امید راهی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:
از شما ایرانی های فرهنگی جدا خواهش میکنم در اشعار عرفا تشبث نکنید و کلمات اصلی را به زعم خود تغیر ندهید. شعر فوق از مرحوم علامه اقبال رح اصلا اینگونه است.
زما بر صوفی و ملا سلامی ... که احکام خدا گفتند ما را
و لیکن تاویل شان در حیرتافکند... خدا و جبرئیل و مصطفی را
علی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
حیلت رها کن = ذهنی که ناتوان از حل مشکلات ما شده؛ خودش عامل اضطراب و نگرانی می شود؛ پس باید آنرا خاموش کرد
دیوانه شو = همان خاموش کردن ذهن ناتوان از حل مشکلات است
و اندر دل آتش درآ = زمانی که ذهن ناتوان از حل مشکل شده، ادامه کارش موجب تنش در تمام سلول های بدن می شود که مانند در آتش بودن است
پروانه شو = باید ذهن را آرام کرد و به آن استراحت داد؛ مثل پروانه که از آتش دور می شود تا از سوختن در امان بماند
نیما در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
جناب مرعشی شهریار را خوانده و از او خواسته تا به دیدارش برود؟ بسی عجیب است
ایا به رسم ادب بهتر نبود که ایشان به دیدار چنین انسان محبوب و منتخب و بزرگی برود ؟
این احضار در خاطر من ناپسند جلوه میکند و البته صحت و سقم این ماجرا به پای خودشان
و خدا داناتر است
محمد در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۷:
میشود ترجمه این شعر را هم بگذارید سپاسگزار میشوم
علی اشکوری در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:
خدمت فرهاد عزیز عرض کنم که:
تجانس مصرع آخر با سه مصرع دیگر در آن است که زندگی انسان این جهان در مقابل کل زندگی او در هر دو سرا به بهاری تشبیه شده است که با لطف و عطا و بخشش الهی پوشیده شده است. بنابراین دل خوش داریم که در سرای آخرت که دیگر جرمی از ما سر نخواهد زد از لطف و رحمت وسیعتر خدای متعال بهره خواهیم برد، انشاءالله.
رضا از کرمان در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۶ - در تفسیر این حدیث مصطفی علیهالسلام کی ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم:
با سلام خدمت نازنین
با توجه به متن ومعنی شعر، حضرت مولانا هرگز مخالف کسب علم نیستند بلکه از چند بیت قبل ایشان میفرمایندآدمی نسبت به حیوان به علت داشتن علم میتواند کارهای خارق العاده انجام دهد ولی باید توجه داشت که هدف بسیاری از انسانها از کسب دانش صرفاً کسب درآمد وتامین شغل بهتر وبقول ایشان بنای آخوری بزرگتر است وبدون عشق راهی به اسمان نمیبرد الان خودت مثالهای آن را در زندگی ببین مثلا دکتری که به سوگند پزشکی وفاداره ونجات همنوع براش ارزش داره واز اون ارضا میشه با طبیبی که فقط دنبال مال اندوزی است یا معلم متعهدی که آموزش واخلاقیات براش اصله،بامعلمی که به شاگردش هیچ نمیآموزه که هیچ ،حتی به انحراف میکشه یا روحانیی که دین فروشی میکنه و.... آیا این گروه چه هدفی را از کسب علم ودانش داشتند بجز بنای آخور. البته منکر عقب ماندگی جهان سوم نمیشوم ولی با موضوع وکلام مولانا ارتباطی ندارد.صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری! (ب 119 د 3)
رضا در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:
شعر به طور کامل نوشته نشده و منظم نیست و چند بیت حذف شده :
رسید مژده که آمد بهر و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
زروی ساقی مهوش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم زدست ببرد
که باکسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چوگل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است
زپیش آهوی این دشت شیر نر برمید
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که گم شد آن که درین ره به رهبری نرسید
مکن زغصه شکایت که درطریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
زمیوه های بهشتی چه ذوق دریابد
هرآن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
خدای را مددی ای دلیل راه حرم
که نیست بادیه عشق را کرانه پدید
گلی نچید زبستان آرزو حافظ
مگر نسیم مروت درین چمن نوزید
شراب نوش کن و جام زر به حافظ بخش
که پادشه بهکرم جرم صوفیان بخشید
بهار می گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
محمد سعید در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۱:
منظور از نفس طناز، دلبران و افسونگران خارجی نیست بلکه منظور نفس خود آدمی یا همان ایگو می باشد. در واقع مولانا به این حقیقت والا پی برده است که ریشه تمامی رنج ها در نفس انسان نهفته است نفسی که حائلی است در برابر تابش نور آرامش بخش الهی و اتصال عاشق و معشوق.
محسن ، ۲ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
بابک گرامی
پرده بردار که بیگانه ی خود این روی نبیند
اشتباه است ، شعر نا موزون میشود و از معنا ی واقعی دور.
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
سعدی آشکارا و به عمد ”خود“ را آورده تا برساند که : وسعت نظر بیگانه کم است ، به خودی خود ، از شناخت و پی بردن به بزرگی تو عاجزست. چون میدان دید محدودی دارد .
پایدار باشی
عباس رستاقی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:
این اثر خواجو اعجاز ادبی است و کمال شعر در زبان فارسی. اما از نظر عقیدتی خیر. ....برهوت گمراهی
کریم در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
آهسته برکنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
استاد رضا ساقی شرح خوبی بر این بیت مرقوم فرموده اند.بنده هم نظری در مورد این بیت داشتم که خواستم بیان کنم
به نظر من منظور حافظ از حرکت از کنار دایره به طرف میان آن مثل حرکت گرداب و گردباد یا حرکت کهکشانی هست که در آن اجزای بیرونی به طرف مرکز دایره کشیده میشود.با عرض پوزش از اساتید.
سماوی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۱۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
چه افتاد این سرِ ما را، که خاکِ در نمیارزد؟
ترکیببند عجیبیست
وصف حال دل ریش جفادیدهگانی که از وفاداری برخورداری ندیدهاند و زبان الکنی دارند..
خدا کند که روزگار به آسانی نگذرد از نامهربانان..
شب در بستری سوزنآجین از یادها میخوابم:’(
بابک چندم در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
@ محمد و محسن 2،
دو دوست گرامی،
اینگونه خوانش را امتحان کنید:
"پرده بردار که بیگانهء خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینهء کوچک ننمایی"...
پرده (حجاب) را بردار یا بیانداز که آنکه از خود بیگانه است (یا خود را نمی شناسد) نمی تواند روی تو را ببیند...
تو بزرگی و در آیینهء کوچک دیده نمی شوی (اشاره به آیینه وهمِ اشخاصی که خود را نمی شناسند)...
در مکاتب عرفانی، چه ایرانی و چه غیر، شناخت خدا قبل از شناخت کامل خود ممکن نیست...
در مورد "دو هوایی" هم که دیگران پرسش داشتند، آقای کیخا در آخرین جمله اش توضیح کامل داده بود: که یعنی دل به دو نفر دادن...
در موردبیت:
"شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی"
شمع درون خانه و روشنایی آن توجه همسایه را جلب می کند، می گوید که شمع را باید خاموش کرد که خانه تاریک باشد مبادا که توجه همسایه را جلب کند که باز هم مبادا تو را از دست من بربایند...
حامد در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
کل لذت عشق به نرسیدن عاشق به معشوقه
اگر قرار بود بهم برسن نه لیلی بود نه مجنونی
نه شیرینی بودو نه فرهادی
نه لاله ای بودو نه شهریاری و نه این غزل زیبا
محسن ، ۲ در ۶ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:
ما به یک صفحه ز صد نسخه فراغت داریم
مجتبی عظیمی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:
الله سنه رحمت السین اوزوه و خان ننوه آی استاد
دوغرودان روحیم صفا تاپر بو گوزل سس و شعرینن
همیشه آغلارام بو شعره
امین جمالی در ۶ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱:
بیت اول دو تا اشتباه چاپی داره که درستش اینه:
ما در این دیر فتادیم هم از روز الست
رند و دیوانه و قلاش و خراباتی و مست
نیما در ۶ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
اصلاح میکنم
موافقم*
تک بیت در ۶ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:
فراغت داپم
فقط کافیه از اون سه نقطه یکی رو برداری تا فارسی بشه
کما اینکه دقتر در مصراع بعد هم همینطوره
nahal n در ۶ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶: