سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:
هر که دل بردن معشوق ببیند ،داند----
هرگز ایجاد نمی کرد خدا آدم را----
یا که من قابل قلاده نبودم هرگز----
درست است
محمدرضا عباسی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
در این شعر آمده« وحی آمد » چنین وحیی وجود ندارد ولی گویا وحی به خود پروین آمده است. درست است که پروین پیامبر نبوده و شاید خیلی هم مذهبی نبوده، ولی بدون تردید این شعر به پروین وحی شده است. کار یک انسان عادی نیست که این شعر زیبای معنوی را بسراید. تا حدودی حق مطلب را ادا کرده است و برخی از صفات باری تعالی را به خوبی به نظم کشیده است. خدا روحش را شاد کند.خواندن این شعر برای افرادی که از کل دنیا امیدشان قطع شده، دستشان از همه دست آویز های دنیا کوتاه شده، امید بخش است.
غلام علی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح:
سلام بر دوستان رزم آور ادیب و زبان آور
گاه گاهی مباحث وصفی و تفسیری اشعار را میخوانم
اما امروز مجظوظ شدم که مباحث آتشین دو بزرگوار عرصه قال را ملاحظه کردم.
از آنجاییکه خودم را در حد شما دو بزرگوار قلم فرسا نیافتم از حافظ مدد خواستم فرمودند:
چون ندیدن حقیقت ره افسانه زدند
پس آنگه صلاح دیدم قفل خاموسی بر لب زنم و گنجور را فقط در حد اشعارش ببینم و به اصطلاح شما دو ادیب نامی: دم در کشم ار نه صبا را خبر شود
سمیرا در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
سلام دوستان
میخواستم بگم مرجع شعر کیه البته نظرمو با توجه به دونسته هام میگم وشاید اشتباه باشه..
محمد،ملقب به جلال الدین،مشهور به مولانا قرن هفتم در بلخ بدنیا اومد به دلایلی پدرش ،بهاءالدین ولد، ناچار شد که به بلخ مهاجرت کردن. مولانا 24سالگیشو به خواسته ی مریدان و شاگردهای پدرش،مجالس درس و وعظ رو به عهده گرفت.پس از اون یه مدت شهر حلب مشغول به تحصیل علوم شد و بعد عازم دمشق و بیشتراز4سال درپی دانش و معرفت بود.بعذاز مدتی که شهرهای حلب و شام اقامت کرده بود به قونیه برگشت و مثل پدرش به درس علوم دینی و ارشاد پرداخت. در این زمان ها مولانا،شمس الدین تبریزی رو « که برای کسب علوم و معارف خیلی سفر میکرد و از مشایخ فراوونی بهره برده بود» دید اونجا بود که فهمید آفتاب عشق و شمس حقیقت دربرابرش نمایون شده.اخه جلال الدین(مولانا) همیشه در طلب مردان خدا بودش و وقتی شمس رو دید نشانه های الهی رو دراون پیدا کردو فهمید که شمس همون پیرو مرشدی هست که اون مدت ها دنبالشه خلاصه کلی اتفاق میوفته اخرسر شمس که در رفت و آمد به قونیه بخاطر همون اتفاقات و خواهش مولانا بود، میره و خودشو گم و گور میکنه طوری که هیچکس نمیفهمه کجا رفته و بعد از اون مولانا به اصرار و کمک دوستاش به ویژه حسام الدین کتاب مثنوی رو نوشت. دیوان شمسش رو هم برای شمس الدین نوشته که دقیقا کی نوشت رو نمیدونم.
امیدوارم گفته هام مفید بوده باشه .
امین صدقی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:
به نظر مصرع اول در بیت سوم دچار تغییر شده و درست آن به شکل زیر است:
"در خرابات مغان با پیر هم منزل شویم"
که چیزی که شما در اینجا آوردید :در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم است
منبع دکتر غنی
شهریار در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۲۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۰:
با سلام و سپاس از جناب راشد
ممکن است خواهش کنم راهنمایی بفرمایید چگونه میتوان از هزلیات ایشان نسخه ای داشته باشم
سپاسگزارم
روح الله در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۲:
مشکی از آب حقیقت
سوفی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:
به نظر من حافظ در این غزل بیمار بوده و دچار تب شدید. و به نزد طبیب رفته و طبیب ایشان را معاینه فرموده( دیدن زبان و گرفتن نبض و نوشتن نسخه شربت)
رهایی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
سلام خدمت فرهیختگان گرامی اگر کسی میتونه من رو در فهم معنای دو بیت اخریاری بکنه
محمد باقر انصاری در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۲ - حمله بردن این جهانیان بر آن جهانیان و تاختن بردن تا سینور ذر و نسل کی سر حد غیب است و غفلت ایشان از کمین کی چون غازی به غزا نرود کافر تاختن آورد:
شرح داستان جالب فوق را در سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی ملاحظه فرمائید.
پیوند به وبگاه بیرونی
م ط در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
برعکس آنچه همه میفرمایید شعر زمینی زمینی است. میگوید از محبتت این را نمیخواهم که اجازه دهی به رویت نظر کنم و بس. محب صادق اگر میخواهی باشی باید بدانی محب صادق آن است که همه چیز را در طبق اخلاص بگذارد.
محمد یارمحمدی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:
درود
دو نکته
اول اینکه در مصرع دوم ( ترسنده از که ) باید به ( ترسنده ز که ) تغییر کند
دوم گویا این شعر متعلق به رودکی هست ، رباعی شماره 14 رودکی
با سپاس
مجید مریخی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۳:
از مروت نیست حرف سخت با عاشق زدن
سخت دل آنکس که بال مرغ بسمل بشکند
وقتی این بیت را کنار بیت معروف جناب حافظ بگذاریم که میگوید
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
در این مقایسه به نازک طبعی شگرف صائب پی میبریم
میشود این یک بیت را صد بار زمزمه کرد وباز از تازگی آن سرمست شد
معصومه فتحی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:
در اصل این رباعی متعلق به کمالالدین اسماعیل است
میلاد در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
جناب شاهو..
در هر کاری که زیاده روی بشه، اون کار مضر خواهد بود، فرقی نمی کنه که چه کاری باشه، حتی اعمالی که ماهیاتاً مثبت هستند... (مثل خوندن کتاب: شما اگه بصورت دیوانه وار و بدون محدودیت کتاب بخونید، همون هم تأثیرات منفی روی جسم شما خواهد گذاشت...)
در مورد نوشیدن مسکرات هم همین هست، این مضراتی که شما سعی دارید تقبیه کنید، اکثراً از استفاده بی اندازه و زیاده روی ناشی میشه که خوب در زیاده در هر چیزی هم مصداق داره...
حتی زیاده روی در دین هم که شما بنظر می رسه که دچار اون باشید، باعث ضرر میشه و مثلاً دیگران رو از هر چی دینه بری می کنه...
مهرداد در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
خورشید بر سرو روان هرگز ندیدم در جهان
هرگز درست است نه دیگر
کامیاب در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
دوستان اشاره ای به ایهام بیت آخر نکردند:
صراف در مقطع شعر به معنی گوهرشناس نیز هست
و قلاب : به معنی ابزار یا شئ یست که سره را از ناسره جدا می کند.
و شاید زر سرخ همان زبان نکته گوی حافظ است که در زمانه تزویر مورد تهدید قلاب مدعیانست.
پاوان در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
عالی بود
خیلی راضی بودم...
راحیل در ۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
سپاس از توضیحات روشمگر دوستان
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶: