حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۱ - بیان دوازده سبط از نصاری:
بنظرم دوازده امیر قوم عیسی شاید اشاره دارد به دوازده حواریون.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را:
برق اگر نوری نماید در نظر
لیک هست از خاصیت دزد بصر
می تواند اشاره باشد به آیه:
یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ... (البقره:20)
نزدیک است که برق چشمانشان را برباید
پوریا در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
دوست عزیزی ک میفرمایید در مصراع دوم بیت دوم باید نوشته بشه : غبار خاک او ما را پسند است! خدمتتون عرض کنم که چون در مصراع قبلی بعد از کافور، "م" آورده شده, اگر در این قسمت هم "ما را" آورده شود, شعر دچار تکرار و حشو خواهد شد , ک از جناب شیخ بهایی بعید است. در پناه حق✋
وحید در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۹:
وزن این شعر به نظرم
مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع مفتعلن فع
هست
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۸ - بیان حسد وزیر:
ناصح دین گشته آن کافر وزیر
کرده او از مکر در گوزینه سیر
یعنی آن وزسر کافر ناصح دین شده بود و مانند کسی بود که از مکر در گوزینه (یا لوزینه) که نوعی شیرینی است، سیر بریزد.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
بنظرم عبارت "چون یک بشکست" در بیت هشتم باید به "چون که یک بشکست" اصلاح شود تا وزن بیت درست شود.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را:
"حکم مر" در بیت هفتم به چه معنی است؟
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴ - تلبیس وزیر با نصاری:
گفت گفت تو چو در نان سوزنست
از دل من تا دل تو روزنست
من از آن روزن بدیدم حال تو
حال تو دیدم ننوشم قال تو
به نظر بنده، این دو بیت در ادامه صحبت های وزیر به ترسایان و شرح قصه خود با شاه است. یعنی وزیر برای ترسایان تعریف می کند که وقتی شاه فهمید که من تقیه می کنم و دین خود را پنهان می کنم، به من گفت که سخن تو مانند نان در سوزن مرا آزار می دهد (یا مثل روزن های نان می ماند که از آن نور می تابد و می توان آن طرف نان را از درون آن دید) و من از درون و حال تو آگاهم.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را:
بنظرم بهتر است در بیت دوم عبارت "براز" به شکل رسم الخط امروزی "به راز" نوشته شود تا مفهوم تر باشد.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
یار با او غار با او در سرود
مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود
بنظرم یعنی اگر یار غار هم باشی، ولی اگر بر چشم و گوشت مهر باشد تو را سودی نخواهد داشت.
دکتر محسن در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - جام جهان بین:
بحر رمل مثمن مخبون محذوف
یکی از شاهکارهای بسیار زییا
از اشعاریه که آرامشی توام با هیجان میده
بسیارزیبا
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
اسپ جانها را کند عاری ز زین
سر النوم اخ الموتست این
"النوم اخ الموت" اشاره به حدیثی است که می گوید خواب برادر مرگ است.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
این حدیث از پیامبر (ص) را بشنو که: هیچ نمازی تمام یا کامل نیست مگر به حضور قلب.
مصطفی داغمه چی در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:
با سپاس از گنجور. احتمالا در بیت چهارم نباید "فقیه از رقص در حالت" باشه؟
---
پاسخ: با متن چاپی مقایسه شد: «فقیر» آمده.
فرخ مردان در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
ظاهرا سعدی در بیت های آخر از این رویای شیرین که یار در برش هست بیدار میشه و به واقعیتی بر میگرده که در آن تنها و در هجر یار داره پیر میشه.
فرخ مردان در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:
@Reyhane: هیچ بشکالی در کار نیست. در سیز بودن درخت که جای شک نیست!
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:
کیف مد الظل نقش اولیاست
کو دلیل نور خورشید خداست
"کیف مد الظل" اشاره دارد به آیه:
أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا ﴿الفرقان:45﴾
آیا ندیده ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد آنگاه خورشید را بر آن دلیل گردانیدیم (45)
و
اندرین وادی مرو بی این دلیل
لا احب افلین گو چون خلیل
"لا احب الافلین" اشاره دارد به آیه:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿الانعام:76﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره ای دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم (76)
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:
چون بحق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما
می گوید که بیداری ما (آدم های خاکستری) از خواب مان هم بدتر است؛ برعکس مردان خدا (که در بخش قبل وصف آن ها را ستود)، که در بیداری شان هم همچون خواب، به دنیا و مافیها دلبستگی و وابستگی ندارند.
سپس، می گوید علت این است که ما گرفتار توهمات و لگدکوب خیال شده ایم:
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
و نتیجه آن می شود:
نی صفا میماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
چنین کسی، در حقیقت بیدار نیست بلکه خفته است، حتی اگر در ظاهر بیدار باشد:
خفته آن باشد که او از هر خیال
دارد اومید و کند با او مقال
چنین آدمی همان طور که در خواب محتلم می شود، در بیداری هم دقیقا با همان مکانیزم و به همان صورت آن بلا سرش می آید:
دیو را چون حور بیند او به خواب
پس ز شهوت ریزد او با دیو آب
چونک تخم نسل را در شوره ریخت
او به خویش آمد خیال از وی گریخت
ضعف سر بیند از آن و تن پلید
آه از آن نقش پدید ناپدید
مثل همچون شخصی مانند صیادی است که بجای شکار مرغ، در پی سایه مرغ می دود و تیرهای خود را هدر می دهد:
مرغ بر بالا و زیر آن سایهاش
میدود بر خاک پران مرغوش
ابلهی صیاد آن سایه شود
میدود چندانک بیمایه شود
بیخبر کان عکس آن مرغ هواست
بیخبر که اصل آن سایه کجاست
فرخ مردان در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:
@علیرضا: "آبرویی نیست پبشِ آنِ آن زیبا پسر" یعنی که پیش جمال آن زیبا پسر.اشاره به مصرع اول داره.
حامد کهن دل در ۸ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۱ - بیان دوازده سبط از نصاری: