هادی رنجبران در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴:
سلام
مصرع دوم بیت دوم درست است.
وقت خواندن باید حرف (ز) در کلمه (جز) را با کسره خواند.
کلمه عاشقان هم در مصراع دوم درست، بیانگر تاکید است بر احوال عاشقان.
رامین در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۵:
با سلام و احترام
بنده در جایی این شعر رو به صورت دیگه ای شنیدم البته منبع خاصی نداشت که به صورت زیر هست:
ای مفتی شهر ما ز تو بیدارتریم
در عالم مستی ز تو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده، کدام خونخوارتریم
حامد مدنی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
سلام و احترام
خواهی بیا بخشای خواهی بروجفاکن
درنظر داشته باشید که شاعر درمصرع فوق اوج بخشش و اوج جفا را اشاره میکند !
امدن و بخشیدن در مقایسه با دور بودن و بخشیدن بسیار با ارزشتر است در واقع بخشش زمانی سخت است که بخشنده در کنار بخشوده باشد و ببخشد وگرنه بخشیدن از راه دور و از سر دوری و ندیدن بسیار راحت تَر است
همینطور در مورد جفا میتوان گفت جفاکاری از راه دور درد بیشتری را وارد میکند و کلا جنس جفاهایی که از دور برآدمی وارد میشود بسیار دردناکتر هستند مانند حسد غیبت یا ...
متدین در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل:
بیت سوم فکر کنم خر گم کرده باشه نه کم کرده
متدین در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل:
بین آخر بجای آبی فکر کنم آیی باشه ... برون آبی یا برون آیی؟
محمد صالحی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
خیلی عظمت داره این شعر خیییلی
رضا در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۰ - آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنک در عالم علم گورکنی و گور بود:
در مصرع دوم بیت «به» اشتباه و «بد» درست است
گر همی دانی ره نیکو پرست
ور ندانی چون بدانی کین« به » دست
علی حاجی بلند در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۴:
برج بره همان برج حمل است که مطابق فروردین است
علی حاجی بلند در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۴:
جندره :دو جوب که با آنها لباس ها را مالیده می کردند.
خنبره : خم و خنب کوچک را گویند.
علی حاجی بلند در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۴:
گویا جنانجه دهخدا کوید :غنجره . [ غ َ ج َ رَ / رِ ] (اِ) سرخی و غازه باشد که زنان بر روی مالند. (برهان قاطع). غنجر. غنجار. غنجاره . رجوع به همین کلمه ها شود :
پیش تو افتاده ماه بر ره سودای عشق
ریخته گلگونه اش یاوه شده غنجره .
مولوی (از فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ).
متاسینا در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۶:
جبهه بی گره آیینه خلق حسن است
جبهه بی گره ... یعنی چه؟؟
محمد در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:
عرض سلام و ارادت به عزیزان
بنده فک میکنم این رباعی برگرفته از ماجرای عارف بزرگ جنید بغدادیست که به نزد امام هادی فراخوانده شد و در راه عبور از یک کوچه باریک مستی دید
دامن خود جمع کرد و پیش خود گفت نزد فلان کس میروم لباسم مطهر بماند .
مرد مست گفت شیخ من همینم و چیزی از خلق پنهان نمیکنم توچونی؟
و آن شد که مییابد میشد. جنید بر خود براشفت و شد جنیدی که میباید میپاید!
غالب در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
بر عندلیب عاشق گر بشکنی قفس را
از ذوق اندرونش پروای در نباشد
لطفا جواب دهید.
منظور سعدی از عندلیب در شعر چیست؟
غالب در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
سلام.
منظور از عندلیب در شعر بیدل چیست؟
.. در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم:
درود علیرضای گرامی
به گمانم اگر زندهیاد شهریار صرفا اشعار ترکی میسرود، جایگاه هنری بالاتری میداشت..
اشعار ترکی او بسیار زیبا و دلنشین است
اکبر خدابخش جلفائی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶:
با سلام و سپاس، بنده در جای دیگری مصرع اول این شعر را به صورت «ای خوش اندر گنج دل در معانی داشتن» خوانده ام که با توجه به معمول بودن تشدید «را» در واژه «در» (به معنی مروارید) و نامانوس بودن «را» در واژه «زر» مانوس تر به نظر می رسد.
میثم رییسیان در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۰) حکایت بایزید و زنّار بستن او:
سلام.وقت بخیر
در مورد بیت زیر احساس کردم نیازه هفتاد ساله گبر یه توضیحی داده بشه، به امید مفید بودن
که چون این دم بریدم بند زنار
چو آن هفتاد ساله گبرم انگار
شیخ عطار، شیخ احمد حرب را بسیار ستوده و گفته است در تقوا به حدی بوده است که مادرش مرغی بریان کرده بود به او گفت بخور که این را خود پرورده ام و هیچ شبهه ای نیست. احمد گفت: من دیدم این مرغ به بام خانه همسایه رفت و دانه ای چند از گندم آن خورد.
احمد را همسایه گبری (آتش پرست) بود بهرام نام شریکی داشت به تجارت رفته در راه دزدان سرمایه او را بردند چون این خبر به شیخ رسید مریدان را گفت: برخیزید به احوال پرسی آن گبر رویم گرچه گبر است لکن همسایه است.
چون به در سرای او رسیدند ، آتش گبری می سوخت پیش دویده آستین شیخ را بوسید شیخ گفت: ما غمخوارگی آمده ایم چون شنیده ایم که مال شما را دزد برده است.
گبر گفت: آری چنان است اما سه شکر واجب است که خدای را بکنم، یکی آنکه از من برده اند نه از مال دیگری، دوم اینکه نیمه برده اند ، سوم آنکه دین من با منست دنیا خود آید و رود.
احمد را این سخن خوش آمد گفت: این را بنویسید که از این سه سخن بوی مسلمانی می آید پس شیخ روی به بهرام گبر کرده گفت: این آتش را چرا می پرستی؟گفت: تا مرا نسوزاند و دیگر اینکه امروز چندان هیزم به خورد او دادم که فردا بی وفائی نکند و مرا به خدا رساند.
شیخ گفت: عجب اشتباهی مرتکب شده ای آتش هم ضعیف است و هم جاهل که طفلی مشتی آب بر او ریزد خاموش گردد و دیگر آنکه جاهل است چون اگر مشک و نجاست بر وی اندازی بسوزاند و فرق نمی دهد که یکی بهتر و دیگر بد است و دیگر اینکه تو هفتاد سال است او را می پرستی و من نمی پرستم و اگر هر دو دستمان را در آن قرار بدهیم دست هر دو را می سوزاند و فرقی بین من و تو ننهد.
گبر را این سخن در دل افتاد گفت: چهار مسئله پرسم اگر پاسخ دهی ایمان آورم.بگوی حق تعالی چرا خلق را آفرید چرا روزی داد چرا می رانید چرا دوباره زنده نماید.
شیخ گفت: بیافرید تا او را بندگی کند رزق داد تا او را به رزاقی بشناسد و بمیراند تا او را به قهاری بشناسند و زنده گرداند تا او را به قادری و عالمی بشناسند.
گبر چون این بشنید گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله، چون وی مسلمان گشت شیخ نعره ای زد و بیهوش افتاد پس از ساعتی بهوش آمد علت این امر را پرسیدند گفت: وقتی این گبر زبان به شهادت گشاد در سرم ندا کردند که ای احمد بهرام گبر هفتاد سال در گبری بود آخر ایمان آورد تو هفتاد سال در مسلمانی گذاشته ای تا عاقبت چه خواهی آورد.
نقل است که احمد در عمر خود شبی نخوابیده است به او گفتند: آخر لحظه ای بیاسای، گفت: کسی را که بهشت از بالا می آرایند و دوزخ در زیر او می تابند و او نداند که از اهل کدام است در این جایگاه چگونه او را خواب آید.
سید مهدی موسوی فاخر در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰:
بیت دوم مصرع دوم حساب نوشته شده که صحیح آن حجاب است. در صورت امکان اصلاح شود
سید مهدی موسوی فاخر در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰:
بیت دوم مصرح دوم حجاب درست است که اشتباه حساب نشود شده است.
محسن ز در ۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳: