حسین طارمیان در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
من جای دیگری دیده بودم که با این بیت شروع می شد ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدائی / حیف باشد مه من کین همه از مهر جدائی
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر:
نه او کس برون پرده دیده
نه اندر پرده آوازش شنیده
با درود
وزن مصرع اول بدین صورت درست خواهد بود:
نه او را کس برون پرده دیده
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر:
به میدانست با مه در محاذات
به اسب و زخ شهان را میکند مات
با درود
رخ بجای زخ صحیح به نظر می رسد.
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر:
همه اشکال بت رویان عالم
به صورت داشت همچون نقش خانم
با درود
به نظر خانم به خاتم باید اصلاح شود.
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید:
به پیش خویش باید دادش آواز
مگر از پرده بیرون افتند این راز»
با درود
افتند به افتد اصلاح فرمایند
یوسف ندائی حور در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۱:
در این شعر دو بیت دیگر در سایت های دیگر مشاهده کردم که در شعر بالا نیامده و ذکر آن اینجا خالی از لطف نیست .
چنان دان که شاهی و پیغمبری
دو گوهر بود در یک انگشتری
چنان دین و دولت به یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
نه بی تخت شاهی بود دین به پای
نه بی دین بود شهریاری به جای
علی امینی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و الآخرة:
رابطه ی من و تو استاد روال مرید و مردای است چه آنکه تاریکی را نوری امیدوار میکند به نجات و هم پرتو لایزال شوری و دلخوشی.پیش از تو در انسجام جهل بایر بودم و بی حاصل بسان آن درخت سپیدار سیرتی که بار پندار ندارد.
شکوفه آذین میکنی به معرفتت شاخسار ارادت را که جوانه زدن برایش خواب لاطائل بود پیش از این.
بازی نبود تحصیل
اسباب دلکشیدن و دل بستگی بود به نکات
و هم زبانت انتشار بلاغت داشت
و روح از نشاط تو کمتر فراغت یافت
بلند قامتی اندیشه منبسط
که جهل را جمله به موهبتی می گریزانی
دستم گرفتی چون ولی
که به ناتوانیم زانو پاگرفت
تو آن بودی گام به گام
که از من خام
چنین پخته به زنهار آمدم
که جمله حریفان در عجبند
همنشین تو بودن سعادت است
و نغز مجاورتت غرق حلاوت است
بر تو شاکر بودن
عین شکر خداست
که رسالت تو
همچون عزم انبیاست
اگر همان باشی
من امتم
و بدان که مکنتم همه وامدار توست
نور اندیشه
و منت یزدان را
جمله که در بساط تو چاکری کنم
که جاروکشی اهل عرفان
بهتر از شاهی شهر اشقیاست
ع.ا
رضا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
واقعا چرا دوست داریم شعر حافظ را به سود سلیقه شخصیمون مصادره کنیم؟ چیزی که مسلمه اینه که حافظ در هیچ کجای دیوانش نامی مستقیم از پیشوایان شیعیان نبرده اما چیزی که آشکار است اینه که در فرهنگ ایران پس از اسلام اولین شخصی که مربوط به تشنه لبی هست حسین هستش احتمال اینکه حافظ در اینجا منظورش حسین ابن علی باشد زیاد است اما نه من مسلمان حق دارم آن را صد در صد به حسین مربوط کنم نه دوستان بی دین وطن پرست حق دارند آن را بی تفاوت با حسین بدانند هر کسی آزاد است که برداشت خودش را داشته باشد از این شعر اما نهایت کوته فکریست اگر ما برداشت خود را مفهوم اصلی شعر بدانیم و نظر خود را همان مقصود حافظ بدانیم. این خاصیت حافظ است که تمام اشعارش دو بعد کاملا متفاوت وحتی متضاد دارد. حتی بزرگترین کارشناسان شعر و ادب پارسی عاجزاند از جدا کردن بعد حقیقی از بعد ظاهری اشعار حافظ
saeed در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » شاهد افلاکی:
حق با شماست به واقع سعدی دوران اند ایشان
bahar salehi در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹ - آسایش بزرگان:
yadat gerami bad
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:
به نظر من شعر درمورد پدرش است
دکتر سیدعلی کرامتی مقدم در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۱ - حکایت:
مصراع اگر گوید در آتش رو روی خوش نشانه ی اعتقاد شیعی وحشی بافقی است که به ماجرای امام صادق(ع) و خراسانی اشاره دارد:
مأمون رقی می گوید: در محضر سرور و مولایم امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی داخل شد، بر امام سلام کرد و نشست. سپس گفت: ای فرزند پیامبر! رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستید، چه چیزی مانع اقدام شما برای گرفتن حکومت اسلامی می شود در حالی که شما همین الان از پیروان خود یکصد هزار شمشیرزن می توانی داشته باشی و آنان پیشاپیش تو شمشیر می زنند. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: خدا حقت را حفظ بکند بنشین. سپس امام صادق(ع) به حنیفه گفت: ای حنیفه تنور را آتش بزن. حنیفه تنور را آتش زد و تنور یکپارچه آتش شد و اطراف تنور از شدت گرما سفید شد. امام صادق(ع) به آن مرد خراسانی فرمود: بلند شو و خود را به تنور بینداز و در وسط آتش بنشین. خراسانی گفت: سرور و مولایم! مرا با آتش معذب مکن و مرا از این امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از این کار معاف کردم. در این حال هارون مکی به محضر امام صادق(ع) رسید و کفشش هم در دستش بود و بر امام سلام کرد. امام به هارون مکی فرمود: کفشت را به زمین بینداز و برو در داخل تنور در میان آتش بنشین. هارون مکی کفش خود را زمین انداخت و در میان تنور نشست. امام شروع کرد به گفتگو با آن مرد خراسانی و از اوضاع و احوال خراسان سؤال می کرد. پس از آن به مرد خراسانی فرمود: بلند شو و نگاه بکن و ببین در تنور چه خبر است. مرد خراسانی به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی چهار زانو در میان آتش نشسته است. پس از آن هارون مکی از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد و نشست. امام به مرد خراسانی فرمود: در خراسان چند نفر مانند این فرد پیدا می شوند؟ خراسانی گفت: به خدا قسم حتی یک نفر هم مانند این فرد پیدا نمی شود. پس از آن امام صادق(ع) فرمود: ما در زمانی که پنج نفر یاور نداریم دست به قیام مسلحانه نمی زنیم. ما بهتر از دیگران وقت خروج و قیام مسلحانه را می دانیم (بحارالانوار، ج 47، چاپ بیروت، ص 123، ح 172، باب 27 - سفینه البحار، ماده هرن - منتهی الامال، ج 2، ص 267، چاپ هجرت).
ادبیات در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
املاء صحیح کلمه اردی بهشت به همان صورت جدا است.
پورنگ در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۶:
هان بر سر این دو راهه از روی نیاز،
چیزی نگذاری که نمیآیی باز!
من فکر می کنم یکی از دو روایت زیر برای مصرع دوم صحیح تر است:
چیزی نگذاری که نمییابی باز!
یا
چیزی نگذارید نمیآید باز!
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید:
ز نرگسها سمن بر ژاله افشاند
به ناخنها از سوسن لاله افشاند
در پیروی از وزن به نظر" از" در مصرع دوم باید به " ز" اصلاح شود.
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید:
بع غایت ز آن پریشانی دژم شد
ز تخت سلطنت سوی حرم شد
با سلام.بع غایت به " به غایت " اصلاح فرمایند.
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید:
بباید رفتن این با شاه گفتن
ز شاه این قصه را نتوان نهفت
با سلام.نهفت به نهفتن اصلاح فرمایند.
آزاد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد
این زبان حال خیلی از ما آدما تو این دوره و زمونه است.ایکاش یه روزی بشه که:
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
اکبر حاجبی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید :
وز آن سو ازغنون بلبل آواز
ز یک سو در عمل شاهد فتن باز
با درود.در مصرع نخست بیت بالا به نظر اشتباه نوشتاری رخ داده است و به جای ازغنون ارغنون باید باشد.در این صورت درست بفرمایند.
سیاوش در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲: