گنجور

حاشیه‌ها

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

بولبولون خوشرنگ بیر گول دیمدیگینده واریدی
اول نوایِ خوش ایچینده ناله سی چوخ زاریدی

سویلدیم وصل ایچره سن بو ناله و فریاد نه؟
سویلدی افغانه سالمیش جلوه ی دلداریدی

یار اگر بیزله قونوشماز یوخدی جایِ اعتراض
کام لی بیر شاهدیر گداییله اوتورماق عاریدی

دوستون حُسنیله نیاز و نازیمیز توتمیر بیزیم
خوش اُ کی گول اوزلی لر بختیله برخورداریدی

دورگینان تا کِلک اول نقّاشه جان افشان اِئدک
کی بِئله نقشِ عجب چکمیش اونون پرگاریدی

راهِ عشقه یولچیسان گر قورخما بدنام اولمادان
شیخِ صنعان خرقه سی رهنِ درِ خمّاریدی

خوشدور اول شیرین قلندر سیر اطواریندادا
حلقه ی زُنّاریده ذکرِ ملَک گفتاریدی

اول پری وش قصرینین آلتیندا حافظ گوزلری 
شیوه ی جنات تجری تحتهاالانهاریدی
"ترجمه شعر حافظ به ترکی"
(۲۰۹/۱۴۰۳/۱۰/۱۷)

فرامرز عبداله پور در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

دردیله سینم لبالب کاش اولیدی مرهمی
جانه گلدی بو اورک تک لیکدن الله همدمی

بو چاپار گردونیدن وار کیمده آسایش گوزی
ساقیا جامی یِئتیر تا این کی دینجلتسین دَمی

بیر زرنگه سُئویلدیم احواله باخ گولدی دِئدی
بیر چتین گوندور عجب ایشدیر دوتوب غم عالمی

صبر گودالینده یاندیم اول ایشیق شمعه گوره
حالیمیزدان بی خبر تورک شاهی، نولموش رستمی؟

امن و آسایش بلادیر عشق بازلیق سیرینه
اول اورک یانسین، کی دردون وار کن ایستر مرهمی

اهلِ کام و نازه یوخدور رِندلر کویینده یول
دنیا گورمیش یولچی لازیمدیر، نه خام بیر بی غمی

عالمِ توپراقدا آدم اولما کی گلمز اَله
آیری عالم جورله تا سُئْوکسین دوزلتسین آدمی

دورگیلان تا اول سمرقند تُرکینه خاطر وِئرَک
کیم سازاقی عطرِ جویِ مولیان پایلار همی

حافظین اشکی نه أُلچیر عشق استغناسینی
یِئددی دریا بو دنیز  ایچره، گورونمیش شبنمی
(ترجمه آذری غزل حافظ)

A Alavi در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۲۳:

الله تویی وز دلم آگاه تویی

خلقان همه خفته اند و بیدار تویی

 

هر مورچه ای که دم زند در ته چاه

از دم زدن مورچه آگاه تویی

محمد مهدی فتح اللهی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

احسنت

خلاف نظر دوستان قشنگ اما امیدبخش

محمد مهدی فتح اللهی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خواجه‌ای که از غلامش خواست او را برای نماز بیدار کند:

احسنت.شیخ عطار خیلی تمیز و روشن ، مسئله طلب را شرح دادند.

پریشان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۵ در پاسخ به رادوین دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

خیام عارف نبوده است.

پریشان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

خیلی ساده، سرت تو کار خودت باشه. همین. راه هرکس برای سعادت متفاوته و سعی نکن خودت رو تحمیل کنی. نه کم نه بیش.

امین مروتی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

غزل شمارهٔ ۱۶۷۴(ما ز بالاییم)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

 

محمدامین مروتی

 

مولانا در این غزل در بارۀ رشد و تکامل عرفانی سالک سخن می گوید.

 

ما ز بالاییم و بالا می‌‌رویم

ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

مولانا می گوید موطن اصلی ما، عالم بالا و معناست. به سوی دریای وجود روانه ایم.

 

ما از آن جا و از این جا نیستیم

ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم

انسان در مکان و زمان محبوس شده در حالی که از لامکان آمده و به لامکان می رود.

 

لا اله، اندر پی الالله است

همچو لا ما هم به الّا می‌رویم

"لا اله"، نفی است و "الا الله" اثبات. ما هم باید اول لا و فنا شویم تا به الله برسیم. اشکالی در مصرع اول وجود دارد و آن جابه جایی "لا اله" و "الا الله" است.

 

قل تعالوا  آیتیست از جذب حق

ما به جذبه ی حق تعالی می‌رویم

به همین دلیل است که خداوند می گوید به سوی من بیایید و این فرموده، همچون آهنربا، سالک را مجذوب خود می کند.

 

کشتی نوحیم در طوفان روح

لاجرم بی‌دست و بی‌پا می‌رویم

از آن جا که در کشتی نوح نشسته ایم، بدون دست و پا زدن، به سوی نجات روانه ایم.

 

همچو موج از خود برآوردیم سر

باز هم در خود تماشا می‌رویم

خیزش موج از تلاش خود موج است. ما هم باید به توانایی های درونی و باطنی خود بنگریم.

 

راه حق تنگ است چون سم الخیاط

ما مثال رشته، یکتا می‌رویم

راه خداوند مثل سوراخ سوزن باریک و تنگ است. برای عبور از آن باید مثل نخ، یک رشته شویم.

 

هین ز همراهان و منزل یاد کن

پس بدانک هر دمی ما می‌رویم

خوانده‌ای انا الیه راجعون

تا بدانی که کجاها می‌رویم

از همراهان و آشنایانی یاد کن که به سوی خدا رفته اند تا مطمئن گردی تو هم باید این راه را بروی. مقصد رجوع به خداوند است.

 

 

 

اختر ما نیست در دور قمر

لاجرم فوق ثریا می‌رویم

ستاره زندگی ما در گردش ماه و افلاک نیست بلکه فراتر از افلاک و ستارگان است.

 

همت عالی است در سرهای ما

از عُلی تا ربّ اعلا می‌رویم

ان که همت عالی کند، به افلاک راضی نمی شود و تا خدای افلاک بالا می رود.

 

روز خرمنگاه ما ای کور˚موش!

گر نه کوری، بین که بینا می‌رویم

روز برداشتن محصول، موش های کور یعنی انسان ها ناواصل، به بصیرت ما پی می برند.

 

ای سخن! خاموش کن با ما میا

بین که ما از رشک، بی‌ما می‌رویم

مولانا به خود می گوید دیگر سخن مگو که ما در این سفر، خودمان یعنی نفسانیت را همراه خود نمی بریم.

 

ای کُه هستی ما! ره را مبند

ما به کوه قاف و عنقا می‌رویم

هستی و دعوی وجود، مانند کوهی سد راه تعالی انسان و صعودش به کوه قاف و رسیدن به سیمرغ و معشوق می شود.

 

 

8 بهمن 1403

آینهٔ صفا در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۴ در پاسخ به Reza Rezaei دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

سلام و درود

ترجمه‌ی خودم :)

آینهٔ صفا در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:

Hither, for the triumphant banner of the King is approaching

To the Sun and the Moon, tidings of victory and bliss, is reaching

 

Beautiful fortune unveils sweet victory

Perfect justice descends to aid the misery

 

The heavens turn serene, for the moon has arisen

All hearts attain their wish, for the King has risen

 

Immune from bandits, shall now they remain

The wayfarers of Love and Faith, for their Knight’s here again

 

The Steward of Egypt, despite his brothers’ envy

Crawled from the well and rose to the moon’s divinty

 

Where lies the Sufi of false deeds and heretic guise

Let him burn, for the Messiah of Faith shall again rise

 

Morning Breeze, speak of what I endured in love’s woe

From the fire of the heart and the smoke of the sighs that flow

 

In longing for your face, oh King, to this prisoner of separation

That befell which happens to the straw from the fire’s temptation

 

Do not fall into slumber, for Hafez got Her consent

With his night in prayer and dawn in study spent

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶:

وحید خر آخوند گند گدا عجب آنکه شاعر نداند مرا

درود بر همراهان گنجور 

قبلا در مورد اختلاف ملک الشعرای بهار با عارف قزوینی و  علت سرودن این مثنوی شنیده بودم ولیکن تا کنون واقعا آنرا نخوانده بودم  وشاید در نوشتار آقای باستانی پاریزی در مورد غزل بهار، در مرثیه عارف  با مطلع: دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند/// شو بار سفر بند که یاران همه رفتند    آنجا خواندم    ولیکن در بیت 28 داره میگه تو دفتر شعر بهار را در سفر به خانه ات در طوس دزدیدی عنایت بفرمایید   پس مخاطب نمیتونه بهار باشه از این وحید منظورش کیه آیا وحید دستگردی است ؟ ممنونم پاسخ  بنده را مرقوم بفرمایید. 

شاد باشید 

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶:

ولی من چه دارم به این حال؟ ...

مصرع دوم ایراد وزنی داره  اصلاح بفرمایید .

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶:

اثاثیهٔ عارفِ بی‌اساس سه تا ...

مصرع دوم احتمالا اینجوری باید باشه   

سه تا ساک دستی است کهنه لباس  

هوش مصنوعی: وسایل یک عارف بی‌پایه، سه سگ وفادار است که لباس‌های کهنه‌ای بر تن دارند. !!!!

 

هما تقوی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۶ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:

سلام جناب ساقی بزرگوار، همیشه از تفسیرها در برنامه گنجور استفاده میکنم، اما اینبار اینقدر لذت بردم و سرشار از عشق شدم با تعبیر و تفسیر شما، که در گنجور ثبت‌نام کردم صرفا جهت اینکه از شما تشکر کنم..🙏🏻 ممنون از این همه ریزبینی.. امیدوارم همیشه از تفسیرهای زیباتون ما رو بهره‌مند کنید.

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶:

مرا خسته و خوار و رنجور کرد ...

مصرع دوم 

همین بس که من زنده در گور کرد  احتمالا صحیحه 

 شاد باشید

رضا از کرمان در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶:

تو کز اجنبی بار بسته‌ای چه شد ...

تو کز اجنبی  بار خود بسته ای   درسته احتمالا کلمه بار از جا افتاده است  وزن شعر اشتباه میشه 

شاد باشید

 

آرش محمدی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۳:

جناب تدی اگه اخرت رو مد نظر داشت که نمی‌گفت آخر چه ! 

بهزاد دماوندی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۱ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۵:

شبیه این خانه وجود نداشت ... 

علی م پ در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳:

این شعر (با کم‌ترین تفاوت و با حذف بیت آخر) در غزل شماره‌ی ۵۴۶ عطار آمده است.

Reza Rezaei در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۳ در پاسخ به آینهٔ صفا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

با درود، این ترجمه از کیست؟

 

۱
۲۳۱
۲۳۲
۲۳۳
۲۳۴
۲۳۵
۵۵۵۰