گنجور

حاشیه‌ها

رهگذر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

سلام .. بیت بدان بی بها ناسزاوار پوست ... پدید آمد آوای دشمن ز دوست یعنی چه ؟؟ ممنونم

دیگر مپرس از من نشان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸:

صحیح:
سمند فخر دین فاخر ز فخرت مفتخر بادا
کمند قهر هر قاهر ز قهرت مقتهر بادا

سینا الماسیه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی:

سلام و درود بی کران
سه مصرع از این سروده اینگونه نیز آمده:
لشکر چین در بهار خیمه به هامون زدست
لاله سوی جویبار خرگه بیرون زدست
خیمه ی آن سبزگون خرگه این آتشین
پایدار و کامروا باشید.

فرشید برزگر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

سلام بر ادیبان ارجمند
وزن این غزل عطار، در مصاریع اول و دوم با مصاریع زوج، یکسان نیست و وزن نوشته شده هم کلا اشتباه است.
برای رفع این اشکال و تناقض، واژه‌ی "است" باید از پایان تمام مصاریع زوج و مصرع اول حذف شود تا وزن پیشنهادی جناب نادر عزیز، با وزن غزل منطبق شود.
عشق تو ز اختیار بیرون
وصل تو ز انتظار بیرون
مفعول مفاعلن فعولن

محمد در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

شورشی فرمودند به دلیل این که شهوت جنسی با مردان برانگیخته می شده. ایشان ضدزن بودند و به همین دلیل این شعر را سرودند. و احتمالا از کشف خود مفتخر هم هستند.
من پیشنهاد می کنم شما کلمه پستان را در آثار سعدی در گنجور بجویید تا ببینید ایشان دگرجنس گرا بودند.

عبدالله عاقلی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۸:

ای بار خدا به حق هستی
شش چیز مرا مدد فرستی
ایمان و امان و تن درستی
فتح و فرج و فراخ دستی

کیخسرو گره در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۸:

در بیت 25 مصراع دوم باید اصلاح شود
چنین داد پاسخ که من بهمنم
ز پشت جهاندار رویین تنم
بجای کلمه ی نبیره باید ز پشت آورده شود چون معمولا فرزند از پشت یا کمربوجود می آید

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۱:

از غزل‌های کلیدی درک حال جلال دین و شناخت او از انسان، به چشمه رسیدن هم همان صاف شدن است و همه جا صاف شدن با شکر خایی که کنایه از سخن شیرین است همراه می‌‌آید، انسان صاف می‌‌تواند شمس را هم ببیند و هر انسان دیگر را نیز می‌‌بیند چون اصل همه یکی‌ است و تفاوت‌ها بیرونی ا‌ند و اصل نیستند و مانند عکس‌های ما ا‌ند نه اصل ما، این را در داستان رومی‌ها و چینی‌‌ها هم نیز بازگو می‌‌کند، زیبائی بیرونی محدود و ثابت است ولی انسان در صافی خود و در زلالی و پاکی خود است که به جان و زیبائی و شیرینی‌ خود همواره می‌‌افزاید

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۹:

جان‌های صاف همه یکی‌ هستند، آن که به صافی خود می‌‌رسد می‌‌داند که هر کس دیگری هم اگر صاف شود به همین جا می‌‌رسد که او رسیده است، و انسان‌های صاف در کنار هم به آسایش می‌‌رسند و جای دیگرنمی توانند باشند، مقصد همه یکی‌ است، تفاوت‌ها به دنیای بیرون مربوط است، درون انسان‌ها شبیه هم است، این راز در غزل‌های دیگر نیز اشکارا بیان می‌‌شود از جمله در
به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی
چرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از مایی
در داستان رومی‌ها و چینی‌‌ها نیز به همین صاف شدن انسان اشاره دارد، که انسانی‌ که صاف می‌‌شود همه نقش‌ها را می‌‌شناسد و در خود جای می‌‌دهد، اینجا رسوا شدن نیز همین صاف شدن و رسیدن به خود است و خود را یافتن، به خود رسیدن به مصر رسیدن است که یوسف هم همانجا است و شکر هم همان جا است که کنایه از سخن شیرین است

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:

جلال دین این غزل را اصلاح و بازنویسی کرده و از وزن شش تائی به هشت تائی در آورده و بیت‌های اضافی را حذف کرده است که در شماره 2204 آمده است
عاشقی برمن پریشانت کنم نیکو شنو

.. در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۸:

نظری جمله و
بر نقل و خبر می‌خندی..

.. در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

درود جناب دکتر محجوبیان عزیز
اشاره فرمودید به حضور:
آن که توکل می‌کند نیز، هم اوست..

ناصر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

سلام و وقت بخیر
اگر
تنزو (طنزو) نام حشره خردی است که جوشانده آنرا در گذشته برای آرام کردن تب و سرفه به بیماران می خورانده اند.
پس چرا جناب شیخ می‌گه
تب را کسی علاج، به طنزو نمی‌کند
؟

دکتر علیرضا محجوبیان لنگرودی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

به نام حضرت دوست
«تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار» در زبان و ادب پارسی مفهوم توکل به زبانهای متفاوت و بیانهای متناقض ابراز شده است اما «همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است» . حافظ این معنا را تمام قد به منصّه ظهور آورده است گویی در الیاف و تاروپود این مصراع توکل نه ظهورکه حضور دارد. ادعای توکل در کلام ما آدم ها زیاد دیده می شود ولی براستی کداممان متوکلیم و چه میزان؟ تا کجا برای توکل هزینه می کنیم؟ این سوال و پرسشهایی از این دست پاسخ عملی می طلبند ..

صفدر شاکر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

خواهد رست گزاره برای این سبزه است و همه قید تاکید است نه فاعل لذا کسانی که بر شاعر خرده گرفته اند که باید می گفت خواهند رست به خطا رفته اند

شاهین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:

همنشین = همنشینی

آرش در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:

جناب غیاثی لطفا نظر نامربوط ننویسید. این شعر چه ربطی به سیدالشهدا دارد.

میثم در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

با سپاس ازهمه دوستان به ویژه اقای رضا گرامی به خاطر شرح و تفسیری که ارائه نمودند.

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
گهگاه پیش آمده با کسی کشمکش و بحث داشته ایم و با حرکت دست و گفتن برو پی کارت یا گمشو و .... واکنش نشان داده ایم.در این گونه زمانها آستین پیرهن به حرکت درمی آید که میشود آستین افشاندن و همانگونه که پیداست نشان راندن و مخالفت و نه گفتن است و بسته به شدت آن خشم.و....
اگر تو شکرخنده شیرین لب نه نگویی هر مگسی خیال طوطی شدن و خوشمزگی به سرش میزند.

سعید زنگنه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

سلام
با عرض اجازه از اساتید محترم که نظر دادن و حتی محسن نامجو خواننده محترم و محبوبم البته و اساتید محترم دیگه که این شعر رو خواندند بنده نظرم اینه
(( در عرفان و خداشناسی بحثی هست بنام سرر(به معنی راز) ، که شاعر میگه (سر چه داری کز سرر خبر نداری) همانگونه که در آخر غزل، خواجوی کرمانی میگه ( گفتم حدیث مستان سری بود خدایی) ، که اینجا دیگه مشخصه منظور سرر هستش یعنی راز...))
بحث راز ، بحثی است که خداجویان در مرتبه ای از خداجویی به آن میرسند و در واقع این خدا است که سرر را به تو میگوید و تو میفهمی این سرری است که تو نمیتوانی به کس دیگه بگی و اونو پیش کسی بازگو کنی ، حالا به هر دلیلی...
در پناه حق یا حق..

۱
۲۴۶۴
۲۴۶۵
۲۴۶۶
۲۴۶۷
۲۴۶۸
۵۴۹۶