میثم رییسیان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱۱) حکایت آهو که مشک از وی حاصل میشود:
سلام.وقت بخیر
تو نسخه کتابی که بنده دارم از الهی نامه، بیت هفتم را این گونه نوشته که به نظر صحیح تر می آید.
که داند آن چنان دم در جهانی/که خون زاو مشک گردد در زمانی
همچنین به نظر من بیت هشتم نتیجه گیری فوق العاده ای از این حکایت میباشد. وقتی اینچنین دم خداوندی میتواند خون را به مشک تبدیل کند، حتماٌ امکان دارد نور حق یا همان روح نیز در انسان خلق شده از گِل و خاک دمیده شود و او را با هدایت صحیح به عرش برساند.
Nemol در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - داستان تبه روزی و گرفتاری:
سلام و درود
توی یکی دوتا از بیت های آخر، به نظرم وزن مشکل داره، احتمالا اشتباه تایپی باشه(باز هم به نظرم!، شایدم بنده دارم اشتبا میکنم)، چون برای شعری چنین خفن، چنین ایرادی بعید است
نستوه در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - و قال ایضاً بمدحه:
در مصرعِ «که تخت رتبت بر اوج لامکان آورد» رتبت، زتبت تایپ شده است.
مهناز در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶:
ای شده مشغول به کارجهان
صفا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
در بیت هشتم، "غلام قامت آن لعبت قباپوشم/ که در محبت رویش هزار جامه قباست"
"در محبت روی کسی"، "هزار جامه قبا" نمیشود
از محبت روی کسی، جامه قبا ممکن است شدن!!
بنابراین به نظر میرسد که اشتباهی نسخه شما وجود دارد:
"غلام قامت آن لعبت قبا پوشم/ که از محبت رویش هزار جامه قبا ست"
عارف در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۹:
با تشکر از گنجور عزیز
به نظرم بهتر است که " تر" های آخر ابیات جدا نوشته شوند و " است" ها کامل. برای مثال "عشق جان است" نه "جانست"
رضا حمیدی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴:
با خواندن کامنت های فقط همین دوبیتی، دلیل دوام حکومت بر ما آشکار است. مثلا این سایت محل مطالعه افتخارات شعر و ادب ماست اما اظهارات برخی از خوانندگان این اشعار، مثبت امر بی اهمیت بودن اصل شعر و فرهنگ نزد ایشان است. دعوای حیدری - نعمتی برخی کامنت گذاران نسبتا محترم مرا به این فکر انداخت که نفوذ ضد فرهنگ در چهل سال گذشته آنچنان تخریبی در اندیشه و تربیت ما ایرانیان را باعث شده است که بازسازی آن فرهنگ فاخر، اگر نه غیر ممکن که بسیار سخت و دشوار است. منتظرم که بعض دیگر کامنت گذاران، پایور شعار های استادیومی این سرور آن است در این گاه فرهنگی گردند.
از ایران نمانده ست جز نام و بس
غالب در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
منظور فردوسی از
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
چه کسانیه؟ ممنون
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:
..........آن دل که نه بی خود است زیر لگد است.
انسان با مصاحبت و دیدن اغیار یا انسانهای نیک و بد و متفاوت باهم رشد میکند و قوی میشود پس جهت اتحاد یا یکی شدن بدنیا آمده. و دلی که بی خود(نه غیر خود)باشد و همه انسانها(نیک و بد)را یکی نداند و بااغیار متحد نگردد تنها و در رنج است..
نویب در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش:
نوال = بهره - عطا - نصیب
مرتضی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:
سراینده این شعر واقعا حضرت سعدی است؟ در جایی خواندم از شیخ ابولحسن خرقانی است!
لطفا برای آگاهی بنده ؛ اگر کسی اطلاعی دارد اعلام بفرماید... سپاسگزام
مامیترا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
با سلام
در بیت های 11 آمده:
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههااش پردههای ما درید
باید "پردههایش" باشه
دربیت 12 هم آمده:
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
باید اینطور باشه:
همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟
احمد لماس در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:
در مصرع آخر زنجی به احتمال قوی رنجی بوده است که سهوا اینگونه درج شده است.
کورش در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
درود بر عزیزان
بداهه تقدیمتان
حال من حال نجیبی است که در کوچه تنگ
نظری بر تن اش از بوالهوسی افتاده است
سپر انداخته در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
غریب در مصراع دوم باید قریب نوشته شود و معنای بیت اینگونه است
اگر من به کوی تو رسیدم(عاشقت شدم) خیلی دور نیست
مانند من هزاران نفر در کوی تو قریب(کنار تو) هستند
غلامحسین مراقبی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷ - مدح و قدح:
سالها ره است ای بیعلم لات
این پاره کاستی دارد. درست آن این است:
سالها راه است، ای بیعلم لات
خسروساسان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:
بَدی (= باشی):
بدو گفت جندل که خرّم بدی همیشه زتو دور دستِ بدی
«بَدی»: در لت ِ اول کوتاه شده ی بادی = باشی است. خرّم بدی: شاد باشی./ بدی در لت دوم: بلا؛ پیشامد بد./
بُوی:
بدان ای سرِ مایه تازیان کز اختر بوی جاودان بی زیان
«بُوی»: باشی./ سرِ مایه: مهتر، بزرگتر./ لت ِ دوم یعنی تا ابد ستاره بخت تو برایت بیگزند باشد.کنایه از این که روزگار به کام ِ تو باد.
خسروساسان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:
درود.
تا مشک بوید بر گاه بوییدن:
مرا گفت شاه یمن را بگوی که بر گاه تا مشک بوید ببوی
« تا مشک بوید بر گاه بوییدن»: جمله دعایی است یعنی تا زمانی که مشک بوی خوش میدهد (یعنی تا ابد چون مشک همیشه بوی خوب میدهد) تو در مسند پادشاهی جاودانه بمانی./ «ببوی»: فعل امر است از بودن به معنی بباش.
دیگر مپرس از من نشان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:
ذکر رخ و زلف تو دلم را
وردیست که صبح و شام دارد
ماه رمضان1440ق
میثم رییسیان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱۰) حکایت محمود با شیخ خرقانی: