گنجور

 
مولانا

کجایی ساقیا؟ در ده مدامم

که من از جان غلامت را غلامم

می اندر ده، تهی دستم چه داری؟!

که از خون جگر پر گشت جامم

ز ننگ من نگوید نام من کس

چو من مَردی چه جای ننگ و نامم؟!

چو بر جانم زدی شمشیرِ عشقت

تمامم کن که زنده‌یْ ناتمامم

گهم زاهد همی‌خوانند و گه رِند

منِ مسکین ندانم تا کدامم

ز من چون شمع تا یک ذره باقی‌ست

نخواهد بود جز آتش مُقامم

مرا جز سوختن راهِ دگر نیست

بیا تا خوش بسوزم زانک خامم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۴۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

کجایی ساقیا می ده مدامم

که من از جان غلامت را غلامم

مولانا

همین شعر » بیت ۱

کجایی ساقیا درده مدامم

که من از جان غلامت را غلامم

عطار

کجایی ساقیا می ده مدامم

که من از جان غلامت را غلامم

میم در ده تهی دستم چه داری

که از خون جگر پر گشت جامم

چه می‌خواهی ز جانم ای سمن بر

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه