق زمن)تصریرنمیدهد.بیت هشتم مصراع اول کلمه ی(گگگنکی) گاف چهارم اشتباها کاف نوشته شده که باید به آن یک(سرکش)اضافه کنیم...باسپاس-انوش ضرغامی09117003351گرگان
مسعود جمالی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
ضمن تشکر از جناب وحید، در بیت چهارم، مصراع اول همانطور که اشاره فرموده اند اشاره به آن است که سگ اصحاب کهف در زمره انسان درآمده است بفرموده خداوند متعال در قران کریم و اما در مصراع دوم اشاره بفرمایش خداوند در مورد بلعم باعوراست که او را به سگ تشبیه فرموده است: فمثله کمثل الکلب...
نوید محمدی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » خیالانگیز:
در مورد حاشیه ی آقای موحد مخالفم چون که معنای واژه ی "چه" معنای جمله را عوض میکند
شاعر میخواهد بگوید : تنها عیب تو این است که خودت میدانی که زیبا هستی!
اما با واژه ی "چه" میشود : تنها عیب تو این است که میدانی چقدر زیبا هستی!!
در مورد حاشیه ی آقای شریعتی هم لازم است متذکر شوم که بنده هرچه در هر دو واژه فکر کردم به این نتیجه رسیدم که انسان "در" چیزی یا کسی عاشق نمیشود بلکه "بر" چیزی یا کسی عاشق میشود.
امیری در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
به نام خدا
یا ابا صالح ادرکنی
سلام
از دقت نظر شما دیوان حافظ نویسان ممنونم آخه بنده نوشته های شما را با چند متن کتاب که در منزل دارم تطیق می کنم . دقت نظر شما قابل تقدیر است
ارجمندی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:
بیت سوم گر درست است نه اگر
ارجمندی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
احتمالاً بیت اول ندهد است نه ننهد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ارجمندی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
بیت هشتم دل درماندگان درست است
---
پاسخ: در تصحیح فروغی و یک چاپ دیگر نگاه کردیم به همین صورت (درمندگان) درج شده است.
بزرگمهر وزیری در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵ - سبب رجوع کردن آن مهمان به خانهٔ مصطفی علیهالسلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود میشست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحهٔ او بر خود و بر سعادت خود:
در بیت 17، " تا نگرید طفل کی جوشد لبن"
درست آن " چوشد" است . چوشیدن به معنای مکیدن است و به همین معنا، امروز هم در افغانستان به کار می رود. با توجه که مولوی از بلخ اوده که امروز در افغانستان است، این واژه برای وی بسیار آشنا بوده است. در فرهنگ دهخدا نیز به شکل "چوشیدن" و به همین معنای مکیدن آمده است. خواهشمند است " جوشد" را به " چوشد" درست کنید.
با سپاس.
بابک در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:
درود
خستگی تان مباد و ماندگی تان نیز.
من بنده از دیدگاه باوری به این شعر مدت هاست که نگاه نمیکنم، اما به اندازه همان مدت و بیشتر است تا هنر این شعر را می ستایم
خلاصه ماجرا آنکه این 12 گانه، یکی از فنی ترین و -به زعم من حتی بهترین(این واژه در نقد جایی ندارد-بر من مگیرید) عاشورانه فارسی است ویژه در این واویلای مراثی در جهان بهم آمده مدرن که مرزهای ترانه را نیز در نوردیده است.
زنده نام باد محتشم کاشی و دیر زیید شمایان.
ایدون باد و ایدون تر.
جواد در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب:
مصرع اول شعر حرف // را دوم// احتمالا اضافی است
نفس خود را کش جهانی زنده کن
به نظر از لحاظ وزنی بهتر میاد
اسی در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳ - کاش یارب:
یکی از زیبایی های شعر شهریار "آرایه تکرار" هستش که به جرات میتونم بگم در تمام غزلیاتش دیده میشه...
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
محمد در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶: