گنجور

حاشیه‌ها

HRezaa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۲ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

درود بر شما دوست و هموطن عزیز و گرامی

 

این کمترین، متاسفانه به هر علت سالها دور از ادبیات بوده‌ام و در کل هم هیچ ادعایی در هیچ زمینه‌ای ندارم

و صحبت شما در مورد وجود شاعرانی که بدنبال پول و بصورت یک شغل قلم زدند کاملا درسته، هم در گذشته بوده و هم الان بسسسیااار بیشتر هست

حتی شاعرانی هستند که اشعارشان تفاوتی با بت‌پرستی (از نوع پرستش یک سری انسان خاص) ندارد

و در واقع از زمان حکومت صفویان(قرن نهم) که خردورزی رسما جای خود رو به مذهب داد و تقلید جای تفکر رو گرفت، فرهنگ ایران‌زمین بسمت نابودی رفته، عوام(ازجمله خودم) که تعطیل تعطیلیم، خواص هم بجز تعداد انگشت‌شماری بقیه نان به نرخ روز خور شدند..‌‌..

و اگر دقت کنید ابرشاعران و ابر عارفان ما، تقریبا همگی تا قرن هشتم هستند و این میراث کم‌کم به دست فراموشی رفت.‌‌...

 

شاید من متعصبانه قضاوت کنم، ولی بنظرم از استاد نظامی که در ۴ شعر ابتدای این کتاب، به زیبایی یگانگی مطلق رو در جهان هستی تعریف کرده، مخصوصا در ۴ بیت آخر شعر سوم همین کتاب (که این ۴ بیت چکیده و عصاره عرفان هستند) بعیده که با رضایت خاطر این اشعار رو در مدح و ثنای آن حاکمان بسراید

 

به هر حال قضاوت کردن هم کار من نیست، چنانکه خود استاد نظامی هم در بیت آخر شعر دوازدهم میفرمایند:

زمن نیک آمد این، ار بد نویسند

به مزد من، گناه خود نویسند

زکریا علیان در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

 پایان مصراع اول بیت ۵ به دو گونه در نسخ آورده شده  یکی به صورت(بر آب زدم) و دیگری به صورت (زدم بر آب) که با وجود صحت وزنی هر دو نمیدانم اصل کدام است و نسخه قدیمی صحیحی برای اولویت دادن به هیچ کدام ندارم لذا جهت اطلاع مطرح کردم تا در صورت توان اقدام به اصلاح کنید  

ولله اعلم .

زکریا علیان ۱۴۰۴/۵/۱

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۴ در پاسخ به HRezaa دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

درود بر شما 

لابد پول توش بوده قربونت بشم

  به چه دلیل  شما میفرمایید سرودن مدح شاهان  از روی اجبار بوده  ؟ یعنی چی شاه یا هر بزرگی شاعر را حبس میکرده ،شکنجه میکرده  مجبور میکرده مدحش را بگه   یا خود شاعر برای دریافت صله وپاداش شعر میگفته  در تمام ادوار تاریخ بوده وحتی همین دوره خودمون از این نمونه شاعران وبه اصطلاح ادیبان کم نداریم  الا ماشاالله 

من منکر  این نیستم که مدح بعضی از حکام خیانت به ساحت مقدس ادبیاته یا بقول ناصر خسرو ریختن در دری به پای خوکانه  ولی بعید میدونم اجباری در کار  بوده حالا استثنا همه جا هست ولی این بستگی به قیمت افراده که خودشونه چند بفروشن 

من آنم که در پای خوگان نریزم

مر این قیمتی دُر لفظ دری را

ولی مطمین باشید بودند وهستند کسانی که این حرمت را نگه میدارند و خود فروشی وشعر فروشی نمیکنن  

به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی آری؟

جواب داد که آزادگان  تهیدستند 

 

 اگر به حاشیه بنده بر قصیده شماره 32 جیحون یزدی  رجوع کنید ، که در مدح یکی از شقی ترین  وظالمترین حاکمین  کرمان  یعنی ناصرالدله نوشته ام بخوانید  عمق فاجعه را  میفهمید  .

شاد باشی عزیز

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۷ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۲:

جناب همایون گرامی درود بر شما 

 لطفا با این تعبیری که از عشق شمس ومولانا  ارایه فرمودید امکان داره  از حضورتان خواهش  کنم فقط مقصود  بیت آخر را شرح دهید.

شاد باشسد

HRezaa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:

ای می خوردهٔ غفلت کنون مستی و ...

ایا می خوردۀ غفلت...

همایون در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۲:

اینجا جلال‌دین تکلیف خود را و همگان را روشن میکند که هیچ دین و مذهب و آیینی بجز عشق و پرستش و داغ جدایی شمس در سر و در دل ندارد 

و این رویداد و این گرفتاری و این کشف و پدیده براستی تکرار شدنی نیست مگر در داستان هایی مانند یوسف و جلال‌دین اینگونه خود را به یک داستان در می‌آورد و خود را  افسانه‌ای میکند 

او داستانی تازه می آفریند در کنار یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون بنام شمس و جلال ولی این داستان از دل زندگی بیرون آمده و با دیگر داستان ها متفاوت است و داستانی همیشه تازه 

HRezaa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:

چه بندی دل در آن ایوان که ...

درود

نبینی عاقلی هرگز....

لطفا تصحیح فرمایید

همایون در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۰:

این غزل دلیلی روشن است بر آنکه گاه جلال‌دین تنها برای سماع غزلی می سروده‌است که تازه باشد و یاران با آن سماع هفتگی بکنند 

سماع نیازمند یک شعر تازه است و سماع گران نیازمند یک شیخ که در گرد او سماع صورت می پذیرد 

چه شیخی بهتر از شمس و چه شاعری بهتر از جلال‌دین 

همایون در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹:

دعوت از شخصی است که خواجه خطاب میشود که طالب حقیقت است و از طلب و مستی بویی برده است

و‌ با او رازی را در میان میگذارد سربسته و‌ پوشیده که شمس تبریز هم آفتاب است و هم اله و‌ تنها او می‌تواند هر خوابی را بیدار کند و پرسشی را بی پاسخ نگذارد و تو را از کژبینی و سوالات بیهوده رها سازد البته دیدن شمس آنگونه که هست شدنی نیست مانند دیدن آفتاب

علی احمدی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

 

در این غزل ، سحرگاه تنها یک لحظه‌ی طبیعی نیست، بلکه لحظه‌ی تجلی است؛ لحظه‌ای که جهان، چهره‌ی ساقی می‌پوشد و هستی، جام شراب معرفت را در دست گرفته است. حافظ در این غزل، از نسیم و شبنم و سحاب و چمن سخن می‌گوید، اما آن‌چه در پس این تصاویر موج می‌زند، شوری‌ست از باده‌ی هستی، باده‌ای که از لب طبیعت می‌تراود.

او طبیعت را چونان میخانه‌ای بزرگ می‌بیند؛ جهانی که در هر برگ و بادش، سرمستی پنهان است. در این میخانه‌ی کلان، شراب نه در جام، که در طلوع، در بوی گل، در گیسوی ابر، در بوسه‌ی نسیم بر رخ لاله جاری‌ست.

اما ناگهان، درِ میخانه را بسته می‌یابد. این اتفاق، نه فقط یک حادثه بیرونی، بلکه نماینده‌ی لحظه‌ای‌ست که فرد از شور هستی محروم می‌گردد؛ شاید به‌خاطر غفلت، فراق، یا منع‌های بیرونی. در این نقطه، شاعر درمی‌ماند: وقتی در بسته شد، سرنوشت مستی چه خواهد شد؟

و درست در این‌جاست که حافظ چرخشی لطیف و ژرف در غزل می‌آفریند. از درِ بسته، به لب معشوق می‌رسد. لبی که همچنان باده می‌بخشد؛ و عشقی که آن‌چنان در جانِ عاشق نشسته، که حتی اگر میخانه خاموش شود، آن سوز و شور، همچنان روشن است. لب و دندان یار، با جان‌های سوخته، با سینه‌های کباب، پیوندی ناگسستنی دارند. این «حق نمک» یادآور پیوندی‌ست که نه زمان، نه فراق، نه هیچ در بسته‌ای، یارای بریدنش را ندارد.

و سرانجام، غزل را با امید می‌بندد:  
ساقیِ پری‌پیکر هنوز هست،  
مِیِ ناب هنوز جاری‌ست،  
و آن‌که چون حافظ چشم به چهره‌ی او دارد، از درهای بسته هراسی ندارد،  
چرا که در میخانه‌ی هستی، مستیِ عشق هرگز پایان نمی‌پذیرد.

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۱:

به استناد نسخه مرجع و نیز نسخه دیگر شادروان وحید دستگردی شکل درست این دوبیتی عبارت است از:

بلا بی دل خدایا دل بلا بی/گنه چشمان کر و دل مبتلا بی

اگر چشمان نکردی دیده‌بانی/چه دانستی دلم، خوبان کجا بی

گفتنی است که در بیت دوم شکل اصلی، از نظر دستور زبان، سازگاری کامل بین «نکردی» و «دانستی» وجود دارد.

 

در شگفتم کسی که مانند آب خوردن و با ظرافتی نسبی، واژه‌های مورد سلیقه خود را در یک شعر می‌گنجاند، چرا به دنبال انتشار حرف‌ها و شعرهای خودش نیست.

HRezaa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

درود

 

با اینکه میشه درک کرد که از سر اجبار این ۴ تا شعر رو در مدح درباریان سروده، ولی خب چرا اینقدر عالی و افسانه‌ای سروده براشون؟!؟!؟!؟!؟

ای کاش میشد......

فرهود در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

طرفداران کوه آهنین‌چنگ به رجم حاسدش برداشته سنگ

طرفدار در اینجا یعنی بخشی از لشکر که طرفین لشکر را محافظت می‌کنند یا پشتیبانی لشکر.

و در اینجا گفته مثل کوه محکم هستند و قوی‌پنجه

HRezaa در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۴ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

سلیمان است شه با او درین راه ...

درود

از نظر این کمترین

در کل چون از شاعران تزدیک به دربار بودند، به نوعی اجبارا باید مدح و ثنای حاکمان وقت را میسرودند، حتی در بیت۳۳ و ۳۴ در همین شعر نیز داره میگه چه بهونه‌ای داری که این اشعار رو داری میسرایی، و جواب میده که تنها یک عذر دارم اینکه این پادشاه دارای صفات خوب الهی است

 

و در بیت ۳۸ رسما داره میگه که شاه سلیمان است(یعنی لقب شاهی برازنده‌ی شخصی چون سلیمان است) که از ماهی گرفته تا ماه با او سخن میگوید

و عبارت با او، منظور همان حضرت سلیمان است

 

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

مست می عشق شد ، وز تو شرابی نیافت

فرهود در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۳ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

دبیر‌ان را به آتشگاه سباک گهی ...

با درود و ضمن تشکر از شما برای توضیحات مفیدی که در حاشیه‌ها می‌نگارید

در مورد توضیح ارتباط دبیر با زر و خاک به‌نظر می‌رسد که به‌این شکل باشد که دبیران گاهی به خاک نظر می‌کنند و گاهی به زر.

دبیران، به‌عبارتی نماینده و حسابدار شاه بوده‌اند تا سباک (زرگری که سکه می‌زند) کار را به‌درستی انجام دهد. دبیر پولش را از شاه می‌گیرد، از سباک نمی‌گیرد.

حالا اینکه چرا گاهی زر را محاسبه می‌کرده‌اند و گاهی به خاک توجه می‌کرده‌اند باید بحث فنی زرگری و محاسبه باشد.

منظور بیت این است که شاه (دبیر) که یک مقام بالاست گاهی به آدم‌های مهم نظر می‌کند و گاهی نیز به آدم‌های کمتر.

 

سوره صادقی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

سپاهِ روم را کز تُرک شد پیش ...

سپاه روم را که از ترکان پیش افتاده بودند با تیغ (شمشیر) هندی تسلیم و بنده (هندو)ی خود کرده و شکست داده‌ست.

سوره صادقی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز:

طرفداران کوه آهنین‌چنگ به رجم حاسدش برداشته سنگ

از چند معنی موجود برای طرفدار به نظر می‌رسد اینجا منظور مرز‌نشین باشد. یعنی کسانی که در اطراف کوه زندگی می‌کنند از سنگ کوه استفاده می‌کنند تا حاسد اتابک را رجم کنند.

سوره صادقی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان:

جهان را خاصِ این صاحب‌قَران ...

این بیت با بیت قبلی موقوف‌المعانی است. صاحب‌قِران هم صحیح است با کسر قاف. به معنی دارای بخت خوش.

قران به قرار گرفتن دو جرم آسمانی (چون اصطلاح قدیمی است، اجرامی که با چشم غیرمسلح دیده می‌شوند) در فاصله کمتر از یک درجه از یکدیگر می‌گفتند که طبق باور قدیم موجب یمن بوده و به فال نیک می‌گرفتند. پادشاهی را صاحب‌قران می‌گفتند اگر در هنگام تولد یا آغاز سلطنت او، سیارات مهم مثل مشتری و مریخ یا مشتری و زحل در وضعیت مقارنه قرار گرفته بوده.

۱
۱۹۷
۱۹۸
۱۹۹
۲۰۰
۲۰۱
۵۶۷۲