گنجور

حاشیه‌ها

رضا آفاق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

من هم این شعر رو با صدای شاملو و منسوب به حافظ شنیدم.
ولی همیشه در مورد اینکه برای حافظ باشه یا نه, مشکوک بودم.

أبو الفضل در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰:

راجع به شعر هست نفس مشوم توچون اژدهای هفت سر .... خواستم عرض کنم که شاعران قدیم همه فن حریف بوده اند ابنک تحته نردبازی در میان عوام یک باری سبک و وقت تلف کن شمرده می شود به نظر می رسد شاعران قدیم در جوانی از هر لحاظ پخته واز تمام فنون أن زمان اگاهی می داشته اندچنانکه عطار در این بیت می فرمایید نفس شؤم تو اگر.باجانت یکی شود دیگر خلاصی از أن ممکن نیست میدانیم تحته نرد باری مثل زندگی شخص است یعنی هر کس به سرگذشت وسرنوشت خود دقت کند وتحته بأزی کند می بیند در حال بردن حریف یکدفعه ورق برگشت وباخت ویا بر عکس تا کسی نراد نبأ شدو به تمام بأزی مسلط نگردیده نمی تواند اینگونه شعر بگو ید می خواهم نتیجه بگیم که عطار یک شخص بتمام معنی همه فن حریف بوده و بر خلاف بعضی شاعران بخاطر زر وسیم مجیز حاکمان را نمی گفتی زندنگی وطرز کشته شدن أو نشأن دهنده شخصیت والأ ی اوست

ادب دوست در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲:

سلام جناب صلح دوست ،
با جناب بابک اختلافی اگر هست در استفاده از مراجع است ، حقیر مراجع ایرانی را موجه تر میداند و ایشان بر منابع غربی پای میفشارد ، همین
زبان فارسی است و دلیلی وجود ندارد که پروفسور ایکس زاده ....به از فرهنگی که دهها دانشمند فارسی زبان فراهم آورده اند بهتر و بیشتر بداند،
گمان نمی برم اگر معتبر ترین انگلیسی دان ایرانی تبار مطلبی در باره‌ی زبان انگلیسی بنویسد
کسی در جزیره برای آن به قول معروف تره هم خرد کند.

وشایق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

با سلام امین

حسین در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۴:

با عرض سلام و تشکر از سایت خوبتون
بیت سوم مصرع دوم، "مرا حیران خویش" درست هست نه خوبش
و اینکه بیت آخر ظاهرا مربوط به شعر دیگه ای هست چون نه وزنش و نه ردیف و قافیه ش به این شعر نمیخوره

احمد فرخ تبار در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان:

پاهای تو بر لب گور است

احمد رضا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

لطفا بگید این غزل رو واسه کی سروده؟؟
و معنی و تفسیر بیت آخر لطفا "آینه ای رنگ ..."

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

با این اشعار سعدی
ای چون لب لعل تو شکر نی
بادام چو چشمت ای پسر نی
وز وصل تو ذره‌ای ثمر نی
آوازهٔ من ز عرش بگذشت
وز درد دلم تو را خبر نی
از رفتن من غمت نباشد
از آمدن تو خود اثر نی
باز آیم اگر دهی اجازت
ای راحت جان من، و گر نی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم
من سعدی را فهم نمی کنم
امید که نیاز شما به فهم بهتر برآورده گردد
آمین

نوید صلح دوست در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲:

با درود بر هر دو بزرگوار، بابک و ادب دوست،
سخن هر دو بزرگوار مورد تایید بنده نیز می باشد و البته لازم است بیافزایم که واژگان یا بهتر بگوییم واکه ها و تک آواها فقط یک معنی و مفهوم را انتقال نمی داده و نمی دهند، البته با پیشرفت آدمی، زبان نیز تغییر نموده است و سعی شده تا با ایجاد صداها و متعاقب آن در فرم نوشتاری حروف وابسته با آن واج ها یا واژ ها بین واژگان تفاوت ایجاد شود.
توجه به این مهم باید داشت که تفاوت زبان ها از تفاوت لهجه بیشتر تاثیر گرفته اند تا تفاوت نوع نگاه سازندگانشان.
مبحث بسیار طولانی تر از آن است که در این مقال بگنجد و از شما گرامیان بابت ناتمام گذاشتن کلام پوزش می خواهم.
پاینده باشید

گیوه چی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

سلام،
حضرت مولانا هر پند و قصه ای را ختم به شمس که میکند، مانند شمع خود سوزی مکند. از دید پیامبر گونه مولوی، عشق گوهر پدیده های روزگار ما انسانها است. من هم چو خوب فکر میکنم، جانم دراید چو به شمس میرسم و چه حال خوبی بدست می اورم.
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوش تر نمی گیرد .
از حضرت مولانا متشکرم که عشق را به من هدیه داد.
.... که درویش سر کوی ات دری دیگر نمی داند، رهی دیگر نمی گیرد.

