رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالیام
مستی نماست آینهٔ جام خالیام
یک روی و یک دلم به بد و نیک روزگار
آیینه کرد جوهر بی انفعالیام
هر برگ گل به عرض من آیینه است و من
چون بو هنوز در چمن بی مثالیام
عمریست در ادبکدهٔ بوریای فقر
آسودهتر ز نکهت گلهای قالیام
در پرده کوس سلطنت فقر میزند
حیرت صداست چینی ناز سفالیام
بخت سیاه کو که ز ضعفم نشان دهد
بر شب نوشتهاند برات هلالیام
شد خاک از انتظار تو چشم تر و هنوز
قد میکشد غبار نگه از حوالیام
هر جزوم از شکسته دلی موج میزند
من شیشه ریزهام حذر از پایمالیام
در هر سری به نشئهٔ دیگر دویده است
چون موج باده ریشهٔ بیاعتدالیام
موج از گهر ندامت دوری نمیکند
اندیشهٔ فراق ندارم وصالیام
بیدل به ناتوانی خود ناز میکنم
پرواز آشیانی افسرده بالیام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.