لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
مولانا

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم

چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد

چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد

که سمن‌برِ لطیفی چو تو در برم نیامد

ز پِیَت مراد خود را دو سه روز ترک کردم

چه مراد مانْد زان پس که میسرم نیامد

دو سه روز شاهیت را چو شدم غلام و چاکر

به جهان نمانْد شاهی که چو چاکرم نیامد

خِرَدَم بگفت برپر ز مسافران گردون

چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد

چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل

به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد

چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان

چه همای مانْد و عنقا که برابرم نیامد

برو ای تنِ پریشان تو و آن دلِ پشیمان

که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۷۰ به خوانش علی مرادی گنجه
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۷۷۰ به خوانش فاطمه زندی
اشکالات خوانش

بیت ۶ مصرع۲،نشینی،درست نیست.
بیت آخر مصرع ۲،کلمه دوتا نباید مشدد گفته شود.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم