ایران نژاد در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
سلام روفیا بانو
من نیز همواره درون را جسته ام و هال را و با شما هم عقیده ام ، همانطور که برای رسیدن به حق (خدا) یا هرچه بنامیم راه های بسیار موجوداست به تعداد آدمیان نیز خدا وجود دارد.
دید موسا یک شبانی را به راه............
هنگامه حیدری در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴:
در بیت هشتم می فرماید:
هم خرقه ی ایوبی، زان پای همی کوبی
هر کو شنود (ارکض) او پای وفا کوبد
اشاره به آیه ی 42 سوره صاد
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾
[به او(ایوب) گفتیم] با پای خود [به زمین] بکوب اینک این چشمهساری استسرد و آشامیدنی (42)
در بیت دهم می فرماید:
ای طایفه پا کوبید ، چون حاضر آن جویید
باشد که سعادت پا در پای شما کوبد
اشاره به رسمی در میان اقوام ترک است که بعد از جاری شدن خطبه عقد عروس یا داماد هرکدام بلافاصله پای دیگری را بکوبد ، غلبه در زندگی با او خواهد بود.
صدرا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
دوستان آرایه بیت مورد بحث :
باز آ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است
صنعت استخدام نام دارد، یعنی شاعر از یک کلمه اراده دو معنی کرده است به عبارت ساده تر یک کلمه را برای دو معنا استخدام کرده است.
باز آکه چشم امیدوار ، همانند گوش روزه دار بر الله اکبر است
چشم روزه دار بر دروازه الله اکبر و گوش روزه دار بر صدای الله اکبر.
روفیا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:
دلی کز معرفت نور و صفا دید
ز هر چیزی که دید اول خدا دید
این ما تولوا فثم وجه الله ...
یعنی نه تنها در زمین و اسمان و چهره انسان خداشناس !
در همه چیز !
این !
هر چیزی !
whatever !
whoever !
گزینش نکنیم !
محمد کیهانی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت:
یا بیاد این فتادهٔ خاکبیز
چونک خوردی جرعهای بر خاک ریز
دکتر محجوب می گوید: در ایران قدیم وقتی می می نوشیدند جرعه ای از آن را به یاد درگذشتگان بر خاک می فشاندند. همچنان که حافظ هم می گوید: چو می خوری جرعه ای فشان بر خاک
این رسم در یونان باستان متداول بود و بعدها به ایران رسید
علی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۴:
با سلام
دوستان بیت:
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب
من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم
چه مفهوم و پیامی دارد؟ با تشکر
محمد کیهانی در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن:
در بیت 19 از شیخ دین نام برده است
در همه تفاسیر مثنوی ، شارحین شیخ دین را ابن عربی و یا صدرالدین قونوی دانسته اند. استاد موحد این خطا را در کتاب «باغ سبز عشق» صفحه 235 با دلایل مبسوط تصحیح کرده اند: مراد از شیخ دین شمس تبریزیست
مژگان در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۳:
در بعضی سایتها قفس را قفص نیز نوشته اند. با توجه به اینکه قفص هم درسته و معرب قفس است آیا ممکنه اصل قفص باشد ضمن اینکه قفص به معنای پای بستن هم هست.
جلال در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:
سلام
یک نکته جالب در جواب عبدالمنان فطرت افغانستان :
این بیت
ای مرا تو مصطفی من چو عمر
از برای خدمتت بندم کمر
که بظاهر یعنی عمر عاشق پیامبر بوده است ، معنی ژرفی دارد که به اختصار بیان می کنم:
آن پادشاه که درمان کنیزک خود را در دستان آن ولی الاهی دید ، به ظاهر عاشق ولی شد که به هدف خودش اعنی آن کنیزک برسد (مانند عمر که به ظاهر عاشق پیامبر شد تا به هدف خودش برسد)
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۳۰ - باقی سخنان شنزبه:
مار کرزه سخره سله. که سله در متن شما نیست
جلال در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
سلام
maei عزیز:
معنی ساده اش این است که :
وقتی که خر را داشت پالان خر را نداشت و نمیتوانست سوارش شود
حالا که پالان خر را بدست آورد ،گرگ خر را در ربود(خر خورده شد)
وقتی که کوزه داشت آبی نداشت که کوزه را پر کند
وقتی آب پیدا کرد ، کوزه شکست
مفهوم تقریبی :
وقتی پی عشق بود کنیز رو نداشت
و وقتی کنیز رو پیدا کرد ،کنیز بیمار شد
روفیا در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
سلام ایران نژاد گرامی
حافظ پاسخ شما را به بهترین شکل توضیح داده است :
به هر نظر بت ما جلوه میکند لیکن
کس این کرشمه نبیند همی که من نگرم
خداوند یا حق بر همه افراد به یکسان جلوه نمیکند .
اشکالی هم ندارد .
آیا فیلم مارمولک را ندیدید ؟
پرویز پرستویی بارها این سخن نغز را در ان فیلم به زبان آورد :
به تعداد آدما راه برای رسیدن به خدا هست !
این سخن تا جایی که میدانم متعلق به ملا صدرا است .
هر چند ما انسانها همه در یک category به نام انسان قرار میگیریم و وجوه اشتراک فراوان داریم ولی تفاوتهای فردی ، فرهنگی ، تاریخی و ... هم انکار ناپذیرند .
انتقاد کردن به به کارگیری صنایع ادبی سنگین مثل این است که انتقاد کنیم که چرا مردم اروپای شرقی به اندازه یک عالم علوم فقهی از قرآن لذت نمیبرند یا چرا آن عالم به اندازه آنها از شکسپیر حظ نمی کند .
اصلا این گوناگونی از الطاف خداوند است وگرنه فرض کنید همه بسان سعدی سخن بگویند یا همه دیوان ها مثل دیوان حافظ یا همه نمایشنامه ها به سبک نمایشنامه مکبث می بودند .
چه دنیای ملال آوری میشد .
البته شما هم در نوع خود منحصر بفرد هستید و کاملا محق هشتید که نظر یگانه خود را داشته باشید ولی بی تردید دوست تر می دارید که نظرتان به حق نزدیک تر باشد .
دوست گرامی اگر میخواهید حق را بی پرده و عریان ببینید پوسته سخن را باز کرده مغز ان را بیابید .
محسن در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
بی سر و سامانی عشقش بود سامان ما
merce در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
ناباور گرامی
این ره که تو می روی به ترکستان است
چه نثر زیباو منطق پر قدرتی دارید . ازین جهت نوشتم راه جنابعالی به ترکستان است که از همین حالا لشگری از معتقدان و دین باوران به سوی شما حمله ور می شوند و شما شاید تنها بمانید
من نیز گاهی با نظری مخالفت کردم ولی بدانید که درین جمع حاشیه نویسان به جز جناب دکتر کیخا هیچ کدام به اشتباه خود اعتراف نکردند که معترض شدند
همه ی ما خر خود می رانیم
با درود
مرسده
سهو قلم در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
جناب عطار نیشابوری مانند بسیاری از بزرگان و دانشمندان ایرانی، ریشه و اساس جریان معرفتی را تفکر دینی می داند. لذا در این غزل و سایر اشعار ایشان وازگانی که اطلاق به ادیان و مخصوصا اسلام داشته باشد بسیار به چشم می خورد. اصولا در این نوع اندیشه ورزی، مکتب از مذهب سرچشمه می گیرد و در دوران معاصر کتاب مذهب علیه مذهب استاد شهید دکتر علی شریعتی گواه بر تداوم این اندیشه است. گبر در زبان پهلوی به معنای مرد است و پس از ورود اسلام به ایران و گسرتش اسلام، به ایرانیان زرتشتی اطلاق می شده است. در آغاز غزل شیخ عطار خود را مرد کهنی می داند که یک مکتب دینی یا بتخانه را بنا کرده است. یعنی آن دانشمندی است که بر علوم و جریان های معرفتی پیش از خود احاطه دارد. و سپس در مصرع دوم می فرماید که من بر بام بتخانه شدم یعنی به بالاترین فهم و درک از معرفت رسیدم و به همه عالم ندا دادم که ... .
سخن را مختصر کنم:
بیت سوم تأمل برانگیز ترین سخن شاعر است. جناب عطار چون اعتقاد به تفکر دینی به عنوان ریشه و اساس اندیشه انسانی دارد؛ تعالیم زرتشت را بنیان و مادر اندیشه ایرانی می داند. و خود را فرزند اندیشه اسلامی نیز میداند. شیخ نیشابور می گوید اکنون که من شیخ الاسلام شناخته می شوم و بر جریان اندیشه ایرانی نیز تسلط کامل دارم این دو را بر هم می آمیزم و فرهنگ اجتماع خود را تغییر می دهم (با صلای بر مسلمانان). چون این ادعا و اینکه تعالیم زرتشت و اندیشه ایرانی را با تعالیم پیامبر خاتم در آمیختن آنقدر در فرهنگ اسلامی آن زمان بد بوده و پذیرش آن سخت می نموده است که عطار می گوید به من برچسب بی دینی می زنند (در مصرع ششم گبر خوانند) و مانند عمل شنیع زنای با محارم زشت می پندارند در حالی من اسلام را با فرهنگ و اندیشه ایرانی در تناقض نمی بینم و آن را جفت و همتا می دانم.
والسلام
مجید در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
استاد شجریان این غزل در آلبوم در خیال چنان با قدرت و مستانه خوانده اند که انسان به عالمی دیگری می برد
پیشنهاد ویژه می کنم دوستان گوش جان دهند
خلعتبری در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
درود بر فرهیختگان محترم
در مورد نظرات دوستان که فرمودند در گوشه کرشمه ماهور از اساتید محترم آموختند ، عرض کنم که در ردیف های سازی و آوازی نظرات متفاوت است .
استاد حاتم عسگری ردیف دان و معلم آواز ایرانی ، گوشه کرشمه را در 2 وزن زیر روایت نموده اند که به نظر صحیح تر می رسد :
1- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن ، حافظ)
2- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (همین غزل از استاد سخن سعدی )
توضیح اینکه همه اشعار با این وزن در قالب کرشمه می گنجند اما در خواندن آواز مطمئنا روانی لازم را ندارند .
مثلا در همین وزن غزلِ ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی از شیخ اجل سعدی در قالب کرشمه زیباتر می گنجد .
ایشان گوشه حصار ماهور را با بیت : مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم ........ این غزل زیبا ، روایت کرده اند .
امیدوارم دوستان و علاقمندان ردیف آوازی ایرانی ایشان را بشنوند و تفاوت ها را بهتر دریابند.
با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان و صاحبنظران شعر و موسیقی ایرانی و
تشکر از دست اندرکاران گنجور
بدرود
ناشناس در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو:
دربیت38 پنها چاپ شده است که به نظر پهنا صحیح است .
نوید در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت:
در پاسخ به جناب احمد
ضرب المثل
عرب در اصل چنین است الوقت سیف قاطع و دو معنای عمیق دارد و بهمین دلیل نیز مورد استناد و استفاده بسیار اهل تصوف واقع شده . اول آنکه زمان مانند شمشیر به سرعت و قاطعیت عبور میکند و عمر گذشته را از آینده جدا میکند و دوم آنکه زمان مانند شمشیری است در دستان تو که با کمک آن میتوانی کار خود پیش برده پیروز شوی و وقتی مدیریت و کنترل زمان از دستانت بیرون شود همین سلاح بر علیه تو بکار میرود.
محمد بی غم در ۱۰ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او: