محمد در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:
متاسفانه در کشور ما به تخریب کردن میگن نقد در صورتی که هرکس بخواد نقد کنه باید از دو جهت موضوع رو ببینع وهم ادبیات بدونه البته در این مورد و هم خود یک مخاطب خاص باشد که کارش موسیقی است
شما اینجا فقط به هم توهین میکنید
و در جواب اون فرد که نوشته بود چاووشی سلطان موسیقی ایرانی
موسیقی ایرانی به موسیقی سنتی میگن
بجاش باید بنویسی چاووشی سلطان موسیقی پاپ ایرانی
محسن در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:
واقعا" استاد به تمام معناست . من هیچ علاقه ای به شعر نداشتم ولی با خواندن اشعار خیام دیوانه شعر شدم
الهام مظفری در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:
ممنون از دوستانی که کتابهای خوب معرفی میکنند. سپاسگزارتان.
الهام مظفری در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:
خواهش میکنم شعر را درست بخوانید! ای خداوندان مال، الاعتبار الاعتبار: یعنی ای صاحبان ثروت، عبرت بگیرید! عبرت بگیرید!
عبدالستار در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۱ - بیان رسول علیه السلام سبب تفضیل و اختیار کردن او آن هذیلی را به امیری و سرلشکری بر پیران و کاردیدگان:
با سلام و تشکر لطفا این مصرع را تصحیح کنید:
ای بسا ریش سیاه و مردت پیر...
صحیح:
ای بسا ریش سیاه و مرد پیر
فرهاد در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:
هنوزم که هنوزه قلبم به عشق استاد شهریار می تپد روحش شاد یادش گرامی افتخار ایران زمین
سجادمومنی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱ - در توحید باری تعالی:
ای درون پرور برون آرای
وی خردبخش بی خرد بخشای
خالق و رازق زمین و زمان
حافظ و ناصر مکین و مکان
همه از صنع تو مکان و مکین
همه در امر تو زمان و زمین
آتش و آب و باد و خاک سکون
همه در امر قدرتت بی چون
عرش تا فرش جزو مبدع تست
عقل با روح پیک مسرع تست
در دهان هر زبان که گردانست
از ثنای تو اندرو جانست
نامهای بزرگ محترمت
رهبر جود و نعمت و کرمت
هر یک افزون ز عرش و فرش و ملک
کان هزار و یکست و صد کم یک
هر یکی زان به حاجتی منسوب
لیک نامحرمان از آن محجوب
یارب از فضل و رحمت این دل و جان
محرم دید نام خود گردان
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لاشریک له گویان
صانع و مکرم و توانا اوست
واحد و کامران نه چون ما اوست
حی و قیوم و عالم و قادر
رازق خلق و قاهر و غافر
فاعل جنبش است و تسکین است
وحده لاشریک له اینست
عجز ما حجت تمامی اوست
قدرتش نائب اسامی اوست
لا و هو زان سرای روز بهی
بازگشتند جیب و کیسه تهی
برتر از وهم و عقل و حس و قیاس
چیست جز خاطر خدای شناس
هر کجا عارفی است در همه فرش
هست چون فرش زیر نعلش عرش
هرزه داند روان بیننده
آفرین جز به آفریننده
آنکه داند ز خاک تن کردن
باد را دفتر سخن کردن
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ء النفس و مبدع الاسباب
همه از صنع اوست کون و فساد
خلق را جمله مبدء است و معاد
همه از او و بازگشت بدو
خیر و شر جمله سرگذشت بدو
اختیار آفرین نیک و بد اوست
باعث نفس و مبدع خرد اوست
او ز ناچیز چیز کرد ترا
خوار بودی عزیز کرد ترا
هیچ دل را به کنه او ره نیست
عقل و جان از کمالش آگه نیست
دل عقل از جلال او خیره
عقل جان با کمال او تیره
عقل اول نتیجه از صفتش
راه داده ورا به معرفتش
سست جولان ز عز ذاتش وهم
تنگ میدان ز کنه وصفش فهم
عقل را پر بسوخت آتش او
از پی رشگ کرد مفرش او
نفس در موکبش ره آموزیست
عقل در مکتبش نوآموزیست
چیست عقل اندرین سپنج سرای
جز مزور نویس خط خدای
نیست از راه عقل و وهم و حواس
جز خدای ایچ کس خدای شناس
عز وصفش که روی بنماید
عقل را جان و عقل برباید
عقل را خود کسی نهد تمکین
در مقامی که جبرئیل امین
کم ز گنجشکی آید از هیبت
جبرئیلی بدان همه صولت
عقل کانجا رسید سر بنهد
مرغ کانجا پرید پر بنهد
هرچ را هست گفتی از بن و بار
گفتی او را شریک هش می دار
جز به حس رکیک و نفس خبیث
نکند در قدم حدیث حدیث
در ره قهر و عزت صفتش
کنه تو بس بود به معرفتش
چند از این عقل ترهات انگیز
چند ازین چرخ و طبع رنگ آمیز
عقل را خود به خود چو راه نمود
پس به شایستگی ورا بستود
کاول آفریده ها عقل است
برتر از برگزیده ها عقل است
عقل کل یک سخن ز دفتر او
نفس کل یک پیاده بر در او
عشق را داد هم به عشق کمال
عقل را کرد هم به عقل عقال
عقل مانند ماست سرگردان
در ره کنه او چو ما حیران
عقل عقل است و جان جانست او
آنکه زین برترست آنست او
با تقاضای عقل و نفس و حواس
کی توان بود کردگار شناس
گرنه ایزد ورا نمودی راه
از خدایی کجا شدی آگاه
سعید فرمانی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۵ - هفت مرد شدن آن هفت درخت:
در بیت یکی مانده به آخر "حبسی" صحیح است نه "حسبی"
رضا سعدی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
در پاسخ دوست عزیز،جناب اصلانی: در تناسب با «نسیم» کلمه «باد» صحیح به نظر می رسد؛
در بیت 8 و 9 هم مقصود از رقیب، مراقب است نه چیزی که امروزه رقیب عشقی نام دارد.
رضا سعدی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
9. مقصود از نهنگ، همان موجودیست که امروزه تمساح یا کروکودیل نامیده می شود، و با وال یا بال متفاوت است
سلیمی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی:
ضمن تشکر ازسایت بسیار زیبایتان،من همیشه ازاین سایت استفاده می کنم خیلی مفید وارزشمند است، خداوند به شما بیش ازپیش توفیق دهد، ثانیا در مورد شعرفوق می خواهم درجواب آن برادر که از افغانستان به نام عبدالمنان نظر داده اند عرض کنم که مولانا هم یک انسان بود وانسانها عموما دارای سهو ونسیان واشتباه هستند بنا براین مولانا هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند، هیچ بشری البته با توجه به اختلاف که درمورد انبیا وجود دارد معصوم نیست، ثالثا مسؤلین محترم در این اواخر این سایت دچار مشکل شده باز نمی شود خواهش می کنم برای رفع این مشکل اقدام نمایید
موفق وگامگار باشید.
رضا سعدی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
2. بیت زیبای زیر را به یاد می آورد:
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
6. نکته جالب در مورد این بیت این است که سعدی از «محرم» به عنوان ماه عزا یاد می کند.
لادن در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
مصرع دوم بیت اول :
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
رضا سعدی در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
درود بر دوست فاضل، جناب گوهری عزیز و سپاس از لطفتون
در ابیاتی که شما ذکر کردید به نظر می رسد حسام الدین از مولانا می خواهد حقیقت را بی پرده بیان کند، و مولانای عزیز هم در جواب می گوید این سر،سر مگو است، اگر آشکار شود چیزی از تو باقی نخواهد ماند...
بیت یاد آور آیه زیر است:
((وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی)(اعراف 143)
نیز از حافظ است:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
و اما میان، به نظر بنده میان و کنار در این مصراع (ضمن این که همان بر و کمر هستند) مجازا در معنای کل وجود به کار رفته است.(مجاز مرسل، جز به کل)
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الفحص عن امر دمنة » بخش ۷:
در سطر نهم به جای واژهء مرضح باید از واژهء مرشح استفاده شود
به تصحیح مجتبی مینوی
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
باید افزود از گویش مردم اذربایجان متونی باقی مانده که تأکید می کند لهجه ایشان مانند بقیه مردم زاگرس نشین یعنی کردها و لرها است تغییر زبان بعدها صورت گرفته است و نیز در همین اذری امروز هم لغت فارسی باقی مانده از پیشینه اش بسیار است . داشتن زبان محلی هیچ ایرادی ندارد ولی انچه نمی شود نادیده گرفت این است که زبان خود امپراتوری عثمانی هم فارسی بوده است و متون به فارسی نوشته می شده اند .و خود بنده متون نوشته شده قرار داد های عثمانی در موزه را دیده ام . البته ترکی هم همزمان وجود داشته است مثلا من متنی از عارف اسپانیایی عرب تبار دیده ام که بوسیله یک نویسنده ترک عثمانی به فارسی برگردان شده است و این نشان می دهد که ایشان بدون کینه و به راحتی فارسی را دوست می داشته اند . ما هم همیشه از شنیدن ترکی لذت بردهایم و سراسر شعر های فارسی از زیبایی ترکان داستان ها دارد . ولی رویهمرفته مردم اذربایجان لهجه تغییر داده اند ولی سر پر افتخار ایران بوده و هستند .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
ع م ن عزیزم ما در خوزستان سربلندیم که همیشه بهترین ادیبان فارسی اذری بوده اند . از قطران تبریزی بگیر تا همین جناب سرکاراتی که چند ماه پیش جان به جان افرین سپرد اند. مگر نشنیدهای تبریز فخر چین است .
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
درود به هردویتان باشد بهم رسیدن و بهم روزگار گذراندن افشین و زهرای مهربان
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴:
به این بیت نگاه کنید
نبد جز بزرگی و اهستگی
خردمندی و شرم و شایستگی
این بیت اشاره دارد به اینکه فردوسی سدها سال پیش از اقازادگان انگلیسی معنی gentlemanship و ladylikeness را می دانسته اهستگی برای روشنک بجز لیدی بودن چه معنی ای می تواند داشته باشد .درود بر جان فردوسی درود بر جان پر خردش .
SN_B در ۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱: