روح الله در ۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۰:
با سلام و ادب
اشرف نام قدیم بهشهر می باشد. از آنجائی که بهشهر پایتخت تابستانی شاه عباس صفوی بوده و عمارت هایی هموچون صفی آباد و عباس آباد را در آن بنا نهاده است نام این دیار را اشرف که نام همسرش بود گذاشت.
Mahyar در ۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
یعنی
عاشق همه حاشیه ها هستم - همه کم و بیش با یک موضوع کنارمی آیند - عشق
پارسا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:
شنگرف به چه معناست؟
clonj۱۲ در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
دوستان منظور ازین مصرع چیه؟
درکش قدحی با من بگذار ملامت را
سعید نجفی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
با این لینک میتونید از صدای همایون موسیقی لذت ببرید
پیوند به وبگاه بیرونی
مسعود در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
بنظر حقیر پرده برداشتن از لفظ موجب پیدایش معنا میشود و معنا لذت بخش است از این حیث که آدم لفط شناس میشود
گلاب در واقع معنای گل است
معنای گل این است که بوی گلاب ناب بهتر و ماندگار تر از گلاب است
منظور حافظ این است که آن بوی زودگذری که با پژمردن گل ازدست میرود در واقع ذات او چنین است و در ازل برایش چنین خصوصیتی قرار داده اند و از این سو هم گلابی که درشیشه میرود وزندانی باشد این حکم هم برای گلاب صادر شده است
دراین میان هم یک تناقض یا پارادوکسی هم دارد بیان میشود
که گل باید بخندد تا ببوید و گلاب باید به زندان برود تا ببوید
اگرچه هر دو بو از یک منشا است
حافظ در این راستا اشاره ای دارد به زندگی انسان که مرده یا زنده اش فرقی ندارد باید ببویی و در هر دو حالت ببوی و عطربیفشانی
سعدی دردقالب دیگری بخود"هی " میزند ومیگوید
سعدیا مرد نکونام نمیردهرگز ....
پیام در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
در نسخهی پرویز بابایی بیت ششم به صورت « صد دریای زهر » ذکر شده است.
کوروش روحانی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
بس است دیگر!!
چقدر بحث های پوچ و باطل
چقدر دعوا ها و ستیزه جویی های بی مورد و بی ربط به شعر سعدی
من جوانی محصلم و ادبیات را دوست دارم
حالا اما امدم کامنت ها را بخوانم تا استفاده ایی ببرم و معنی بعضی قسمت ها را بدانم و اگر نکات خوبی از دوستان هست که بازگو کنند؛بدانم
اما افسوس و صد افسوس که انسان را به خشم وا میدارند
آدم پشیمان میشود از نگاه کردن و خواندن کامنت ها(البته نه همه ی آنها)
چقدر حرف های بیخود و نامربوط به شعر میگویند بعضی از این نابخردان بی احساس!!! اصلا تمام ذوق آدم به مطالعه را نابود میکنند با این کامنت های بی سر و ته بی اساس
سخن را سر است ای خردمند و بن
میاور سخن در میان سخن.......
باشد که اصلاح شود
شمس در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
با سلام
متاسفانه اصلی ترین بیت این شعر سانسور شده،
نه تنها در این سایت که حتی دیوان های مجوز چاپ گرفته از ودارت ارشاد
لطفا اضافه بفرمایید.
محمدامین در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - یاد یاران:
سلام و درود
«شاهین عدم» چیست؟
رفیعی در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:
مرگ اسفندیار از نظر من شکوهمندترین و غمگین ترین , داستانِ شاهنامه است! حتی از داستانِ رستم و شغاد هم دردناکتر و گزنده تر!
اسفندیار, این شهزاده ی رویین تر, سالها با سختی و درد و عذاب زندگی کرد , ستم های پدرش و مرگ فرزندانش او را در جوانی, به پیری رساندند! و در پایان هم که رستم با خدعه و نیرنگ این چنین جانِ او را گرفت!
رستم,به اندازه ی به اسفندیار بد کرد که گشتاسب, به اسفندیار ستم کرده بود!
بعد خواندن این داستان, موسیقیِ شاهکار همایون شجریان بر این داستان را بشنوید و لذت ببرید!
بعد از خواندن این داستان, بااینکه سالهاست از زمان خواندنش برای من میگذرد اما هربار که این داستان را تصور میکنم,قبلم به درد می آید...
مرگ اسفندیار...
امیر در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۵:
وزن شعر فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و معادل رمل مثدث محذوف یا وزن مثنوی است .
امیر در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹۵:
وزن شعر فاعلاتن فاعلاتن فاعلن می باشد و معادل رمل مثدث محذوف یا وزن مثنوی است .
محمدامین در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
سلام و درود
معنا و منظور از مصرع ذیل چیست؟
بی تکلف، مصحف بر طاق نسیان مانده ای است
رضا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۸:
بیت ششم مصرع اول به روایت محمد صالح علا
گر که عابد شود آشفته مویت چه عجب
کسرا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:
چه آنجا که تویی کس را گذر نیست
ز که پرسم که داند تا کجایی ؟
مهران در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
و سلام علیکم
خرسندیم که مطالب هر چند بصورت قلیل، اطلاعات مفید که چه، مثبتی را در اختیارتان قرار داد. البته بخاطر طولانی شدن متن مجبور شدیم جسته و گریخته از از هر جا مشتی برداریم که باعث گنگ شدن مطلب شد لذا سعی کردیم با استفاده از مثال مطالب را هر چند اندک قابل هضم نماییم.
با تشکر از توجهتان...باشد که از موحدان باشیم.انشاالله
دکتر صحافیان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست در هر حال و هر راهی صورت تو در پیش رویم هست( تو در عمق جان و سر وجودم پیوند خورده ای)نسیم مویت پیوستگی جان است (پس از آگاهی از حضورت) بیت2: روی زیبایت دلیل روشنی است( دنیای حقیقت استدلال های مادی را نیاز ندارد حضور و مشاهده کافی است) برای آنان که از عشق باز می دارند.(واج آرایی ج در حجت موجه) بیت 3:چاله چانه ات چنان گرفتار عشق می کند و از نهایت زیبایی بانگ بر میدارد که صد یوسف زیبا هم در این چاه افتاده اند. بیت4:زیبایی تو همیشگی و پابرجاست و عدم دریافت حضور از ناتوانی و سرنوشت آشفته ماست. بیت5و6و7:به پیام رسان مخصوص شاه بگو که من ملازم خاک درگاهش هستم.( برای رفع سرنوشت آشفته و جلب نظر چنین ابراز می کند و این واقعیت و فلسفه دعا برای جلب نظر و حضور یار هست) همچنین بگو در خاطر کاملا آسوده ما همیشه حضور دارد ( چون او مشتاق و ملازم خاک درگاه است- مراقبه دائمی-) همچنین بگو اگر حافظ پس از سالها شوق،یکبار اجازه حضور خواست، بر او در بگشای.
دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روحاینستاگرام:drsahafian
دکتر صحافیان در ۶ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
از آن پیمانی که با خداوند در عالم "ذر" بستم چنان مست شدم که خود از خدای نشناسم پس از من انتظار عبادت و نیکوکاری نداشته باش و نه این که پس از این پیمان بزرگ پیمان دیگری در نظرم بیاید.
بیت2:همان لحظه ای که از چشمه عشق( غلام چشمه عشقیم هر کجا بگشاد، مولانا/ غزل930) وضو می گرفتم( عشق مرا پاک و رها می کرد تا به دیدار دوست برسم)روی جان از تمامی هستی برگرداندم (چار تکبیر نماز میت در باور اهل سنت)
بیت3:شراب بده تا تو را از راز سر به مهر سرنوشت آگاه کنم،(این مستی و دوری از همه چیز سبب تمرکز در کانون هستی و آگاهی است یا بر اثر حال خوش مستی اسرار آن حال را فاش می کنم)تا کانون توجهم( روی و بوی معشوق) را بگویم.
بیت4: کمر کوه در برابر راز سرنوشت ،از کمر موری کمتر است( ایهام تناسب کمر با روز الست-گفتگو با ذرات در کمر آدم-)
اما تو که به پرستش( آگاهی از بزرگی فراگیر آن) این باده رازآلود روی آورده ای ناامید نباش.
بیت5:به جز چشم مست او- که نظر بد از آن دورباد- هیچ چیز به این زیبایی در زیر خم ابروی فیروزه ای ننشست.
ایهام: بدون این کانون توجه(چشم)کسی در زیر آسمان فیروزه ای به حال خوش نمی رسد.
بیت6:فدای دهانش(دهانت/خانلری)که در باغ نگاه،توجه و تمرکز خداوند بهتر ازین غنچه ای نیافرید.(دهان از جهت زیبایی، کام دهی و بیان اسرار مورد توجه است)
بیت7: این عشق(با بیان این رازها) پادشاهی بزرگی مثل سلیمان می دهد ولی با اتصال و دیدار تو گویا هیچ ندارد (مقام فقر یا باد در اختیار اوست)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روحاینستاگرام:drsahafian
مجتبا در ۶ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری: