گنجور

حاشیه‌ها

بهیار سپیدان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر:

درودی دیگر
در بیت بدانی که . . .
انگار اسدی تلفظ چنیود را بر چینود برتری داده و وزن را با آن به دست آورده است :
همیدون: فعولن
به پولِ : فعولن
چنیود : فعولن
گذار : فَعَل.
بدرود.

بهیار سپیدان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر:

درود و سپاس
بیت « بدانی که انگیزش است و شمار....»
مصراع دومش اشکال وزنی دارد و با وزن شعر
فعولن فعولن فعولن فعول یا فعل همخوانی ندارد باید چیز دیگری باشد.
چنیود درست نیست . چینود درست است .
پول یعنی پل
چینود پلی است در روز رستاخیز در باور ایرانیان باستان مانند پل صراط در باور مسلمانان.
بدرود.

مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

در مصراع دوم بیت دوم، برای موزون شدنِ وزن، «گر» (به جای «اگر»)، باید درست باشد.
«گر» التفات کنی، خارزار عالم را

علی حیدری در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

با سلام خدمت دوستان اصلا جالب نیست که در یک محفل ادبی با کینه صحبت کنیم یا بخواهیم فضل فروشی کنیم هر کس بر اساس شعور خودش از حافظ فیض می برد وبهره مند کسی است که در زندگی از اموزه های بزرگان استفاده کند با ارزوی سلامتی برای تمامی دوستان

عادل در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۴ - باقی قصهٔ موسی علیه‌السلام:

این دو مورد
: 1تا طبیبی خویش بر دارو زند
2 لب بجنبان تا برون روید گیاه

فردوس در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ عرفی » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - مهمان وعظ:

بلهوص؟

مجید۲۸ در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

مصرع دوم بیت دوم را متوجه نمیشوم منظور سعدی از آوردن دو حدیث چه بود ممنون میشوم اگر کسی معنی کند.

محمدرضا نعمتی در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۸:

در بیت آخر به جای «مردارخوار»، «مردارخوارت» نوشته شود

مرزبان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۲ - قطران تبریزی:

اخر چگونه اذربایجانیان خوش تیپ که نسل ازادگان پارسند و نامهای وهسودان و اذرپاسداشتند را با غزان تنگ چشم چینی و مغول و تتار یکی کنیم چه شباهتی بین اذربایجانیان و نژاد زرد است ؟ شما اشعار خاقانی را در گریه و ناله اش برای پارس و ایران و دشنامهایش به ترکان را نخوانده ای ؟
تو میرام! سرم این ارزاد!
مسعودی تمام ایران شهر از دربند تا عمان و از سوریه تا کاشغر را پارسی میخواند و مقدسی نمونه سخن انان را هم اورده
در منابعی بسیار همچون: صورت الارض ابن حوقل، احسن التقاسیم مقدسی، مسالک و ممالک اصطخری و … زبان مردم آذربایجان «فارسی» ذکر شده است. طبری هم در حوادث سال 235 ضمن شرح حال محمد بن بعیث، حاکم مرند، می‌نویسد که در مراغه پیرامون آن شهر اشعار فارسی او را می‌خوانده‌اند.
* ابن ندیم زبان مردم آذربایجان را فهلوی نامیده است. خوارزمی‌هم در مفاتیح العلوم (فصل ششم از باب ششم) همان را نقل کرده است. در سلسله النسب و صفوه الصفا از دو بیتیهای آذری شیخ صفی‌الدین و دیگران به پهلوی تعبیر شده است. حمدالله مستوفی هم زبان مردم آذربایجان را پهلوی نامیده و گونه‌های آن را: در زنجان (پهلوی راست)، در مراغه (پهلوی مغیر)، در گشتاسفی، ولایت بین باکو و اردبیل (پهلوی به جیلانی باز بسته) ذکر کرده است.

* در کنار فارسی دری، زبان فهلوی نیز اثار فراوان داشت. ادبیات فهلوی که قدیمی‌ترین نمونه‌های آن منسوب به ابوالعباس نهاوندی (متوفی 331) و بابا طاهر همدانی (متوفی 401) و بندار رازی (متوفی 401) در دست است،

آنچه از «روضات الجنان» حافظ حسین کربلایی تبریزی (متوفی 997) و رساله انارجانی (تالیف شده در 994 ـ 985) بارها در مقالات محققان نقل شده، موید این نظر است که تا پایان قرن دهم هنوز زبان فهلوی یا آذری در تبریز و بیشتر شهرهای آذربایجان همه گیر بود . دگرگشت زبان را در تبریز، در همان سالهای جنگ و هراس و گریز و ویرانی، و بیشتر مقارن با اشغال بیست ساله تبریز از 993 تا 1012 و کشتار عام مردم شهر به دست عثمانیها، باید جست‌وجو کرد.
* اولیا چلبی، جهانگرد بسیار مشهور ترک، هم که به گفته خود دو بار در سالهای 1051 و 1056 قمری به آذربایجان آمده،زبان انان را پهلوی میخواند و ارباب معرف آن به ویژه به فارسی سخن میگویند درباره مراغه گوید: «اکثر زنان مراغه به زبان پهلوی گفت‌وگو می‌کنند».
* در تحفه سامی‌که در دوره شاه تهماسب در 957 تالیف شده، دهها شاعر تبریزی را در آن سالها می‌بینیم که اکثر نزدیک به همه آنها از پیشه‌وران و طبقه متوسط مردم آن شهر بوده‌اند. شعرسرایی این همه افراد از طبقات پیشه‌رو و حتی عامی ‌به زبان فارسی می‌رساند که در دوره شاه تهماسب، پنجاه سالی پیش از تالیف رساله روحی انارجانی، همان طور که از آن رساله هم بر می‌آید، هنوز ترکی در تبریز رواج نیافته بوده است. این نکته هم مهم است که از این عده شعر غیر فارسی نقل نشده است.

مرزبان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۲ - قطران تبریزی:

و چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابنای ملوک و بقایای عظما و سادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند و از شکوه و جمعیت ایشان اندیشه کرده و به وزیر خویش ارسطاطیس نامه نوشت... من می‌خواهم به هند و چین و مشارق زمین رَوَم و اندیشه می‌کنم که اگر بزرگان فارس زنده گذارم در غیب من از ایشان فتنه‌ها تولد کند و از تدارک آن عسیر شود و به روم آیند و تعرض ولایت ما کنند [و ارسطور در پاسخ نوشت] رای آن است که مملکت فارس را موزّع گردانی به ابنای ملوک ایشان، و به هر طرف یکی را پدید کنی و تاج و تخت ارزانی داری و و هیچ کس را بر هم دیگر توفق و فرماروایی ندهی تا هر یک در مسند ملک مستند به رای خویش بنشیند... اسکندر چون بر جواب واقف شد رای بر آن قرار گرفت که اشارت ارسطاطیس بود و ایرانشهر را بر ابنای ملوک ایشان قسمت کرد و ملوک‌الطوایف نام نهادند» (ابن مقفع، در نامه تنسر، 1392: 43).

-
ترا مینمایم که زمین چهار قسمت دارد یک جزو زمین ترک میان مغارب هند تا مشارق روم ویکزجزو میان روم و قبط و بربر و جزو سوم میان سیاهان از بربر تا هند و جزو چهارم این زمین که منسوب است به پارس و لقب بلاد الخاضعین میان جوی بلخ تا اخر بلاد اذرپایگان و ارمینیه فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران و از انجای تا کابل و تخارستان ... و پادشاهی از عهد ایرج بن افریدون پادشاهان مارا بوده است .. و مردم ما اکرم خلایق و اعز و سوارکاری ترک و زیرکی هند و خوبکاری و صنعت روم ایزد تبارک ملکه در مجموع در مردمان ما افرید -
«و مردم ما اکرم خلایق و اعزّ، و سواری ترکان و زیرکی هند و خوبکاری و صناعت روم ایزد تبارک ملکه مجموع در مردمان ما آفرید. زیادت از آن‌که علی الانفراد ایشان را است و از آداب دین و خدمت پادشاهان آنچه ما را داد ایشان را محروم گردانید. صورت و موها و الوان ما بر اوسط آفرید نه سواد غالب و نه صفرت و نه شقرت و موی‌های سر و محاسن ما نه جعد به افراطِ زنگیانه و نه فرخال ترکانه

نامه تنسر همه ایران را پارس میخواند و همه ایرانیان را پارسی -
دوستی که گفتند بیدگلی گفته قطران شعر ترکی گفته عزیز قطران و پس از قطران تا قرن دهم هجری اذربایجان ترکی نمیشناختند انقدر شعر از مردم مراغه و تبریز و اردبیبل به زبان پهلوی امده که از ری و اصفهان نیامده دیگر انکه این کلمات که گفتید ترکی نیست بگماز یعنی شراب و داغ یعنی داغ و نه کوه - اما انها که به ترکی ترجمه کردی وارونه میاندیشی خوب طبیعی است که اذربایجانیهای کنونی امثال فارسی اذری را به ترکی برگردانده اند نه اینکه بر عکس - زمانی که قطران شعر گفت هنوز در خراسان هم ترکها جای پا نداشتند اذربایجان بعد از قتل عامهایی که عثمانیان در تبریز انجام دادند زبانشان به ترکی گرایید اشعار مراغی و را با گویش مراغی بخوانید اثار ی که انار جانی مانده بخوانبید از محمد کیژانی و از صدها کس دیگر -

مرزبان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۲ - قطران تبریزی:

دوستی گفت اینجا معلوم میشود زبان اذری - دوست گرامی زبان اذربایجان تا قرن ده هجری و زبان تبریزیان تا قرن یازده هجری پارسی بود و میتوانید برای زبان تبریز و لهجه انها به رساله روحی انارجانی رجوع کنید
اما سخن ناصر خسرو درباره قطران منظورش دری را نیک نمیدانست -
دری زبانیست که ما بدان مینویسیم و سخن میگوییم و یکی از شاخه های پارسی است بر خلاف همه انچه رواج داده اند پارسی شامل همه ایرانیان و زبانشان میشود و این فارسی دری اتفاقا اصلا ربطی به خطه استان فارس ندارد و زبان انجا نیز تا قرن یازده پهلوی فارس بود
اه شبیه بلوچی و پشتو بوده و از نشانه های گویششان ثا گفتن سین بود مانند پارس را پارث میگفتند -
ایرانیان خود را پارسی مینامیدند و چند مرکز مهم داشتند که به ان پهله و پارسه یا بخله میگفتند
و از ان پهله ها یکی پارسه بود و یکی بلبلخ و یکی اذربایجان و یکی در عراق و یکی مکران و یکی حوارزم و یکی پارس مم
فردوسی میگوید سوی پهلوی پارس بنهاد روی
شاید نخستین آنها «قطران تبریزی» (متوفی 465) است که ادعا می‌کند در شعر دری را بر شاعران [آذربایجان] گشوده است:
گر مرا بر شعرگویان جهان رشک آمدی
من در شعر دری بر شاعران نگشادمی8


بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل
گه پارسی نوازد، گاهی زند دری5


میبینیم که قطران زبان خود را پارسی میخواند و زبانی را که ناصر خسرو یاریش داده فارسی دری است که همین زبان ماست که میگوییم و مینویسیم قدما همه ایرانیان را پارسی میدانستند

عمو سعید در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:

از جناب ساقی تشکر می کنم بسیار عالی بود فقط یک نکته در قدیم نیلی به معنای خاکستری و تیره بود نه آبی

محمد در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۵ - درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی:

آنا المسموم ماعندی بترباق و لا راق

امیر جاویدی در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - وله فی‌تقلب الاحوال:

سلام
بزرگان معنی فاری را نتوانستم پیدا کنم.
ممنون میشوم از دوستان که کمکم کنند.

کاوه در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱:

تصحیح می کنم:
علامت سوال مربوط به بیت ششم است؛ نه پنجم!

کاوه در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱:

سلام و ادب
به نظرم علامت سوال، می بایست روی مصراع دوم بیت ششم باشد که بر نظیر آن در بیت ششم درج شده.

ناشناس در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:

دوستانی که منابع در اختیار ندارند چگونه انقدر راحت از روی معده نظر میدهند ؟!!! در نسخه نیکلسون چه در چاپ جدید و چه در چاپ های بسیار قدیمی آن ( چاپ 70 سال پیش که من به صورت Pdf آن را با مشقت بسیار به دست آوردم ) هم همین بیت هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا را آمده . اگر منابع را در اختیار ندارید حداقل کاری که می توانید بکنید سکوت است. الزامی برای حرف زدنی که فاقد سندیت است ، نیست! به همه کسانی که این حاشیه ها را مطالعه میکنند پیشنهاد میکنم که به منابع اصلی رجوع کنند و به این حواشی که بعضا اشتباه است توجه نکنند . ممنون

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

رضا ساقی گرامی
دست مریزاد !
الحق والانصاف که ساقی خیلی ها شده اید برای دیوان حافظ.
شادمانی شما جاودان.
تا زنده ام همیشه به یادم خواهید بود و دعاگوی شما.
لطفا در صورت امکان , اینکار را برای اشعار شعرای دیگر هم ادامه دهید.
سپاسگزارم

محمد حسن در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

حافظ در بیت اول از زبان خدا صحبت می کند و می گوید : اگر بنده من ( ترک شیرازی ، خود حافظ ) ، رضایت مرا داشته باشد و با قدم گذاشتن در راه رضای من دل من را بدست آورد ، همه چیز به او می بخشم ( سمرقند و بخارا ، چیز های خیلی با ارزش )

برگ بی برگی در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش نوزدهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة عشره:

ای مرصع کرده از گوهر کمر
تیغ داری هم ز آهن هم ز زر

۱
۱۷۸۹
۱۷۹۰
۱۷۹۱
۱۷۹۲
۱۷۹۳
۵۴۲۱
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود