گنجور

 
منوچهری

آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان

صبح نخستین نمود روی به نظارگان

که به کتف برفکند چادر بازارگان

روی به مشرق نهاد خسرو سیارگان

باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان

قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین

می‌زدگانیم ما، در دل ما غم بود

چارهٔ ما بامداد رطل دمادم بود

راحت گزدم زده، کشتهٔ گزدم بود

می زده را هم به می دارو و مرهم بود

هر که صبوحی کند با دل خرم بود

با دو لب مشکبوی، با دو رخ حور عین

ای پسر میگسار، نوش لب و نوش گوی

فتنه به چشم و به خشم فتنه به روی و به موی

ما سه‌یکی خوار نیک، تازه رخ و صلحجوی

تو سه‌یکی خوار بد، جنگ کن و ترشروی

پیش من آور نبید در قدح مشکبوی

تازه چو آب گلاب، پاک چو ماء معین

در همه وقتی صبوح خوش بودی ابتدی

بهتر و خوشتر بود وقت گل بسدی

خاسته از مرغزار غلغل تیم و عدی

در شده آب کبود در زره داودی

آمده در نعت باغ عنصری و عسجدی

و آمده اندر شراب آن صنم نازنین

بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب

نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب

میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب

باشد بوی بخور، بوی بخار کباب

آخته چنگ و چلب، ساخته چنگ و رباب

دیده به شکر لبان، گوش به شکر توین

خوشا وقت صبوح، خوشا می خوردنا

روی نشسته هنوز، دست به می بردنا

مطرب سرمست را با رهش آوردنا

وز کدوی بربطی باده فرو کردنا

گردان در پیش روی بابزن و گردنا

ساغرت اندر یسار، شاهدت اندر یمین

کرده گلو پر ز باد قمری سنجابپوش

کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش

بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش

در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش

سوسن کافور بوی، گلبن گوهر فروش

وز مه اردیبهشت کرده بهشت برین

شاخ سمن بر گلو بسته بود مخنقه

شاخ گل اندر میان بسته بود منطقه

ابر سیه را شمال کرده بود بدرقه

بدرقهٔ رایگان بی طمع و مخرقه

باد سحرگاهیان کرده بود تفرقه

خرمن در و عقیق بر همه روی زمین

چوک ز شاخ درخت خویشتن آویخته

زاغ سیه پر و بال غالیه آمیخته

ابر بهاری ز دور اسب برانگیخته

وز سم اسبش به راه لؤلؤ تر ریخته

در دهن لاله باد، ریخته و بیخته

بیخته مشک سیاه، ریخته در ثمین

سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار

چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار

مرغ نهاد آشیان‌بر سر شاخ چنار

چون سپر خیزران بر سر مرد سوار

گشت نگارین تذرو پنهان در کشتزار

همچو عروسی غریق در بن دریای چین

وقت سحرگه کلنگ تعبیه‌ای ساخته‌ست

وز لب دریای هند تا خزران تاخته‌ست

میغ سیه بر قفاش تیغ برون آخته‌ست

طبل فرو کوفته‌ست، خشت بینداخته‌ست

ماه نو منخسف در گلوی فاخته‌ست

طوطیکان با نوا، قمریکان با انین

گویی بط سپید جامه به صابون زده‌ست

کبک دری ساقها در قدح خون زده‌ست

بر گل‌تر عندلیب گنج فریدون زده‌ست

لشکر چین در بهار بر که و هامون زده‌ست

لاله سوی جویبار لشکر بیرون زده‌ست

خیمهٔ او سبزگون، خرگه او آتشین

از دم طاووس نر ماهی سربر زده‌ست

دستگکی موردتر، گویی برپر زده‌ست

شانگکی ز آبنوس هدهد بر سرزده‌ست

بر دو بناگوش کبک غالیهٔ تر زده‌ست

قمریک طوقدار گویی سر در زده‌ست

در شبه گون خاتمی، حلقهٔ او بی‌نگین

باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمده‌ست

کم سخن عندلیب دوش به گوش آمده‌ست

از شغب خردما لاله به هوش آمده‌ست

زیر به بانگ آمده‌ست بم به خروش آمده‌ست

نسترن مشکبوی مشکفروش آمده‌ست

سیمش در گردنست، مشکش در آستین

چون تو بگیری شراب مرغ سماعت کند

لاله سلامت کند، ژاله وداعت کند

از سمن و مشک و بید، باغ شراعت کند

وز گل سرخ و سپید شاخ صواعت کند

شاخ گل مشکبوی زیر ذراعت کند

عنبرهای لطیف، گوهرهای گزین

باد عبیر افکند در قدح و جام تو

ابر گهر گسترد در قدم و گام تو

یار سمنبر دهد بوسه بر اندام تو

مرغ روایت کند شعری بر نام تو

خوبان نعره زنند بر دهن و کام تو

در لبشان سلسبیل در کفشان یاسمین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان

قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین

هر که صبوحی کند با دل خرم بود

با دو لب مشکبوی، با دو رخ حور عین

پیش من آور نبید در قدح مشکبوی

[...]

خاقانی

عالم جان خاص توست نوبه فرو کوب هین

گوهر دل خاک توست رد مکن ای نازنین

منتظران تواند مانده ترنجی به کف

رخش برون تاز هان، پرده برانداز، هین

کیست ز مردان که نیست تیغ تو را هم نیام؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سعدالدین وراوینی

مرد که فردوس دید، کی نگرد خاکدان

و آنک بدریا رسید ، کی طلبد پارگین

مهره نگر، گو مباش افعیِ مردم‌گزای

نافه طلب، گومباش آهویِ صحرانشین

حکیم نزاری

دوش مرا گفت عقل از سر رای زرین

کای پسر احباب را بر دو جهان بر گزین

جز دم ایشان مزن جز درِ ایشان مرو

جز دل ایشان مجوی جز رخِ ایشان مبین

بس ز وجود و عدم تا به کی از کیف و کم

[...]

کمال خجندی

ای مه رخسار تو مطلع صبح یقین

غاشیه کبریات شهپر روح الامین

آینه دار رخت عارض ماه تمام

تکیه گه منبرت پایه چرخ برین

سایه قد تو دید در چمن دلبری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه