امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان:
سکه یا درست های چهار درهمی از انها مانده است با عیار 80 درسد و با ریخت شاهی روی ان .گویا هراوس
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان:
با درود کوشانیان مردمی بوده اند اریایی نزدیک اشکانیان در شرق بیشتر تا شمال با خط یونانی و دین بودایی!
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):
به لری لغت شراره لم Lem است فعل ان لم زیه یعنی لم زدن ، لغتی در حال نابودی است .
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):
شرر و شراره برابر لخشه فارسی است
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » در حجاز (غزل ضربی):
نوش و نشتر باهم بسی نغزند ، بر روان استاد درود
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » در حجاز (غزل ضربی):
مایه لغت سختی است معنی باعث هم می دهد چنانچه استاد بکار برده است مایه ناز یعنی باعث ناز ،
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۹۲ - ارجان:
هم اکنون بهبهان گویش زیبایی دارد با لغت های بکر و نادانسته که باید واکاوی شوند . و البته مردمی شهروند ملایم که هم نشینی با انها ساده و خاطراتی نیک دارد ، با درود به همه دوستان بهبهانی دانشگاهم
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۹۲ - ارجان:
روشن بکنم که به لری به خیمه بهان می گویند .
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۹ - آبادان:
حالا نفسم امد سر جاش ولک رسیدیم ابودان ! اگه مو بودم ا ابودان تکون نمی خوردم! قربون ابودان ! با مردمش با بازار حصیر فروشی ها که همون قدیما هم بودش! نمی دونم او موقع ته لنجی ها هم بود کا؟
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۸ - پس از بصره:
سرابستان یعنی خانه باغ دار
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۷ -صفت اعمال بصره:
استخوان خرما یا استه خرما یا هسته خرما چنانچه می بینیم هسته از استخوان است ، پیلسته یعنی عاج فیل
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۴ - ادامهٔ حکایت گرمابه و گرمابهبان:
از دلاک لغت تدلیک را به عربی داریم یعنی مالش و ماساژ ، تدهین هم یعنی روغن مالی .
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۲ - گرمابهبان ما را به گرمابه راه نداد:
بر روان ان زادمرد ( ازاد مرد) درود .
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۷۵ - تا کسی دعوی بوسعیدی نکند:
خدا بیامرز دش نانی چرب فرزندانش را واگذاشته است
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۶۹ - فلج و مردم فقیر جنگطلبش:
وه !
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۶۷ - پس از طائف:
خفیر یعنی نگهبان ولی کسی را که برای راهبری و راهوری در راهی به کار می گیرند هم خفیر می گویند ، گویا هر کس بی خفیر و راهور می رفته تباه می کردند . در فارسی به فرنود ( سند) شاهنامه انکس را که برای اوردن مهمان می فرستادند که مهمان راه نا اشنا را بیاورد به بزم ، خرام می گفته اند . در داستان رستم و سفندارمذ ، گاهی که سفندار رای بر ستیز استوار می دارد ، خرام رستم را بازپس می فرستد , و نان رستم را نمی خورد . درود بر سفندارمذ پاک .
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۶۷ - پس از طائف:
صیاد افزون بر نخجیرگر واژه دامیار را هم دارد ، دامیار یعنی کسی که دام و تور می زند
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۶۷ - پس از طائف:
دیهک یعنی از ده کوچک تر diehak
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۶۲ - صفت اندرون کعبه:
شبر یعنی بگس یا وجب و اخرین کسی که انرا شنیدم گفت قذافی بود با چشمان خون بار می گفت شبر شبر یعنی وجب وجب لیبی دنبال تان می گردم و عاقبة للمتقین .
شکوه در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۷۶ - حجرالاسود مغناطیس مردمان است!: