بهرام مشهور در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۴:
همه شاعران بزرگ ایرانی شناسه (هویت) ملی میهنی خودشان را در سر لوحه (بقول امروزیها در پلاتفرم) کارهایشان گذارده اند حافظ هم دارد :
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بُوَد فردایی
یعنی داره داد میزنه بابا من نمی خوام مسلمون باشم ولم کنید
محسن ، ۲ در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:
نوید جان
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
مگو ، مگو { راضی نباش } ، آرزوی پریشانی خاطر عاشقان را نداشته باش
هرگز مباد که خاطر عشاق را پریشان بخواهی
{ شکنج زلف به دست باد پریشان کردن ، همانست که خاطر عشاق را }
ش.آ. در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » درد ِ پیری:
هر کجا خوانند ما را تا فریبانند ما را/لا نسلن لا نسلم
Asna turk در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
سلاملار و سایلیقلار بوتون تورک ملتینه.من استاد شهریارین بو شعرین چووووخ سویرم و بو ترک ملتینین قدرت و هنریندگورسدیر که نه تنها تورکو شعرلری کی اوزلری قیزل دان ارزش لی دیلر بلکه فارسی شعرلری ده با ارزش و اورگه یاتیم دیلار.
نوید در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:
درود بر همهی بزرگواران و ادبدوستان.
بسیار سپاسگزار خواهم شد اگه بزرگی، معنی مصرع دوم از بیت دوم را بفرماید. "مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش"
میم در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق:
سلام
در این مصرع:
مسکل از پیغامبر ایام خویش
به جای کلمه مسگل احتمالا کلمۀ دیگری باید باشد
چون مسکل در لغتنامه دهخدا اینطور معنی شده:
نام سازی است که به دهن بنوازند مثل موسیقار. (جهانگیری ) (از آنندراج ). سازی را گویند که بعضی مردم از دهن به هوای دهن به طریق موسیقار نوازند. (برهان ) .
و در این مصرع این کلمه معنایی ندارد
منبع مورد استفاده تون کدام است؟
کاف دال در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
زعقل اندیشهها زاید که «جان» را بفرساید
گرت آسودگی باید، برو عاشق شو ای عاقل
روانپزشکی مدرن، ریشه افسردگی جوامع پیشرفته صنعتی را در همین بیت میداند.
عجب آن نیست که اعجاز مسیحا داری
عجب این است که بیمار تو بیمار تر است
دوستان، بر خلاف تصور عام، صوفیان و متکلمین هرگز مخالف «عقل» به معنی مطلق آن نبوده اند، بلکه مخالف عقل حیله گر، مکار، سودجو.... بوده اند. عقل محصولات بیشماری دارد.
از من ای باد صبا گوی به دانای فرنگ
عقل تا بال گشود است گرفتار تر است
برق را این به جگر میزند آن رام کند
عشق از «عقل فسون پیشه» جگردار تر است
چشم جز رنگ گل و لاله نبیند ورنه
آنچه در پردهٔ رنگ است پدیدار تر است
عجب آن نیست که اعجاز مسیحا داری
عجب این است که بیمار تو بیمار تر است
دانش اندوخته ئی دل ز کف انداخته ئی
آه زان نقد گرانمایه که در باخته ئی
اقبال لاهوری
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او، بازارها
مولانا
دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود
در هم افتادیم زیرا زور گیراگیر بود
«عقل باتدبیر» آمد در میان جوش ما
در چنان آتش چه جای عقل یا تدبیر بود
مولانا
«حیلت» رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
«اندیشهات» جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
مولانا
علی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی:
به نظر میرسد فاصلهها در مصرع «به شکرانه باکند پایان بپای» درست استفاده نشده است.
بهرام مشهور در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:
تا آنجایی که در کتابها خوانده و یادم هست ، صورت درست رباعی اینگونه است :
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان و کنشت
خیام !که گفت دوزخی خواهد بود ؟
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
مرادزاده در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:
در مورد باست.از سر مستی ...بر خلاف نظر برخی که در مورد معشقوقه دوره ی جوانی حافظ سخن می گویند بحث دقیقا در مورد خود جوانی ست که به معشوقه تشبیه شده است . حافظ می فرماید : می خواستم دوباره جوانی را همچون معشوقی در آغوش بگیرم اما می بینم که بین من و ایام جوانی طلاق ( جدایی) اتفاق افتاده و برگشت ایام غیر ممکن است .
حافظ در این بیت با کلمات رجعت و طلاق ایهام تناسب بر قرار کرده است
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطلع چهارم:
بیت 21. تا به نوای مدیح وصف تو برداشتم رود رباب من است رودهٔ اهل ریا
این بیت را دوجور می شود معنی کرد معنی اول این است که بگوییم از زمانی که به مدح تو آغاز کردم رشته های رباب (ساز) من از روده اهل ریا درست شده است.
ثانیا این گونه می شود معنی کرد رود را به معنی نغمه و موسیقی بگیریم در این صورت معنی بیت اینگونه خواهد بود : از زمانی که من به مدح تو آغاز کردم اهل ریا و حسودان به من حسادت کردند و از حسادت شکمشان درد گرفت و به قار وقور افتاد انگار که شکمشان آهنگ می نوازد. در زبان آذری مثالی برای حسودان هست و آن مثال این است وقتی کسی به کس دیگر حسادت می کند به حسود می گوید از حسادت شکم درد گرفته است چون خاقانی هم در آذربایجان می زیسته لابد این مثال در خاطرش بود.
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:
سلام بر آقا ناصر عزیز
در مورد پیشنهاد آقا یا خانم تضمینی که نوشته بودند باید شمر را با کسره خواند تا وزن شعر در ست باشد و اینجانب نوشته بودم نیازی وجو ندارد که با کسره بخوانیم و قرار گرفتن دو حرف ساکن خود بخود آهنگ کسره ایجاد می کند باز یادآور می شود نیازی به اضافه کردن کسره به رای کلمه شمر نیست. اضافه نمودن کسره خللی در معنی ایجاد می کند و کلمه شمر را از نظر دستوری در حالت مضاف قرار می دهد. همان طور که قبلا نیز نوشتم اگر دوحرف ساکن پشت سر هم قرار گیرد حتی اگر هر دو را ساکن هم بخوانیم برای حرف ساکن دوم آهنگ کسره ایجاد می شود درتقطیع هم هرجا به دو حرف ساکن برخوردیم دومی را متحرک منظور می کنیم.
جهت توضیح مطلب مثال دیگر ی می آورم.
باشد که باز بینیم دیدار آشنارا
در کلمه باز بینیم حرف "ز" را با وجود اینکه ساکن است کسره هم نمی دهیم ولی در موقع تقطیع متحرک منظور می کنیم از نظر آهنگ نیز نقش یک حرف صدادار را ایفا می کند چون بعد از حرف ساکن قرار گرفته است. صدها مثال می شود در این مورد می شود ذکر کرد. بنابراین یک فاعده کلی وجود دارد و آن قاعده این است که هر وقت دو حرف ساکن پشت سرهم قرار گیرد در هنگام تقطیع، اولی را ساکن و دومی را صدا دار منظور می کنیم.
صفا در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - حب الوطن:
در بیت
"صلح اگرخواهی به ساز و برگ لشگر کوش از آنک
بیش ترسد دشمن از تیغی که بیشش جوهر است"
به نظر، واژه درست "نیشش" به جای "بیشش" است. چرا که منظور شاعر از "تیغی که نیشش جوهر" باشد، استعاره از اسلحه قلم است.
کیومرث در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱:
درود
لطف کنید معنی و تلفظ درست اشئلم در بیت 12 را بگوئید.
مکن بر خراباتیان اشئلم
بیندیش از باطن صاف خم
سپاسگژارم
صفی میرزاد در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۰ - بیان این خبر کی کلموا الناس علی قدر عقولهم لا علی قدر عقولکم حتی لا یکذبوا الله و رسوله:
به برداشت من اینگونه درست است:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گذاشت
چون در کنار در نظر گیری وزن و قافیه شعر چیزی به نام آهنگ یا تون وجود دارد که میتواند خیلی مهم باشد.
diaoko در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:
این چند جمله را اگر همه ما درک و اجرا میکردیم
بسیاری از مشکلات مان حل میشد
فعلا اغلب تیشه ایم
مهریار mohsen.۲۹۸@gmail.com در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
:
ساقی سیم ساق من گر همه درد میدهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند
یعنی وقتی ساقی همه ی درد ها را او میدهد کیست که تمام تن دهن نشود تا آن جامی (دردی ) که ساقی میدهد را نخورد ؟
مانند آن شعر سعدی است که میفرماید :
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست .
نکته قابل توجه در بیت حافظ شباهت لمه ی دَرد به دُرد است .
افشین در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
به نظر حقیر مولانا مراحل کشف حقیقت و رسیدن به سطح بالاتر امامجهولی از آگاهی را در این شعر به تصویر می کشد که شباهت زیادی به داستان دقوقی در مثنوی دارد که در آن داستان هم کشتی یی در حال شکسته شدن هست.
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
مولانا زندگی روزمره یی داشته چنانکه خودش با شرمساری می گوید : عطارد وار دفتر باره بودم
زبر دست ادیبان می نشستم
وبعد از آشنایی با شمس در پی کشف حقیقت می رود. منظورش از سودا یعنی همان خیال محال برای کشف حفیقت است.
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
این کشف حقیقت الهی باعث بشه دلش بیقرار و پر رنج بشه و چشمش دایم گریان بشه.
بقول خودش سخن عشق چو بی درد بود بر ندهد ویا جاییکه میگوید : چشم گریانم ز گریه کند بود (قبل از آشنایی با شمس)
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
در خشکی بوده و سیلابی او را به ورطه دریا می کشد. خشکی در اشعار مولانا نشانه دوری از حقیقت الهی است.
نگفتمت منم بحر و تو یک ماهی مرو به خشک که دریای با صفات منم
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
در حالیکه از حقیقتی که فکر می کرده یافته هست حیرت کرده بوده امواجی کشتی خیالش را نابود میکنند و حقیقت رو در چیز دبگری که دریا باشد تصور می کند.
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
اما این بار هم نهنگی دریایی را تصور میکرده حقیقت هست را می بلعد و دریا خشک می شود و همچنان که محو تماشای نهنگ بوده خشکی یا هامون نهنگ را به قعر میکشد.
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگرچون شدکه چون غرق است دربیچون
همه چیزهایی که فکر می کرد حقیقت هستند غرق شده اندِ
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
البته چیزهایی حالا می داند ولیکن تظاهر می کند که نمی داند چون کسی (شمس) او را به بسته نگه داشتن دهان و فاش نکردن اسرار الهی توصیه کرده ودر آن دریا حقیقتی را به او گفته که اگر باز گو کند عامه تصور می کنند که او افیون خورده
نگار در ۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:
چه شعر آهنگین زیبایی. یعنی با اینکه از عشق فرار میکردم، خود یار من رو پیدا کرد و خوش به سعادتم
رضا ۲ در ۶ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴: