فریدون در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹ - افتادن شغال در خُم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان:
شید = Shayd
مهرداد در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:
مصرع دوم از بیت اول، غلام باید به "از ان" تغییر یابد.: بیابیا که از ان توام بیا ای دوست
ناشناس در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:
یک نکته در مورد بیت اخر.شکر نیز چون شیرین نام معشوقه دیگر خسو پرویز است. با این توضیح ایهام در هر دو کلمه معنی بیت را بسیار فراتر برد ,
ارادتمند, فروتن,
علیرضا در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
شعری که شما فک میکنید اینه
شعری مسمط تضمینی از شهریار.گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی . . . حیف باشد مهِ من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی . . . من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم . . . وین نداند که من از بهر عشق تو، زادم
نغمهء بلبل شیراز نرفته است ز یادم . . . دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه . . . مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه . . . ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی
تا فکندم بسر کوی وفا رخت اقامت . . . عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت . . . عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان . . . کس درین شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان . . . حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم سر کویت بگدایی
گِرد گلزارِ رخ تست غبار خط ریحان . . . چون نگارین خطِ تذهیب بدیباچه قرآن
ای لبت آیت رحمت دهنت نفطه ایمان . . . آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم . . . همه چون نی بفغان آیم و چون چنگ بمویم
لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم . . . گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
چرخ امشب که بکام دل ما خواسته گشتن . . . دامنِ وصل تو نتوان برقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن . . . شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانهء مایی
سعدی این گفت و شد ازگفتهِ خود باز پشیمان . . . که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان
بشب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان . . . کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانهء مایی
نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند . . . دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند
جلوه کن جلوه که خورشید بخلوت ننشیند . . . پرده بردار که بیگانه خود آن روی نبیند
تو بزرگی و در آئینهء کوچک ننمایی
نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد . . . نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با لشکر عشق تو ستیزد . . . سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی
علیرضا در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
سلام.
دوستان این شعر کاملا درسته
شما این شعر رو با شعر استاد شهریار که از روی شعر سعدی گفته اشتباه گرفتید.اسم اون شعر اصطلاح ((مسمط تضمینی)) شهریار از روی شعر سعدی گفته
ابوالفضل در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴:
درمورد مصرع دوم که مطمئنا دنیی درسته
اما درمورد زهد دنیا اونچه بنظر حقیر میرسه احتمالا صحبت شیخ این بوده که دنیارا کاملا رها کنند نه اینکه دنیارو با یه سری محدودیت ها و پرهیزکاری که در واقع یک تفکر تقریبا افراطی عارفانه است
پارسا در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
سعدی واقعا تو کی بودی، مردم باید بهت افتخار کنند،
با اینکه توی این شعر کمتر هنرنمایی کردی
اما روحت شاد و یادت همیشه گرامی باد
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
علی کیهانی شایان در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:
به نام خدا
من این شعر رو پوریای ولی هم دیدم
البته مصراع دوم آن شعر این طور بود:
گر بر دگری تکیه نگیری مردی
مسعور در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
معنی حیلت رها کن عاشقا یعنی چی??
مریم اصل فلاح در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
با سلام بنده برای بهتر شرح دادن این دوبیت از سعدی بزرگوار به بیان یک عادت قدیمی میپردازم: در زمانهای دور قبل از استفاده همگانی از برق برای روشنایی از شمع استفاده میکردند ،البته استفاده از شمع هم برای عموم مردم مقرون به صرفه نبوده بنابر این اگر شخص عزیزی در خانه ای میهمان بود صاحب خانه برای عزت گذاشتن به ایشان شمع روشن میکرد و در زمان بدرقه بلا فاصله شمع را خاموش مینمود ،بدین صورت بود که اگر از خانه کسی نور شمع توسط همسایگان دیده میشد
اینگونه برداشت میشد که همسایه مهمان عزیزی دارد ،بدین ترتیب است که سعدی اصطلاحا اشاره میفرماید برای اینکه کسی نداند که عزیزی هنوزدر خانه است شمع را باید به نشان بدرقه از خانه بیرون برده وخاموش کرد،البته به عقیده من شهریار هم کاملا منظور شعر را درک کرده و بسیار زیبا اشاره به این میکند که اگر نگار در خانه کسی باشد هر چقدر که سعی شود نمیتوان غیر از این را جلوه داد.(به عقیده بنده تو در شعر سعدی اشاره به خداوند دارد)
خاطره در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
من امسال کنکور دارم و با نزدیک شدن به زمان آزمون استرس و اضطرابم دائم بیشتر و بیشتر میشد؛ اقای شجریان با صدای زیبای شما و البته شعر فوق العاده مولانا و با گوش دادن مکررانه ی آهنگه که میتونم رو پای خودم بایستم و ادامه بدم. واقعا ازتون مچکرم.
آهنگسازی فوق العاده بوده و با صدای شما و شعر زیبا، ی شورو حالی رو تو برمی انگیزونه که انکارنشدنیه.
TV در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
اینجا شمع و زیبایی و فروغ ان را در شب به کسی تشبیه کرده که به فروغ معشوق حسادت و دشمنی میورزد
ناشناس در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۶:
تفاوت عرفان مولانا با عرفان نظری صدرالدین قونوی که تفاوت از زمین تا آسمان است
فرشید در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱:
به نام درسته. بنام خدا غلطه درستش کنید
مهراد در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
ببخشید بیت منظورم بود D:
عیسی سده در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۷۰:
زیباست این شعر، و چقدر به زبان لارستانی خنجی نزدیکه
مهراد در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
درود.
این دو بیتی استاد خیام، به قدری واضح هستش که نیازی به توصیف نداره.
مصرع اول: گروهی تو راه دین شک دارن و درموردش فکر میکنن، گروهی هم
فکر میکنن که این راه دینی که دارن میرن درسته
مصرع دوم: میترسم از این که روزی بفهمن که کارشون اشتباه بوده(میشه گفت که استاد اینجا میگه که وقتی مردن میفهمن کارشون بیهوده بوده و وقت تلف کردن)
تفسیر دیگه از این شعر فکر نکنم درست باشه :)
جلال در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
سلام
عاشق این غزلم چون باب ورود مولایم علامه حسن زاده-روحی فدا- به حوزه و علم و... است
در کودکی به حافظ تفالی می زند و این غزل برای او اتمام حجت می شود که
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
ناشناس در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۲ - فیالحکمة و سبب رزق الرازق:
غلط بیت 9
گر دو ر >>>>. گر دو در
مرتضی ( باران) در ۱۰ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶: