گنجور

حاشیه‌ها

سرِ زمین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:

اصلاح بیت چهارم مصرع دوم:
ازمرگ نیست آن همه تشویش و باک ما

کیخسرو گره در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳:

همان تاج و تخت از تو زیبا شده است
یعنی اینکه تاج و تخت شما را زیبا نکرده است بلکه وجود شما باعث زیبایی تاج و تخت گردیده است

مهدی ربیعی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

درباب آنچه جناب سرخی آورده اند که این شعر مناسبت تاریخی خاص داشته، ضمن تشکر از ایشان بابت تتبع و درج این مهم، اما حفظ این معنی، منافاتی با تفسیر عام عارفانه غزل ندارد...گو اینکه حضرت خواجه اگر میخواست میتوانست طوری شعر بگوید که به جز معنای ظاهر و وابسته به زمان و رویداد مشخص، معنای دیگری بر شعر حمل نشود....نخواسته و تعمدا طوری سرایس فرموده که در هر عصری تناسب داشته باشد و بتوان غزل را در وصف هر ظفرمند حق طلبی و هر شاه شجاعی در هر زمانه خواند....اما جناب سرخی مفهوم عارفانه را از مبارزات اجتماعی و سیاسی جدا می بینند و حضرت مولوی و پدر را به فرار از دست مغولان به بهانه عرفان توصیف کردند که به نظر حقیر روا نیست و بلکه جناب مولوی گرچه در اشعار آسمانی خود متناسب با بلندای پروازش دم از اسامی متعین و زمانمند و محدود به برهه خاصی از تاریخ نزده اما آنچه در اشعار خود از فلسفه فکری و مشرب عرفانی اش به دنیا معرفی کرده، رسواکننده هر جبار طاغوت مستکیر مستبد و برهم زننده عیش هز خود پرست دیوسرشت است و شاید بتوان ادعا کرد برنده تر از شمشیر بیان خواجه حافظ کسی در طول تاریخ ردای زهد و ریا را بهتر ندریده و بهتر از حضرت مولانا کسی عمقی و کاری لطمه به ریشه ی جور و ظلم و استبداد نزده است. به هر کیفیت از مدیریت سایت ارزشمند گنجور و جناب سرخی و دیگر دوستان نظردهنده که خواندن آراء ایشان موجب شاگردی و کسب معرفت است صمیمانه سپاسگزارم.

سرایی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - پیام ایران:

نظر علی درست است. این مصرع چنین باید باشد
عظام بالیه کی رتبت عظام دهد.
یعنی استخوان کهنه هیچگاه انسان را به مرتبه عظمت نمی رساند.
عظام اول به کسر است و عظام دوم به ضم.

bohlol bohloli در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱:

به نام خدا
با سلام خدمت دوستان
درست این بیت به صورت زیر باید باشد:
ما به بغداد جهان جام انا الحق می زدیم
پیش از این کاین دار و گیر و نکتة منصور بود
بدین معنی که پیش از این که این هنگامة منصور و داستان آن در این جهان به وجود آید و بر سر زبان ها بیفتند،ما به بغداد جهان (= جهان ازلی) از شراب لایزالی وحدت با جق نوشیده ایم و قبلاَ اناالحق گفته ایم.
البته لاف اناالحق هم درست می نماید، چون به نوعی به شطحیات و لاف صوفیان نیز می تواند اشاره کند. اما به دلیل اینکه مولوی عقیده دارد که در جهان ازل جان ها همه با حق یکی بودند و هیچ امتیازی میان آنان نبود، جام انالحق بهتر می نماید. ضمن اینکه جام اناالحق در آثار مولوی سابقه دارد.
توضیج جام انا الحق زدن با توجه به آرای عرفانی مولوی و هم مشربانش بسیار است و در این مقال چندان نمی توان توضیج داد و فقط به اختصار اشارتی شد.
با تقدیم احترام

سرِ زمین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۸:

عذر میخوام :افتاب از چه طرف سر زده امروز که سر...

سرِ زمین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۸:

سلام
بیت دوم اصلاح شود
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که من...

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

که دشمن اگر چه بود خوار و خرد
نبایدت او را به پی بر سپرد
پی به معنی رد و نشان،اثر
پی بر;رد زن(برای شکار جانور یا انسان)
یعنی با اینکه دشمن کوچک و ناچیز مینماید ولی نباید برای تمام کردن کار او به رد زن و چند همراه او بسنده کرد و در دو بیت بعد:
زیرا از بد روزگار میترسم و برای شکار او باید لشکری از آدمی،دیو و پری گسیل کنم.

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

یعنی وقتی کاوه آن پوست نپرداخته ارزان را بر نیزه زد دوست و دشمن دانسته شد.
به زبان امروزی دوستان هورا کشیدند.

عباس در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:

دست آقا رضا درد نکنه که هر غزلی از حافظ رو میخونم یک حاشیه پر بار زیرش نوشته . واقعا ممنونم

Fatêh.A در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۰:

من شیشه‌ریزه‌ام، حذر از پای‌مالی‌ام، به‌لطف بویرایید

رهگذر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

سلام .. بیت بدان بی بها ناسزاوار پوست ... پدید آمد آوای دشمن ز دوست یعنی چه ؟؟ ممنونم

دیگر مپرس از من نشان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸:

صحیح:
سمند فخر دین فاخر ز فخرت مفتخر بادا
کمند قهر هر قاهر ز قهرت مقتهر بادا

سینا الماسیه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در وصف صبوحی:

سلام و درود بی کران
سه مصرع از این سروده اینگونه نیز آمده:
لشکر چین در بهار خیمه به هامون زدست
لاله سوی جویبار خرگه بیرون زدست
خیمه ی آن سبزگون خرگه این آتشین
پایدار و کامروا باشید.

فرشید برزگر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

سلام بر ادیبان ارجمند
وزن این غزل عطار، در مصاریع اول و دوم با مصاریع زوج، یکسان نیست و وزن نوشته شده هم کلا اشتباه است.
برای رفع این اشکال و تناقض، واژه‌ی "است" باید از پایان تمام مصاریع زوج و مصرع اول حذف شود تا وزن پیشنهادی جناب نادر عزیز، با وزن غزل منطبق شود.
عشق تو ز اختیار بیرون
وصل تو ز انتظار بیرون
مفعول مفاعلن فعولن

محمد در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

شورشی فرمودند به دلیل این که شهوت جنسی با مردان برانگیخته می شده. ایشان ضدزن بودند و به همین دلیل این شعر را سرودند. و احتمالا از کشف خود مفتخر هم هستند.
من پیشنهاد می کنم شما کلمه پستان را در آثار سعدی در گنجور بجویید تا ببینید ایشان دگرجنس گرا بودند.

عبدالله عاقلی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۸:

ای بار خدا به حق هستی
شش چیز مرا مدد فرستی
ایمان و امان و تن درستی
فتح و فرج و فراخ دستی

کیخسرو گره در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۸:

در بیت 25 مصراع دوم باید اصلاح شود
چنین داد پاسخ که من بهمنم
ز پشت جهاندار رویین تنم
بجای کلمه ی نبیره باید ز پشت آورده شود چون معمولا فرزند از پشت یا کمربوجود می آید

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۱:

از غزل‌های کلیدی درک حال جلال دین و شناخت او از انسان، به چشمه رسیدن هم همان صاف شدن است و همه جا صاف شدن با شکر خایی که کنایه از سخن شیرین است همراه می‌‌آید، انسان صاف می‌‌تواند شمس را هم ببیند و هر انسان دیگر را نیز می‌‌بیند چون اصل همه یکی‌ است و تفاوت‌ها بیرونی ا‌ند و اصل نیستند و مانند عکس‌های ما ا‌ند نه اصل ما، این را در داستان رومی‌ها و چینی‌‌ها هم نیز بازگو می‌‌کند، زیبائی بیرونی محدود و ثابت است ولی انسان در صافی خود و در زلالی و پاکی خود است که به جان و زیبائی و شیرینی‌ خود همواره می‌‌افزاید

همایون در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۹:

جان‌های صاف همه یکی‌ هستند، آن که به صافی خود می‌‌رسد می‌‌داند که هر کس دیگری هم اگر صاف شود به همین جا می‌‌رسد که او رسیده است، و انسان‌های صاف در کنار هم به آسایش می‌‌رسند و جای دیگرنمی توانند باشند، مقصد همه یکی‌ است، تفاوت‌ها به دنیای بیرون مربوط است، درون انسان‌ها شبیه هم است، این راز در غزل‌های دیگر نیز اشکارا بیان می‌‌شود از جمله در
به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی
چرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از مایی
در داستان رومی‌ها و چینی‌‌ها نیز به همین صاف شدن انسان اشاره دارد، که انسانی‌ که صاف می‌‌شود همه نقش‌ها را می‌‌شناسد و در خود جای می‌‌دهد، اینجا رسوا شدن نیز همین صاف شدن و رسیدن به خود است و خود را یافتن، به خود رسیدن به مصر رسیدن است که یوسف هم همانجا است و شکر هم همان جا است که کنایه از سخن شیرین است

۱
۲۴۶۲
۲۴۶۳
۲۴۶۴
۲۴۶۵
۲۴۶۶
۵۴۹۵