ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو:
دربیت38 پنها چاپ شده است که به نظر پهنا صحیح است .
نوید در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت:
در پاسخ به جناب احمد
ضرب المثل
عرب در اصل چنین است الوقت سیف قاطع و دو معنای عمیق دارد و بهمین دلیل نیز مورد استناد و استفاده بسیار اهل تصوف واقع شده . اول آنکه زمان مانند شمشیر به سرعت و قاطعیت عبور میکند و عمر گذشته را از آینده جدا میکند و دوم آنکه زمان مانند شمشیری است در دستان تو که با کمک آن میتوانی کار خود پیش برده پیروز شوی و وقتی مدیریت و کنترل زمان از دستانت بیرون شود همین سلاح بر علیه تو بکار میرود.
بهرام مشهور در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
نمی دانم منابع از کجا فراهم می آورید لیکن در کتاب غزلیّات شمس تبریزی اثر استاد جلال الدّین همایی و مرحوم علی دشتی از انتشارات صفی علیشاه چاپ سوّم 1338 صفحات 202 تا 204 که از پدرم به من رسیده آمده : یک دست جام باده و یک دست زلف یار و به نظرم منطقی تر است زیرا اگر می خواهیم موهای کسی را در دست بگیریم برای دادن خبر آن کار ، از خود نام مفعول که موی یا زلف است استفاده می کنیم و نه از صفات مفعول که چین و شکن آن یا جعد آن باشد . شما خود می توانید بجای یک دست جام باده بگوئید یک دست جام شیراز ( نوعی از باده ) ؟
کمال در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
باسلام وشب بخیربنده چندسال پیش تمام رباعیات شاعرمذکور(خیام)روجمع زدم وبه طریقی دردفترچه خاطرت خودثبت کردم که البته بنابقول معروف این کنجینه روبه آب رودخانه سپردم ،اماوقتی بخودامدم که دیگرکارازکارگذشته بودودسترنجم روآب برده بود.منظوراگرگاهی اوقات درکارهای روزمره ازکورهبدرشدیم وبقولی شیطان سراغمان امدبایک بسم ا... شیطان روازخودمان برانیم، بدورد،البته این گفته هاربطی به رباعی حاضرندارددرواقع آنها بارباعیات خیام مربوط واقع گردید،بدرود،وشبخوش.
ایران نژاد در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
در بارهی اینکه حافظ فرزند زمانهی خود بوده است شمارا به خواندن تحقیق عالمانه زرین کوب در" از کوچه رندان" نوصیه میکنم( اگر نخوانده اید ) و شناخت خصلت های زمینی شمس، " پله پله تا ملاقات خدا"
و سرانجام از کسانی که از حاشیه قبلی من رنجیده یا به دل گرفته اند تقاضای بخشایش دارم
بایست می نوشتم در امان دار و نه برهان.
ایران نژاد در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
روفیای گرامی،
حقیر هم کمی از تشبیه و استعاره و .... سر در می آورم، حرف من این است که ستایش خدا نیاز به این صنایع شعری ندارد استاد سخن فارسی در قصاید خویش جایی برای این گونه توجیهات نمی گذارد. بخوانید اگر نخوانده اید عربی و فارسی.
ثانیا در اینکه حافظ فرزند زمان خود بود%D
الیما در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اَندر آفرینشِ عالم:
من نخستین بار که این شعر و می خونم و کاملا شگفت زده شدم. به نظرم میشه این شعر و نمادی از پیوند علم و ادب در اشعار پارسی دانست.
فاضل در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:
کسی از دوستان بزرگوار بنده را در مورد مصرع دوم بیت اول کمک می نماید؟!
روفیا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
گاهی ما انسان ها می پنداریم قانون no pain no gain یا نابرده رنج گنج میسر نمی شود را دور بزنیم .
زهی خیال باطل . سارقین بانک می پندارند با یک نقشه هوشمندانه یک شبه ره صدساله را طی خواهند کرد . ولی کارمای دزدی از همان لحظه ارتکاب شروع می شود . از ان لحظه به بعد از سایه خودشان هم می هراسند . به یاد دارم پوارو می گفت گناهان قدیمی سایه های بلندی دارند !حتی یابنده گنج هم از لحظه یافتن ان باید در پی پنهان کردن ان و امنیت جانی خود باشد . حتی یک فرد زیبارو هم بهای زیباییش را با در معرض سوئ استفاده بودن و با رنج مشاهده زوال ان می پردازد .
مکبث پس از به قتل رساندن شاه میگوید :
I wish when it was done , it was done ولی افسوس اگر دستان خون الودم را با اب هفت دریا بشویم هفت دریا شنگرفی خواهد شد ولی دستان من پاک نخواهد شد !
بسیاری از مردم در رنج و اندوه روزگار میگذرانند چون خیال میکنند دنیا پر از هرج و مرج است و هرکس هر چه کرد کرد و دائم می نالند که فلان کس مال مردم را خورد و هیچ گزندی ندید یا کسی ادمیی را از هستی ساقط کرد و اب از دماغش نیامد .!
زهی ساده لوحی !!
وقتی از انان می پرسم از کجا میدانی که هیچ گزندی ندید میگویند بهترین امکانات در اختیارش است و سفر خارج و بساط عیشش هم به راه ! گیر هم که نیفتاد !
شگفتا !
حقیقتا نمیدانم به اینان چه بگویم !
ایا ما امده ایم که خوب بخوریم و خوب بپوشیم و عیش و عشرت کنیم و بعد هم خداحافظ ؟!
ایا گمان نمی کنید با هر نادرستی که در حق مردم انجام میدهیم قدری از درجه انسانی نزول می کنیم ؟!
بهایم هم که عیش و عشرتشان را در حد کمال به جا می اورند . پس خط فصل ما و انها کجاست ؟!
maei در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
ا سلام
دوستان منظور از این دو بیت چیست ؟
آن یکی خر داشت پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب می نامد بدست / آب را چون یافت خود کوزه شکست
روفیا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
"غم و شادی"
بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است،
بعضی گویند چنین نیست بلکه غم بر شادی چیرگی دارد.
اما من با تو میگویم که غم و شادی از هم جدایی ناپذیرند.
آنها با هم نزد تو میآیند
و هنگامی که یکی از آن دو در کنارت نشسته است، بیاد آر که آن دیگری نیز در بستر تو به خواب رفته است.
و همانا که تو چون دو کفهی ترازو میان شادی و غم آویختهای
و تنها هنگامی که به کلی تهی باشی دو کفه در حال توازن کنار هم خواهند بود.
اما وقتی که خزانه دار هستی تو را برمیدارد تا زر و نقرهی خویش را بسنجد، در آن هنگام بناچار دو کفهی غم و شادی تو بالا و پایین میرود.
جبران خلیل جبران
""On Joy And Sorrow
Some of you say, “Joy is greater than sorrow,”
and others say, “Nay, sorrow is the greater.”
But I say unto you, they are inseparable.
Together they come, and when one sits alone with you at your board,
remember that the other is asleep upon your bed.
Verily you are suspended like scales between your sorrow and your joy.
Only when you are empty are you at standstill and balanced.
When the treasure-keeper lifts you to weigh his gold and his silver, needs must your joy or your sorrow rise or fall.
"Kahlil Gibran"
ر غلامی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۳:
با سلام. رودکی در این بیت به شب چک یا شب برات اشاره دارد که در این شب چراغهای زیادی را روشن و مراسمی را به یاد درگذشتگان خود برگزار می کنند.
ر غلامی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:
با سلام زیدیان به خلیفه های سه گانه احترام می گذاشتند ازین رو فردوسی را زیدی مذهب دانسته اند. مولانا هم تحت تاثیر مراد خویش به تسامح و مدارا گرایش داشته است. منظور از برات آمد شب برات است که آن را مقارن با شب 15 شعبان می دانند و در خراسان مراسمی را به این مناسبت برگزار می کننذ.
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳۸:
سلام بیت چهارم تکرار شده
حسنک وزیر در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
توضیحی در خصوص بیت 8:
"حسن، زیبایی یا جلوه و جاه و جلال این جهانی است. شایسته گی سیر در راه حق یا پذیرفته گی در نظر صاحب دلان، نکته ای است فراتر از این جاه و جلال و زیبایی. مردم صاحب نظر، یعنی کسانی که ارزش های بالاتر از این جهان مادی را نمی بینند."
به نقل از "درس حافظ" نوشته ی دکتر محمد استعلامی، ج 1، ص 604، نشر سخن
امیرعلی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:
برای مریم:
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری...
امیرعلی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:
برای این حقیرکه دانشجوی ادبیات هستم دانش افزاست
وپیشتر عاشق حاشیه ها گشته ام وازاین جهت سپاسگزار شما هستم.
مجتبی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۰:
اخه برادر من مگر شما از دلش اگاهی که میگی اعتقاد نداره زمان مولانا مذهب رسمی تسنن بوده خیلی ها مجبور بودن تقیه کنن
والله کسی مثل علامه جعفری برای مثنویش حاشیه نمی موشت
امیرعلی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
سلام
بیت سوم مصرع دوم درنسخ دکتر محمد قزوینی وقاسم غنی(هرسطری ازخصال تو وزرحمت آیتی)آمده است.
خلعتبری در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵: