گنجور

حاشیه‌ها

محسن در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۹:

من در وزن این شعر «مفتعلن مفتعلن» نمی‌بنیم. یکسره «مفتعلن فع» است!

سیامک در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۹ - در آمدن ضریر در خانهٔ مصطفی علیه‌السلام و گریختن عایشه رضی الله عنها از پیش ضریر و گفتن رسول علیه‌السلام کی چه می‌گریزی او ترا نمی‌بیند و جواب دادن عایشه رضی الله عنها رسول را صلی الله علیه و سلم:

عایشه بگریخت بهر احتجاب
حضرت مولانا حضرت عایشه را قبول دارد واقعا مولوی افتخار مسلمانان اهل سنت هستن

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

به در اینجا صفت تفصیلی یا عالی ست صفت برتر هم گفته میشود
و معنی بهتر میدهد
به مقتضای شعر ، ت و ر حذف شده

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

آقا شایق
اینها که نوشتی به غزل سعدی چه ربطی داشت؟
مثل اینکه دلت میخواد زیر هر صفحه یه اسمی ازت باشه

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

شایق خان
حالت خوبه
هرچیزی که به هر چیزی ربط نداره
سعدی کجا زیبایی را به خدا نسبت داده
داره از نگارش تعریف میکنه، به خدا ربطی نداره

احمد فرخ تبار در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » مرغ شباهنگ:

دل من خفته و چشمم بیدار

علیرضا در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۶ - گفتار اندر نظر در حق رعیت مظلوم:

وه چه پردل! روان استاد شاد که با این شجاعت و صراحت حکمران زمان را مخاطب قرار داده است. کاش جملگی طمع بندیم و سخن حق بگوییم.

شایق در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

باسلام (شب تاریک و بیم موج و دریایی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها ) ( هر که در اتش نرفت بی خبر از سوز ماست سوخته داند که چیست بختن سودای خام ) ( برستش به مستی است در کیش مهر برونند زین جرگه هشیارها ) ( سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست )

شایق در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

با سلام در این غزل سعدی تمام انچه ما زیبایی و کمال میدانیم را به خداوند نسبت داده است و جناب رضا سعدی چه خوب شعر مولوی را معنا کرده اندو چه خوب لغات را موشکافی کرده اند ای کاش ایشان حضور فعالتری داشتند تا از نظراتشان استفاده می کردیم با سباس از ایشان و تمامی دوستان

شایق در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

با سلام ( گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم منعی که میرود گنه از باغبان توست ) اگر مردم به عشق خدا نمی رسند و نمی توانند از لذتهای عاشقی استفاده کنند بخاطر معشوق نیست که او در اوج کمال و زیبایی است و این بوستان میوه های عالی و خوشمزه فراوان دارد اما باغبان مانع دسترسی همه افراد به این باغ است این باغبان کیست ؟ شیطان و نفس اماره . شیطان در همان روز ازل به خدا قسم خورد که همه بندگان او را در ذنیا فریب می دهد الا بندگان مخلص خدا را که امکان تسلط به این بندگان را نداردولی اکثریت را می تواند فریب بدهد با ثروت با فقر با شهوت با غرور و خود خواهی و .... همه اینها مانع رسیدن به ان باغ است بنابراین هم تلاش ما نیاز است تا از این قیود دنیوی برهیم و هم لطف خداوند باید شامل حالمان شود که اگر چنین شود رستگار خواهیم بود

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

لطفا مفهوم بیت هفتم را بفرمایید

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

بهرام تو به سرار معما نرسی...

سیامک در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:

مولوی افتخار مسلمانان اهل سنت هست

محمد در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

از دوستانی که می گن این شعر یا اشعار دیگر حافظ زمینی هست و عرفانی نیست خواهش می کنم وقتی با ترمینولوژی و ادبیات و سمبلیزم عرفانی آشنا نیستنداظهار نظر نکنند
برای درک همین غزل فعلی کافیه به دو غزل قبل تر که با مطلع "ای پادشه خوبان" اغاز میشه و شکی در عرفانی بودنش نیست رو ببینید تا معنی اصطلاحاتی مانند بلبل و گل و شمشاد خرامان کردن و گلستان و غیره را بهتر متوجه بشید
در تفسیر اثر یک شاعر باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که سخنان هر کسی محکم و متشابه داره
باید متشابهات رو با محکمات تفسیر کرد و نه طبق میل خودمون

مهدی در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

بیت آخر بند هشتم لطفا تصحیح شود:
پس با زبان پر گله آن بضعه ی بتول.
اگر بجای بتول ،رسول باشد قافیه با مصراع بعد تکراری خواهد شد و این اشتباهبه نظر میرسد

محمدامین در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

سلام و درود
همکار عزیزمان دکتر نادر صائمیان دوم شهریور از بین ما پر کشید. از حافظ شعری خواستیم این غزل زیبا را هدیه نمود.
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم

محمدامین در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۹:

سلام و درود
در خصوص مصرع بیت اول:
دل دل دل تو دل مرا مرنجان
استاد شفیعی کدکنی این مصرع را به لحاظ قرینه مقام بدین صورت اصلاح نموده اند:
دلِ دلِ دلی تو، دلِ مرا مرنجان

پری در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:

دلتنگی من اونقدر زیاده که با هیچ گردش و تفریحی برطرف نمیشه و ریشه درجانم دارد.

منصور پویان در ‫۱۰ سال قبل، دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفته‌ای را کی مار در دهانش رفته بود:

در این حکایت، قضّـا و قهر در زندگانی؛ گاه در ظواهر و در نگاه قضاوتی؛ درشتی و تظلـّـم برآورد می شود؛ در حالیکه چو نیک بنگریم؛ آن درشتی و ناروائی همانا لطف و نرمی فرزانگان و رحمت روزگاران می باشد. این چنین قهری بسی بالاتر و بهتر است تا قهر نابخردان. لطف حیات بخش تقدیر در نگاه ظاهر-بین آدمیان گاه در ذهنیت همانا واقعه ای مرگ آور و ناگوار تلقی می گردد.
امیر نمایاننده خرد و جان ِهستی بخش و آن مار خزنده در این حکایت، تمثیل نفس اماره و “آن "شخص خفته تمثیل خوابناکی و دنیادوستی تلقی و مستفاد می شود

ناصر در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸:

این کیست که شیخ اجل سعدی این گونه شوریده وی است به آن گونه که هرگزش گوش نشنود پندی؟ این کیست که در ازل بودست شیخ را با وی آمیزشی و پیوندی؟
این کیست که سعدی شیرازی در رسایش فرموده که
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند مارا

۱
۴۲۲۱
۴۲۲۲
۴۲۲۳
۴۲۲۴
۴۲۲۵
۵۵۴۸