نجفی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

شعر فوق العاده ای است و من به یکی از دوستان که دوستش را نامهربان خوانده بود توصیه کردم! این شعر را بخواند. دیگر آنکه کاش استاد شفیعی کدکنی در کتاب کذایی "مفلس کیمیا فروش" این شعر را می آورد. البته عنوان کتاب هم عنوان نازیبایی برای جناب انوری است اگر چه توجیه استاد این است که این تعبیر را انوری خود، برای خود به کار برده! بماند که اصولا همین شعری که مشتمل بر تعبیر مذکور است، به برخی شعرای دیگر هم منسوب است. تازه امثال سنایی هم تعابیری نازیبا درباره خود دارند، ولی دکتر نسبت به آنها از آن تعابیر چشم پوشی می کند و هذا من الغرائب!

وشایق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

با سلام ( ساربانا یک نظر در روی ان زیبا نگار گر به جانی میدهد اینک خریدار امدست ) سعدی باز راه رسیدن به او را در این بیت بیان میکند و ان اینکه برای دیدن روی او باید از خود سفر کنی و خودیت خودت را بگذاری و بی من و ما شوی تا او را ببینی بی من و مایی یعنی چه ؟ یعنی خودت را نبینی وقتی تو نباشی رنجیدن رخت بر می بندد دیگران را دوست خواهی داشت و به انها نهایت محبت را میکنی از گناهشان در می گذری . بشت چراغ خطر دست بر بوق نمی نشینی اگر در راه مانده ای کمک خواست بدون در خواست به او کمک میکنی . فحش نمی دهی . برای بدست اوردن مال هزار دروغ نمی گویی و هزار قسم نمی خوری . عیبهایشان را می بوشانی . ابرویشان را نمی بری . بدون هیچ چشمداشتی به انها کمک میکنی . انصاف میدهی و انصاف نمی خواهی . از خود حکایت واز دیگران شکایتی نداری و هزاران صفت خوب دیگر را دارا میشوی انوقت بی نیازی را حس میکنی و ازاد ازاد زندگی می کنی غم و غصه ای ترا رنج نمی دهداز دنیا می رهی و وصل به بینهایت میشوی و.....

وشایق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

باسلام وسلام خدمت دوست گرامی جناب ایزد جو سعدی به کمک نیاز ندارد ولی ما به فهم بهتر نیازمندیم

Moh Xen در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲:

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹/
این مال بابا افضله یا مولوی؟

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

جناب درویش و ناشناس گرام
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
از این بیت چنین در می یابم که : حافظ امیر مبارزالدین را
تازه به دوران رسیده ی متکبری می بیند ، که اموال و مسند ابواسحاق را به چنگ آورده ولی لایق اینهمه ثروت و مقام نیست وچونان گدایی ست که اعتباری از دیگران گرفته
آرزو میکند که خداوند گدایان را با اعتبار نکند

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

شایق خان
درین بیت: از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
پس سعدی ابروی خداوند را به هلال ماه تشبیه کرده
یا خدا داشته از دست من و تو گریه میکرده
یا اگه هلال ماه سر بالا بوده ، خداوند را با مادر فولادزره اشتباه گرفته

ایزدجو در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

مرسی عزیز دل که به کمک سعدی اومدی
نه که زبانش قاصره
چندتا دیگه هم می نوشتی که مقصودش رو برسونی

شیخ در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

ساشا به نظر میاد منظور از تبدیل اف به دال و برعکس نوعی تشبیه حروف ا و د به راست قامتی و خمیدگی ظاهری و روحی از بود و نبود عشق باشه

شایق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

با سلام و سلام ویژه خدمت دوست گرام جناب ایزد خواه سعدی نگاری جز خدا ندارد در دید عرفا معشوق فقط خداوند است

شایق در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:

با سلام وسلام ویژه خدمت دوست عزیز جناب ایزد جو اینها همه مستقیم یا غیر مستقیم معنی بیت اخر است سعدی میگوید حال مرا فقط عشاق درک میکنند

۱
۴۲۲۰
۴۲۲۱
۴۲۲۲
۴۲۲۳
۴۲۲۴
۵۵۴۸