حیران کند جمال تو ماه دو هفته را
خجلت دهد رخ تو گل نو شکفته را
دارم چو ماه یکشبه آغوش از آن تهی
تا در بغل کشم چو تو ماهی دو هفته را
باید کنون گریست که دل پاک شد ز غیر
رسمی نکوست آب زدن راه رفته را
بینم به خواب روی تو آری به غیر آب
ناید به خواب تشنهٔ ناکام خفته را
هیچ افتدت که آیی و بازآوری به خلق
از روی و زلف خویش شب و روز رفته را
خاکم به سر که آب دو چشمم بسان باد
گرمی فزود آتش عشق نهفته را
طوفان به چشم من نگر از آن و این مپرس
با دیده اعتبار نباشد شنفته را
سوز دلم ز گریه فزون شد عبث مگوی
کآ بست چاره خانهٔ آتش گرفته را
بنگر بدان دو زاغ که چون بلبلان باغ
در زیر پرگرفته گل نوشکفته را
وان طبله طبله عود که چون حلقه حلقه دود
بر سر کشیده چتر سیه نار تفته را
قاآنیا شه از سخن آبدار خویش
بر خاک ریخت آب سخنهای گفته را
دیریست تا ز غیرت الماس فکر شاه
سوراخ گشته است جگر در سفته را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر روز جویم آب رخ روز رفته را
گویم به فخر ننگ ز مردم نهفته را
لب بستم از سخن که درین مجمع نفاق
به یافتم ز گفته حدیث نگفته را
هرگز شب امید به دوران من ندید
[...]
بیداد رفت لاله بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
جز در صفای اشک دلم وا نمی شود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.