گنجور

 
مولانا

بازرسیدیم ز میخانه مست

بازرهیدیم ز بالا و پست

جمله مستان خوش و رقصان شدند

دست زنید ای صنمان دست دست

ماهی و دریا همه مستی کنند

چونک سر زلف تو افتاده شست

زیر و زبر گشت خرابات ما

خنب نگون گشت و قرابه شکست

پیر خرابات چو آن شور دید

بر سر بام آمد و از بام جست

جوش برآورد یکی می کز او

هست شود نیست شود نیست هست

شیشه چو بشکست و به هر سوی ریخت

چند کف پای حریفان که خست

آن که سر از پای نداند کجاست

مست فتادست به کوی الست

باده پرستان همه در عشرتند

تنتن تنتن شنو ای تن پرست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۱۶ به خوانش مسعود طالبیان
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۵۱۶ به خوانش نادیا رحمان
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظامی

بود و نبود آنچه بلند‌ست و پست

باشد و این نیز نباشد که هست

مشاهدهٔ بیش از ۶۵ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
عطار

نیم شبی سیم برم نیم مست

نعره‌زنان آمد و در در نشست

هوش بشد از دل من کاو رسید

جوش بخاست از جگرم کاو نشست

جام می آورد مرا پیش و گفت

[...]

ظهیری سمرقندی

من به عذاب اندرم، آری رواست

مجلس عالی به شراب اندرست

اثیر اخسیکتی

صبحدمان، ازمی گل بوی مست

همچو نسیم سحرازجا به جست

خواب نهان، در سر شهلای شوخ

تاب عیان، در سر مرغول شست

خانه بهم بر زده چون عهد ترک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مولانا

همچو گل سرخ برو دست دست

همچو میی خلق ز تو مست مست

بازوی تو قوس خدا یافت یافت

تیر تو از چرخ برون جست جست

غیرت تو گفت برو راه نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه