گنجور

 
شیخ بهایی

به عالم هر دلی کاو هوشمند است

به زنجیر جنون عشق، بند است

به جای سدر و کافورم پس از مرگ

غبار خاک کوی او، پسند است

به کف دارند خلقی نقد جانها

سرت گردم، مگر بوسی به چند است؟

حدیث علم رسمی، در خرابات

برای دفع چشم بد، سپند است

پس از مردن، غباری زان سر کوی

به جای سدر و کافورم، پسند است

طمع در میوهٔ وصلش، بهائی

مکن، کان میوه بر شاخ بلند است

بهائی گرچه می‌آید ز کعبه

همان دردی کش زناربند است

 
 
 
فخرالدین اسعد گرگانی

من آن بازم که پروازم بلند است

شکارم آفتاب دل پسند است

عطار

دلی کز عشق جانان دردمند است

همو داند که قدر عشق چند است

دلا گر عاشقی از عشق بگذر

که تا مشغول عشقی عشق بند است

وگر در عشق از عشقت خبر نیست

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
شیخ محمود شبستری

همه افسانه و افسون و بند است

به جان خواجه ک‌اینها ریشخند است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه